آموزش الگوی طراحی Chain of Responsibility
در این مطلب قصد داریم با دیزاین پترن chain of responsibility و کاربرد های آن آشنا شویم. ابتدا ساختار کلی و فواید این الگو را مطرح کرده و سپس مثالی انتزاعی از آن به کمک زبان PHP میآوریم و در انتها کاربرد آن در بازسازی (refactor) کردن کد ها و کدنویسی تمیز را میبینیم.
طرح یک مشکل
تصور کنید روی ساخت یک سیستم سفارش آنلاین کار میکنید، میخواهید دسترسی برای ساخت سفارش را به کاربران لاگین شده محدود کنید. همچنین کاربرانی که دسترسی ادمین دارند باید به لیست همه سفارش ها دسترسی داشته باشند.
بعد از کمی فکر به این نتیجه میرسیم که باید این بررسی ها به ترتیب انجام شوند. یعنی ابتدا باید لاگین بودن کاربر را بررسی کنیم. اگر کاربر در سیستم ما لاگین نشده باشد دیگر دلیلی بر بررسی سایر موارد وجود ندارد.
بعد از مدتی بررسی های جدیدی به لیست شما اضافه میشود. به عنوان مثال یک لایه جهت ارزیابی (validation) دادههای ورودی از سمت کاربر اضافه میکنید، یک لایه دیگر جهت بررسی درخواست های مکرر از یک IP به برنامه اضافه میشود و یا یک بخش دیگر برای کش (cache) کردن پاسخ ارسالی به کاربر اضافه میکنید تا سرعت پاسخ دهی برنامه برای درخواست هایی که ورودی یکسان دارد افزایش یابد.
به ازای هر قابلیت جدید که به کد اضافه میشود کد ناخوانا تر و بدتر میشود، تغییر یک بخش ممکن است در بخش دیگر باعث ایجاد خطا شود و از همه بدتر اگر بخواهید یکی از بخشها را جایی دیگر در برنامه استفاده کنید از آنجایی که ممکن است همه بخشها را لازم نداشته باشید یا ترتیب استفاده متفاوت باشد مجبور به کپی کردن کد می شوید.
الگوی chain of responsibility راه حل مناسبی برای این مشکل ارائه میدهد.
الگوی chain of responsibility چیست ؟
یک الگوی رفتاری (behavioral) است که توانایی فراخوانی اشیا را به صورت زنجیره ای به ما میدهد در حالی که به هر کدام از اشیا این قابلیت را میدهیم تا از اجرای ادامه چرخه جلوگیری کند و یا درخواست را به شی بعدی در زنجیره بفرستد.
در واقع کاربر درخواستی را به برنامه ما ارسال میکند بدون این که بداند درخواست او را کدام شی handle میکند.
برای تصور بهتر میتوان فرآیند تماس با پشتیبانی سرویس اینترنت را در نظر گرفت.
· شماره گیری میکنیم
· داخلی مورد نظر را میگیریم
· مراحل حل مشکل را دنبال میکنیم
در هر بخش اگر ایرادی وجود داشته باشد از ادامه کارها صرف نظر میکنیم، این مراحل مثل زنجیر به هم وابسته اند.
مثالهای دیگری برای تصور بهتر این الگو میتوان زد، مانند فرآیند ثبتنام در دانشگاه، شما تا مدرک دیپلم خود را به دانشگاه تحویل نداده باشید قادر به انجام انتخاب واحد نیستید.
برای درک بهتر میتوانید فرآیند خرید تا دریافت یک کالا از فروشگاه اینترنتی را در ذهن خود تصور بررسی دقیق ابتدا و انتهای الگو ها کنید.
الگوی chain of responsibility چگونه کار میکند ؟
مثل خیلی دیگر از الگو های رفتاری این الگو به ما کمک میکند تا رفتار های خاصی را به کلاسهای مستقل تبدیل کنیم.
این الگو هر بررسی (check) که در ابتدای مطلب (2) مطرح شد را به یک کلاس تبدیل میکند. این کلاس یک متد برای انجام بررسی ها دارد که درخواست را به عنوان ورودی دریافت میکند. این الگو پیشنهاد میدهد که مجموعه ای از این کلاسها را مانند زنجیر به هم متصل کنید. بنابراین هر کلاس یک فیلد برای مشخص کردن شی بعدی در زنجیره دارد و همچنین هر کلاس قابلیت این را دارد که درخواست را به شی بعدی در زنجیره منتقل کند یا این که تصمیم بگیرد این فرآیند را متوقف کند و درخواست به اشیا بعدی در زنجیره نرسد.
بر اساس این الگو کد ما به سه بخش اصلی تقسیم میشود.
1- کنترل کننده (Handler) : یک قرار داد برای مدیریت درخواست ها تعریف میکند. میتواند یک کلاس abstract باشد که متدهای پیشفرض و متدی برای set کردن شی بعدی در زنجیره داشته باشد.
2- پردازش کننده (Processor) : تعداد این اشیا میتواند بینهایت باشد. وظیفه آنها پردازش درخواست و تصمیم گیری در مورد این که فرآیند زنجیره را متوقف کنند یا درخواست را به شی بعدی در زنجیره بفرستند است.
3- مشتری (Client) : وظیفه آن آماده کردن درخواست و ایجاد زنجیره است.
چه زمانی از chain of responsibility استفاده میکنیم؟
· وقتی استفاده کنید که لازم است چندین کلاس پردازش کننده را به ترتیب خاصی اجرا کنید (این پردازش کننده ها میتوانند چک کردن شرط یا انجام تغییرات در پایگاه داده و . باشد). از آنجایی که شما بخشهای زنجیره را بهم متصل میکنید، کارها دقیقا بررسی دقیق ابتدا و انتهای الگو ها طبق برنامه و هدف شما پیش میروند.
· وقتی استفاده کنید که نیاز دارید پردازش کننده ها و ترتیب آنها در حین اجرای برنامه تغییر کنند.
شما این قابلیت را دارید که به صورت داینامیک اشیا را به زنجیره اضافه یا از آن حذف کنید.
· این الگو به شما این امکان را میدهد که چندین پردازش کننده (processor) را به صورت زنجیر به هم وصل کنید و یک در خواست را در این زنجیر ارسال کنید، به این صورت هر پردازش کننده این فرصت را دارد تا درخواست شما را پردازش کند و کاری انجام دهد.
· وقتی استفاده کنید که میتوانید برنامه خود را به صورت یک زنجیره که اجزای آن بهم متصل و وابسته هستند تصور کنید، زیرا هر بخش از زنجیره میتواند درخواست را پردازش کند و از ادامه زنجیره جلوگیری کند.
پیاده سازی chain of responsibility با PHP
تصور کنید هنگام خروج از خانه چندین پارامتر را بررسی میکنیم.
· آیا در ها قفل اند؟
· آیا چراغ ها خاموش هستند؟
· آیا سیستم هشدار دهنده روشن است؟
اگر پاسخ سؤال اول منفی باشد پرسیدن سایر سؤالها فایده ای ندارد! زیرا در هر صورت ما نمیتوانیم خانه را ترک کنیم تا زمانی که پاسخ سؤال اول مثبت باشد.
اگر بخواهیم این مسئله را به کد تبدیل کنیم هر کدام از این پرسش ها یک کلاس میشوند که ما در هرکدام از آنها وضعیت خانه را دریافت میکنیم و یک مورد را برسی میکنیم اگر مشکلی بود فرآیند را متوقف میکنیم و اگر نبود وضعیت خانه را به کلاس دیگری میدهیم. این دقیقا همان زنجیره ای است که از آن صحبت شد. یک کلاس برای وضعیت خانه میسازیم.
حالا باید کلاسهایی بسازیم که قابلیت بررسی وضعیت خانه را دارند و همچنین میتوانند وضعیت خانه را به شی بعدی ( کلاسی دیگر که مورد دیگری را برسی میکند) بفرستند.
برای انجام این کار ابتدا یک کلاس abstract میسازیم تا مطمئن شویم همه کلاسهایی که وظیفه آنها چک کردن خانه است متدهای لازم را دارند.
هر کلاسی که از این کلاس ارثبری میکند باید متد check را برای خودش پیاده سازی کند. این متد وضعیت خانه ( درخواست) را به عنوان ورودی می پذیرد.
متد succeedWith وظیفه تعیین شی بعدی در زنجیره را دارد، این متد یکی از فرزندان همین کلاس را به عنوان ورودی دریافت میکند.
متد next وظیفه صدا زدن متد check در شی بعدی در زنجیره را دارد.
حالا میتوانیم سؤالهایی که ابتدای مطلب داشتیم را در قالب کلاسهایی که از این کلاس ارثبری میکنند پیاده سازی کنیم.
همانطور که می بینید این کلاس بررسی میکند اگر قفل ها بسته نباشند فرآیند اجرا را متوقف میکند اما در غیر این صورت وضعیت خانه (درخواست) را به شی بعدی در زنجیره میفرستد.
دو پرسش دیگر راهم دقیقا به همین شکل به کلاس تبدیل میکنیم.
تا اکنون بخشهای کنترل کننده و پردازش کننده را پیاده سازی کرده ایم حالا باید بخش مشتری را بنویسیم که در آن یک زنجیره درست کنیم و درخواست خود را به آن بدهیم.
اشیا مورد نیاز را آماده کردیم و با مشخص کردن شی بعدی هر کدام یک زنجیره ساختیم، سپس از آن جایی که میخواستیم بررسی ها آغاز شود در خواست خود ( وضعیت خانه) را به متد check فرستادیم، حالا به ترتیب متدcheck اعضای زنجیره فراخوانی میشوند و در صورت وجود مشکل از اجرای ادامه زنجیره جلوگیری میشود.
استفاده از مفهوم chain of responsibility برای نوشتن کد های تمیز تر
قبل از این که به سراغ مثال واقعی تر از این الگوی طراحی برویم بهتر است با در نظر داشتن مفهوم این الگو کد های خود را بازسازی کنیم.
یک متد از کلاسی را در نظر بگیرید که در آن کارهای زیادی باید انجام شود، شاید بیش از 10 کار متفاوت.
انجام همه این کار ها ممکن است بیش از 200 خط کد ایجاد کند و با کمی دقت متوجه می شویم که روند فعلی بیشتر از این که Object Oriented باشد Procedural است.
همچنین دیگران کد ما را به سختی میخوانند و متوجه کاری که انجام دادهایم نمیشوند.
اولین کاری که به ذهن میرسد خارج کردن چند تا متد است اما با این که کد کمی خوانا تر میشود هنوز هم داخل این کلاس کارهای متفاوت زیادی انجام میگیرد.) این کار برای وقتی که نهایتا 3 کار انجام میدهیم در آن متد و منطق زیادی هم وجود ندارد خوب است).
برای بازسازی این کد ابتدا برای هر وظیفه یا کار یک کلاس میسازیم که نام آن گویای کاری که میکند باشد. سپس مطمئن می شویم که همه این کلاسها از یک قرارداد (Interface) پیروی میکنند. ( اجباری به ساخت interface نیست همین که همه آنها یک متد مشترک داشته باشند هم کفایت میکند).
سایر کار ها هم مانند عکس بالا به کلاس تبدیل میشوند و متد handle را خواهند داشت.
کلاس اصلی هم به شکل زیر تغییر میکند، آرایهای از کلاسها را مینویسیم و روی هر کدام متد handle را صدا میزنیم.
این کاری که کردیم پیاده سازی الگوی chain of responsibility به طور کامل نیست اما از مفهوم آن برای بهتر شدن کد خود استفاده کردیم.
مزایا و معایب الگوی طراحی chain of responsibility
مزایا:
· میتوان ترتیب را در زنجیره کنترل کرد.
· به قانون کلاسهای تک مسئولیتی پایبند می مانید.
· میتوان کلاسهای processor جدید ساخت بدون خراب کردن کد موجود.
معایب:
· ممکن است برخی از درخواست ها پردازش نشده بمانند.
ارتباط chain of responsibility با سایر الگو ها
الگو های chain of responsibility، command، mediator و observer همگی راه های مختلفی برای برقراری اتصال بین ارسال کننده ها و دریافت کننده های درخواست ایجاد میکنند.
· Chain of responsibility یک درخواست را به ترتیب از بین زنجیره ای از پردازش گر ها عبور میدهد به طوری که هر پردازش گر این فرصت را دارد تا از ادامه این فرآیند جلوگیری کند.
· Command ارتباط غیر مستقیمی بین ارسال کننده ها و دریافت کننده ها برقرا میکند.
· Mediator ارتباط مستقیم بین ارسال کننده و دریافت کننده را از بین می برد و آنها را مجبور به برقراری ارتباط از طریق یک شی mediator میکند.
· Observer به دریافت کننده ها این امکان را میدهد که دریافت درخواست را به صورت داینامیک قطع و وصل کنند.
Chain of responsibility و Decorator شباهت های زیادی با یک دیگر دارند و این باعث ایجاد سردرگمی در استفاده از آنها میشود. این واقعیت که شما میتوانید زنجیره را در هر لایه ای متوقف کنید این الگو را از Decorator متفاوت کرده است.
Decorator را میتوان اجرای کارها باهم بدون هیچ تأثیری بر decorator های دیگر تصور کرد در حالی که اجرای یک زنجیره را میتوان به صورتی یکی یکی در نظر گرفت چرا که اجرای هر بخش به بخش قبلی در زنجیره وابسته است
جمعبندی
در این مطلب سعی شد به درک خوبی از چگونگی استفاده از این الگوی طراحی برسیم، در انتها این توسعهدهنده است که با توجه به شرایط الگویی مناسب را انتخاب میکند.
نکتهای که حائز اهمییت میباشد این است که بهتر است تا زمانی که برنامه ما ابعداد کوچکی دارد و رشد بسیار زیادی برای آن پیش بینی نمیشود انجام کارها را ساده نگه داریم و پیچیدگی بیهوده به برنامه خود اضافه نکنیم.
اگر دوست دارید پیاده سازی یک مثال واقعی از این دیزاین پترن در لاراول را ببینید، می توانید به مقاله پیاده سازی فرآیند خرید محصول در لاراول با استفاده از الگوی Chain of Responsibility در سایت سکان آکادمی مراجعه کنید.
الگوهای هارمونیک و نحوه معامله با آنها
الگوهای هارمونیک به عنوان بررسی دقیق ابتدا و انتهای الگو ها ساختارهای هندسی و خاص قیمتی هستند که با محاسبات فیبوناچی اندازهگیری میشوند. کاربرد الگوهای هارمونیک که شامل ترکیبات متمایز و پیوسته از نسبتهای فیبوناچی مختلف است در پیدا کردن طول حرکات قیمت و نقاط برگشتی خلاصه میشود.
شناسایی الگوهای نموداری توانایی اصلی و اولیهای است که هر تحلیلگر تکنیکال باید در خود پرورش دهد. این مساله ممکن است یک نیاز اولیه باشد، اما پیدا کردن مهارت و پیشرفت در این زمینه نیازمند تمرینات و مشاهدات مکرر این الگوها در نمودارهاست. شناخت هرچه تخصصیتر الگوهای نموداری به معاملهگران کمک میکند تا به محیط همیشه در حال تغییر بازار واکنش مناسبی نشان دهند.
این الگوها در مرحلهی اول به الگوهای «ادامه دهنده» و «بازگشتی» تقسیم میشوند و سپس در گام بعد تحت عنوان الگوهای «ساده» و «پیچیده» قرار میگیرند. ساختار الگوهای پیچیده ممکن است از مجموعهای از الگوهای ساده با ترکیبی از نوسانات قبلی قیمت تشکیل شده باشد. هرچه میزان دانش معاملهگر در تشخیص، طبقهبندی و خصوصیات الگوها بیشتر باشد، پتانسیل بیشتری برای انطباق با طیف وسیع معاملات در بازارهای مالی خواهد داشت.
چرا الگوها شکل میگیرند؟
در بازارهای مالی مختلف قیمتها بر اساس روند حرکت میکنند و بررسی دقیق ابتدا و انتهای الگو ها به ندرت روند خود را به صورت ناگهانی در حرکت از دست میدهند. در تحلیل تکنیکال تبدیل روند صعودی قیمت به نزولی و برعکس توسط الگوهای قیمتی شناسایی میشود. در مراحل تبدیل روندها به یکدیگر، قیمت حرکاتی با نوسانات کمتر و حرکات عرضی و محدود را تجربه میکند که باعث تعریف الگوهای قیمتی میشوند. این مراحل گاهی روند غالب قبل از خود را ادامه میدهند که در این صورت به آنها الگوهای ادامه دهنده گفته میشود.
الگوهای مثلث متقارن، پرچم و الگوی فنجان و دسته نمونههایی از این دست است. گاهی اوقات نیز بعضی الگوها روند ماقبل خود را تغییر داده و باعث شکلگیری روندی برخلاف روند ماقبل خود میشوند که در این صورت الگوهای بازگشتی نامیده میشوند؛ مانند الگوهای سر و شانه و الگوی سقف یا کف دو قلو.
الگوهای هارمونیک
ایده الگوهای هارمونیک اولین بار توسط «گارتلی» (H.M. Gartley) در سال ۱۹۳۲، در کتاب سودها در بازار سهام (Profits in the Stock Market) معرفی شد. لری پساونتو با تلفیق این الگوی اولیه که به نام الگوی گارتلی معروف شده بود با نسبتهای فیبوناچی، قوانینی برای معامله با این الگو ایجاد کرد. نویسندگان دیگری نیز بر روی نظریهی گارتلی کار کردهاند اما بهترین نمونه شاید کتاب «معاملهی هارمونیک» (Harmonic Trading) از اسکات کارنی باشد. او الگوهای هارمونیک دیگری مانند خرچنگ، خفاش و کوسه و چند الگوی دیگر که در ادامه به بررسی آنها خواهیم پرداخت، را ابداع کرد و مطالب دیگری در ارتباط با قوانین معامله و مدیریت سرمایه و ریسک، به این نظریه افزود.
تئوری اصلی الگوهای هارمونیک مبتنی بر حرکت قیمت نسبت به زمان است که بر روابط نسبتهای فیبوناچی و تناسب آنها در بازارها استوار است. تجزیه و تحلیل نسبتهای فیبوناچی در هر بازار و تایم فریمی به خوبی عمل میکند. ایدهی اصلی استفاده از این نسبتها شناسایی نقاط برگشت کلیدی، اصلاحات یا پرتابهای قیمتی همراه با نقاط چرخش بالا و پایین در قیمت است. سطوح اصلاحی و پرتابی به دست آمده از این نقاط چرخشی (سقفها و کفها)، اهداف قیمتی و حد ضرر را مشخص میکند.
الگوهای هارمونیک با استفاده از توالی نسبتهای فیبوناچی ساختارها و اشکالی هندسی در نمودار ایجاد میکنند. این ساختارها که تحت عنوان الگوهای هارمونیک شناخته میشوند، فرصتهای مختلفی برای معاملهگران مانند حرکات بالقوه قیمت و نقاط چرخشی کلیدی فراهم میکنند. این عوامل به دلیل آماده کردن اطلاعاتی موثق در مورد قیمت، اهداف و حدود سود و ضرر برای معاملهگران کاربردی هستند و این میتواند تمایزی کلیدی با اندیکاتورها و نحوهی عملکرد آنها باشد.
لیست انواع الگوهای هارمونیک
در ادامه لیستی از انواع الگوهای هارمونیک آورده شده است که هر کدام در دو حالت نزولی و صعودی میتوانند تشکیل شوند.
- ABC صعودی/ نزولی
- AB = CD
- سه حرکته (Three Drive)
- گارتلی (Gartley)
- پروانه
- خفاش
- خرچنگ
- کوسه
- سایفر (Cypher)
نسبتهای فیبوناچی
در هرگونه صحبتی در مورد الگوهای هارمونیک از اعداد فیبوناچی نیز حرفی به میان آورده میشود، زیرا این الگو از نسبت های فیبوناچی استفاده میکند. سری اعداد فیبوناچی اولین بار توسط لئوناردو فیبوناچی، ریاضیدان بزرگ ایتالیا و اروپا در قرن سیزدهم میلادی معرفی شده است. وی در بازگشت از سفر خود از مصر در کتاب خود به نام کتاب حساب این سری اعداد را معرفی کرد. نسبتهای فیبوناچی به خصوص «نسبت طلایی» (Golden Ratio) را در طبیعت مانند آرایش دانههای برف یا تعداد و نحوهی قرار گرفتن تخمهای گل آفتابگردان میتوان یافت، همچنین در اعضای بدن انسان مانند مارپیچهای دی ان ای نیز این نسبتها رعایت شدهاند.
سری اعداد فیبوناچی به این صورت تعریف میشوند که غیر از دو عدد اول اعداد بعدی از جمع دو عدد قبلی خود به دست میآیند. اعداد در این سری عبارتاند از:
دلیل اصلی شهرت این دنباله از اعداد به این علت است که حاصل تقسیم هر عدد دنباله به عدد ماقبل خود، به عدد طلایی ۱.۶۱۸ میرسد که به «نسبت طلایی» یا «عدد فی» نیز مشهور است. این ترتیب اعدادی که فیبوناچی سالها قبل بر آنها تأکید کرد و نسبت بین این اعداد (نسبت طلایی) در بازارهای مالی و بورس نیز برای تحلیلگران کاربرد بسیاری دارد.
جملهای معروف در تحلیل تکنیکال وجود دارد که بیان میکند همه چیز در قیمت خلاصه شده است، این مطلب شامل رفتارهای انسانی نیز میشود. همانطور که گفته شد نسبتهای فیبوناچی در همهی انسانها وجود دارد و انسان در ناخودآگاه خود بدون اینکه بداند تمایل به این نسبتها و اعداد دارد و آنها را زیبا میبیند همانطور که در تابلوهای نقاشی و معماریهایی که از این نسبتها استفاده میشود آنها را بسیار چشم نواز میکند.
این نسبت های فیبوناچی بر رفتار افراد در بازارهای سهام و معاملات آنها نیز تاثیر میگذارد. در نتیجه از این نسبتها در پیشبینی قیمت، نقاط ورود و خروج از بازار، شناسایی سطوح حمایت و مقاومت و حتی پیشبینیهای زمانی نیز میتوان استفاده کرد. نسبتهای فیبوناچی در واقع سطوح حمایت و مقاومت نامریی هستند که قبل از رسیدن بازار به آنها و حتی نداشتن تاریخچهی قیمت، برای معاملهگر مشخص میشوند.
رایجترین نسبتهای فیبوناچی اعداد ۰/۳۸۲ ، ۰/۵۰ ، ۰/۶۱۸ ، ۰/۷۸۶ و ۱/۰۰ ، ۱/۲۷۲ ، / ۱/۶۱۸ هستند. نسبتهای دیگری مانند ۰/۲۳۶ و ۲/۶۱۸ و ۴/۲۳۶ نیز وجود دارند که به اندازه نسبتهای گفته شده کاربرد ندارند، با این حال مهم ترین نسبتهای فیبوناچی را میتوان ۰/۳۸۲، ۰/۶۱۸ و ۱/۶۱۸ دانست.
ابزار فیبوناچی اصلاحی (Fibonacci Retracement)
برای استفاده از این نسبتها در تحلیل تکنیکال ابزارهای مختلفی مانند فیبوناچی اصلاحی، فیبوناچی گسترشی، فیبوناچی بازتابی و ابزارهای دیگری مانند کانال، دایره ، بادبزن و غیره برای استفاده در تحلیلها وجود دارد.
اکثر برنامهها و نرم افزارهای معاملاتی، ابزارهای فیبوناچی ذکر شده در بالا را برای استفادهی معاملهگران دارند، اما ابزاری که در تحلیل با استفاده از الگوهای هارمونیک کاربردی اصلی برای معاملهگر دارد، ابزار «فیبوناچی اصلاحی» (Fibonacci Retracement) است. به این صورت که معاملهگر از هر پلتفرمی که برای تحلیل خود استفاده میکند، برای سنجش هر موج قیمتی باید چندین ابزار فیبوناچی بر روی نمودار رسم کند.
الگوهای هارمونیک همانطور که گفته شد الگوهای بسیار دقیق قیمتی هستند که میزان ادامهی روند فعلی و همچنین نقاط برگشتی را مشخص میسازند. این الگوها دائما در حال تکرار شدن در بازار هستند و معاملهگر با مشاهدهی این الگوها چه در حین شکلگیری چه در هنگام تکمیل میتواند با استفاده از نسبتهای فیبوناچی که به این الگوها نسبت داده شده است، در معاملات خود از آنها استفاده کند. الگوهای هارمونیک در واقع الگوهای خاص قیمتی تکنیکالی هستند که تمرکز اصلیاش بر روی شکل خاص حرکات قیمتی است و هر کدام از سطوح مختلفی از فیبوناچی استفاده میکنند.
در شکل زیر میتوانید نحوهی استفاده از ابزار «فیبوناچی اصلاحی» (Fibonacci Retracement) که عنصر اصلی شناخت الگوهای هارمونیک است را با
استفاده از پلتفرمی که در سایت تریدیگ ویو (Tradingview) تعبیه شده است مشاهده کنید.
برای مثال در الگوی پروانه صعودی نقطهی B سطح اصلاحی ۷۸.۶ درصد موج XA است. به همین ترتیب موج BC نیز در سطوح اصلاحی بین ۳۸.۲ الی ۸۸.۶ درصد موج AB قرار میگیرد. در ادامه موج نزولی CD به اندازهی ۱۶۱.۸ الی ۲۲۴ درصد موج BC گسترش مییابد که در نهایت منجر به رسیدن به نقطهی D و تکمیل الگو میشود. نقطهی D سطح گسترش یافته ۱۲۷ درصد موج XA نیز هست. نحوهی استفاده از ابزار فیبوناچی اصلاحی (Fibonacci Retracement) به منظور پیدا کردن این سطوح در توضیحات الگوی گارتلی آورده شده است.
۴. الگوی خرچنگ (Crab)
الگوی خرچنگ توسط اسکات کارنی به عنوان یکی از دقیق ترین الگوهای هارمونیک شناخته میشود که نقاط بازگشتی را با دقت بالا و بسیار نزدیک به نسبتهای فیبوناچی شناسایی میکند.
الگوهای هارمونیک در هر بازار مالی و هر تایم فریم تشکیل میشوند، یعنی به دفعات میتوان این الگوها را در تایم های بسیار کوچک حتی یک دقیقه مشاهده کرد اما کاربرد اصلی این الگوها در تایم فریمهای بزرگ نمود پیدا میکنند.
الگوی مثلث در تکنیکال به زبان ساده
الگوی مثلث یکی از الگوهای بسیار کاربردی در تحلیل تکنیکال بازارهای مالی به شمار می رود، که معمولا بیشتر از الگوهای دیگر در چارت ها به چشم می خورد.
الگوی مثلث در فاز اصلاح ایجاد می شود و از چند نوع تشکیل شده، که شامل الگوی مثلث متقارن، الگوی مثلث صعودی و الگوی مثلث نزولی است.
الگوی مثلث متقارن ( Symmetrical Triangle Pattern )
مثلث متقارن دارای حداقل دو سقف و دو کف می باشد که با اتصال این نقاط مثلث متقارن ایجاد می شود. شیب قیمت سقف و قیمت کف به یک نقطه مایل می شوند و شکل مثلث را به خود می گیرند. معمولا زمانی که خریداران یا فروشندگان قدرت کافی در شکل گیری یک روند مشخص را ندارند، این الگو شکل می گیرد. با مشاهده تصویر زیر کاملا مشهود است که نه خریداران و نه فروشندگان قادر نیستند قیمت را به سمت خودشان بکشند.
بدین ترتیب هر چه دو خط به هم نزدیک شوند حرکت ناگهانی سهم محتمل تر می شود. برای بهره گیری از این فرصت نقطه ی ورود به سهم را در بالای خط بالایی یا زیر خط پایینی قرار می دهیم، که در این صورت سهم از سمتی که حرکتش را شروع کند ما می توانیم وارد معامله شویم.
در مثلث متقارن زمان مناسب ورود به معامله وقتی است که یکی از ضلع های مثلث شکسته شود، این اتفاق معمولا در دو سوم پایانی الگو رخ می دهد.
یک نکته ی اساسی که باید در نظر داشت این است که هر چه قیمت به راس مثلث نزدیک تر شود امکان از دست دادن اعتبار الگو افزایش می یابد.
برای پیش بینی آینده سهم، جهت خارج شدن روند سهم از مثلث (یا به اصطلاح شکست مثلث) مهم است. به عبارت بهتر در صورت شکست ضلع بالایی شاهد رشد قیمت و در صورت شکست ضلع پایینی شاهد کاهش قیمت خواهیم بود.
این الگو شامل دو قیمت بالای کمتر و دو قیمت پایین بالاتر است. مثلث متقارن زمانی تشکیل می شود که ما این نقاط را به هم وصل کنیم تا امتداد خطوط گرایش به هم نزدیک شوند. خارج شدن روند قیمت از این نوع الگو معمولا نشانه ی بسیار قوی معاملاتی است.
چهار نقطه برخورد در الگوی مثلث متقارن:
وجود حداقل چهار نقطه برای شروع و تشکیل مثلث متقارن الزامی است. با در نظر گرفتن دو قیمت ماکسیمم در داخل مثلث، قیمت بالای دوم باید پایین تر از قیمت اولی در داخل الگو باشد و خط بالایی باید رو به پایین باشد، قیمت پایین دوم باید بالاتر از اولی باشد و خط پایینی باید بالا رو باشد. در بهترین قبل از رخ دادن شکست در هر طرف سه نقطه و مجموعا با شش نقطه برخورد الگو شکل می گیرد.
در برخی موارد دیده شده که مثلث متقارن نشانه ی تغییر گرایش روند سهم است، اما اغلب گرایش جاری خود را حفظ می کند.
تعریف گرایش در مثلث:
برای اینکه یک الگو جزء الگوهای ادامه دهنده محسوب شود نیاز به یک گرایش پایه دارد که الگو ابتدا توقف گرایش و بعد از تکمیل الگو، تداوم گرایش را نشان می دهد. به عبارت دیگر گرایش همان خط روند سهم تا رسیدن به تشکیل الگو است. در تصویر زیر می توان این مفهوم را بهتر درک کرد.
الگوی مثلث صعودی ( Ascending Triangle Pattern )
زمانی که نوسانات سقف به یک سطح قیمت مشابه می رسند و نوسانات کف یک زاویه ای افزایشی رو به بالا می گیرند، این مثلث شکل می گیرد. در تشکیل الگوی مثلث صعودی نیز باید دو قیمت سقف مساوی (یا تقریبا مساوی) و دو قیمت کف صعودی الزامی است.
خط افقی بالا در الگوی مثلث صعودی: برای تشکیل خط افقی بالا در مثلث صعودی، دو قیمت بالایی باید مساوی یا نزدیک به هم باشند.
خط صعودی پایین در الگوی مثلث صعودی: برای تشکیل خط صعودی پایین در این الگو، حداقل دو قیمت پایین لازم است که جدیدترین قیمت از قیمت قبلی پایینی بالاتر باشد، در غیر این صورت اگر قیمت جدید برابر یا کمتر از قیمت پایین قبلی باشد، در این صورت مثلث فاقد اعتبار است.
بازگشت روند قیمت به خط شکست در مثلث صعودی:
پایه اساسی تحلیل تکنیکال بررسی دقیق ابتدا و انتهای الگو ها این است که مقاومت ها پس از شکسته شدن به حمایت تبدیل می شوند. یعنی با شکسته شدن خط مقاومت افقی در این الگو، آن خط مقاومت به خط حمایت تبدیل می شود که نقطه ی شروع حرکت اصلی سهم است. معمولا پس از شکسته شدن خطوط مقاومت، روند قیمت دوباره به آن خط بر میگردد که به اصطلاح پولبک انجام می شود و پس از این پولبک، دوباره قیمت به روند خود باز می گردد. تصویر زیر درک بهتر این مفهوم را برای ما آسان می کند:
تعیین هدف در الگوی مثلث صعودی:
هدف قیمتی را بعد از شکست می توان تعیین کرد. برای تعیین هدف، بلند ترین فاصله ی دو خط الگو را اندازه گرفته و به مقاومت شکست اضافه می کنیم. در تصویر زیر هم این تعیین هدف مثلث صعودی را می توان بهتر درک کرد.
الگوی مثلث نزولی ( Descending Triangle Pattern )
زمانی که نوسانات سقف رو به پایین و نوسانات کف در یک سطح قیمتی مشابه باشند الگوی مثلث نزولی شکل می گیرد. در برخی مواقع، مثلث نزولی در انتهای یک گرایش صعودی به صورت الگوی برگشتی تشکیل می شود، اما آنها معمولا الگوهای ادامه دهنده هستند. با چشم پوشی از مکان تشکیل این الگو باید ذکر کنیم که الگوی مثلث نزولی یک الگویی است که رو به پایین شکل می گیرد. این الگو متشکل از حداقل دو قیمت پایین هم سطح و دو قیمت بالای پایین رو است.
خط نزولی پایین الگوی مثلث نزولی: برای تشکیل این خط دو نقطه ی مینیمم الزامی است و باید قدری فاصله بین قیمت های پایین باشد به طوری که قیمت جدید پایینی، کمتر تر از قیمت پایینی قبلی باشد.
خط گرایش نزولی بالای الگوی مثلث نزولی: برای تشکیل این خط، دو نقطه ی قیمت بالا الزامی است، به طوری که قیمت ها باید سیر نزولی داشته باشند. اگر قیمت بالای جدیدتر با قیمت قبلی برابر یا بیشتر باشد مثلث نزولی فاقد اعتبار است.
تعیین هدف در الگوی مثلث نزولی:
در این الگو نیز هدف قیمتی را بعد از شکست می توان تعیین کرد. برای تعیین هدف، بلند ترین فاصله ی دو خط الگو را اندازه گرفته و به مقاومت شکست اضافه می کنیم.
مثلث پهن شونده ( Broading Formatoin )
یکی از زیر مجموعه های الگوی کلاسیک، الگوی مثلث پهن شونده است، که در بعضی منابع با عنوان بلند گوی دستی نیز ذکر شده است. این الگو نسب به الگو های دیگر مثلث ها کمتر به چشم می خورد و نسبت به آن ها کمتر این الگو شکل می گیرد.
تمام الگوهای مثلثی که در بالا ارائه گردید، از دو حرکت دو خط مایل به هم تشکیل می شدند یا به عبارت دیگر آن دو خط همگرا بودند، ولی الگوی مثلث پهن شونده کاملا برعکس عمل میکند، یعنی با دور شدن آن دو خط روند از هم، شکل مثلثی را پیدا می کنند که در حال پهن شدن است و به هیچ وجه همگرایی در آن دیده نمی شود.
این الگو زمانی شکل می گیرد که تمایل به خرید در یک سهم زیاد باشد و معمولا در این شرایط یک سقف قوی در بازار شکل می گیرد. در این الگو بر خلاف سایر الگو های مثلث با نزدیک شدن به آخر الگو در زمانی که الگو تکمیل شده است، با نفوذ قمیت در خط روند، حجم معاملات باید افزایش یابد.
با فعالیت بیشتر قیمت در زمان معمولا حرکت برگشتی با حجم معاملات سبک تری انجام می گیرد.
نکته 1: حجم معاملات در الگوهای برگشتی در حرکات صعودی نقش بسیار مهمی نسبت به روند های حرکات دارند، زیرا برای از سر گیری یک روند صعودی افزایش حجم الزامی است.
نکته 2: هرچند میزان حجم معاملات، طی شکل گیری الگوی مثلث کاهش می یابد، اما معمولا بررسی دقیق حجم معاملات می تواند به عنوان یک راهنما در مورد اینکه حجم معاملات در کدام زمان سنگین تر است عمل کند، در زمان حرکات افزایشی یا در زمان حرکات کاهشی؟
در زمان تشکیل این الگو که بیشتر نتیجه مشخص نبودن روند خرید و فروش سهامداران است، اصولا تحلیلگران تکنیکال از معامله پرهیز می کنند، زیرا معمولا به سرعت یکی از ضلع ها شکسته می شود و جهت گیری خاص خود را پیدا میکند، که بهتر است تا شکسته نشدن یکی از ضلع ها وارد معامله نشویم تا روند سهم مشخص گردد.
هدف قیمتی الگوی مثلث پهن شونده:
برای تعیین هدف در این الگو ارتفاع مثلث را اندازه گرفته و از ناحیه شکست محاسبه میکنیم. که این اهداف بسته به صعودی یا نزولی بودن مشابه انواع دیگر مثلث ها هستند.
ساختار و نکات ضمیمه ای الگوی مثلث:
حجم در الگوی مثلث:
با گسترش مثلث و نزدیک شدن به قسمت باریک مثلث حجم معامله معمولا کاهش می یابد.
مدت زمان تشکیل مثلث:
این مدت تشکیل الگوی مثلث می تواند چند هفته یا چند ماه به طول بیانجامد.
حداقل چهار نقطه برخورد:
وجود حداقل چهار نقطه برای شروع و تشکیل الگوی مثلث الزامی است. یعنی روند قیمتی سهم در هر دو خط بالایی و پایینی سهم باید برخوردی داشته باشد. برای مثال حداقل دو برخورد در خط پایینی و دو برخورد در خط بالایی مثلث وجود داشته باشد. در بهترین حالت قبل از رخ دادن شکست در هر طرف سه نقطه و مجموعا با شش نقطه برخورد الگو شکل می گیرد.
ساختار زمانی شکست یا عبور از الگوی مثلث:
بهترین نقطه ی شکست بین دو سوم تا سه چهارم مسیر تکمیل الگو است. شکست قبل از یک دوم مسیر نزدیک به راس مثلث زودهنگام و فاقد اهمیت است.
جهت شکست مثلث:
برای مشخص شدن جهت شکست باید منتظر وقوع جهت شکست باشیم، یا به عبارت دیگر جهت حرکت بعدی روند سهم فقط پس از شکست یکی از خطوط مشخص می شود، صرف نظر از اینکه ماهیت الگو ادامه دهنده یا برگشتی است.
تائید شکست:
برای اینکه بتوانیم شکست الگوی مثلث را مورد تائید قرار بدهیم باید حداقل یک کندل از یکی از خط های مثلث عبور کند به عبارتی کندل به طور کامل خارج از مثلث تشکیل شود. این شکست معمولا با افزایش حجم معاملات نیز همراه است.
پولبک (بازگشت به سطح شکسته شده الگوی مثلث):
برخی از مواقع قبل از شروع کامل حرکت قیمت، روند قیمت اندکی پس از عبور از خط دوباره به سطح شکسته شده باز میگردد که به اصلاح می گویند پولبک انجام می شود و پس از آن دوباره در جهت شکسته شدن قبلی روند حرکت می کند.
نکته: لازم به ذکر است که پولبک در همه شکست ها الزاما رخ نمی دهد، ولی وجود پولبک پس از شکسته شدن خطوط مقاومت و حمایت معمولا نشانگر ادامه روند قدرتمندتری است.
هدف قیمت در الگوی مثلث:
با اندازه گیری خط گرایش الگو (همان خط روند قبلی سهم) می توانیم دو هدف تعیین کنیم که هدف اول زمانی است که سهم به اندازه ی خط گرایش بین دو ضلع حرکت کند و هدف دوم زمانی است که سهم به اندازه ی کل خط گرایش قبلی سهم تا رسیدن به الگو حرکت کند.
الگوهای نمودار برتر که هر معامله گر باید بداند
هر معامله گر که نقشی را که داده ها در موفقیت معاملات بازی میکند را میدانند ، گزارش ها و نمودارهای تجزیه و تحلیل را جدی می گیرد. از این میان ، الگوهای نمودار یکی از ابزارهای دیداری و ارتباطی بصری است که معامله گران از آن استفاده می کنند. استفاده از الگوهای نمودار در بین معامله گران فارکس روشی کاملاً پذیرفته شده است.
به عنوان یک معامله گر ، شما دائما در جستجوی تجزیه و تحلیل های با کیفیت بالا هستید که به شما کمک می کند فرصت ها را شناسایی کنید ، روندها را تغییر دهید و حرکت قیمت پروژه را شناسایی کنید. توانایی خواندن و تفسیر الگوهای نمودار به شما امتیاز قابل توجهی هنگام تجارت می دهد.
یک الگوی نمودار ، حرکات قیمت را به صورت گرافیکی ارائه می دهد تا تصویری روشن از روندها ارائه کند تا نشانه هایی از سطح قیمت های آینده را ارائه دهد. با استفاده از داده های مبتنی بر عملکرد گذشته ، ایجاد یک ایده در مورد جهت حرکت آینده در قیمت برای یک معامله گر آسان تر می شود.
انواع الگوهای نمودار
سه نوع الگوی نمودار وجود دارد – الگوهای ادامه ، الگوهای معکوس و الگوهای دو طرفه:
- یک الگوی ادامه نشان می دهد که روند مداوم ادامه خواهد داشت.
- الگوهای نمودار معکوس به معامله گران اجازه می دهد که روند رو به عقب است ، یعنی تغییر جهت می دهد.
- الگوهای برک آوت زمانی اتفاق می افتد که دارایی در محدوده ای معامله شود.
- در اینجا برخی بررسی دقیق ابتدا و انتهای الگو ها از الگوی نمودار برتر که هر معامله گر باید بداند وجود دارد.
سر و شانه
همه اش به اسم است !! این نمودار دارای یک قله بزرگ در وسط (سر) با دو قله کمی کوچکتر در دو طرف (شانه) آن است. از نوسانات بالا در الگوی Head and Shoulders برای پیش بینی تغییر روند استفاده می شود.
سطح پشتیبانی یا خط گردن دو شانه را به هم متصل می کند و شکستگی زیر خط گردن یک سیگنال فروش محسوب می شود. یک خط گردن افقی مستقیم و مورب قابل قبول است ، اگرچه مواردی وجود دارد که خط گردن زاویه داشته باشد یا دو شانه کاملاً هماهنگ نباشند. ایده این است که الگو را تشخیص دهید.
به فاصله از بالای سر تا خط گردن که هدف قیمت است توجه کنید. هنگامی که شانه راست به سمت عقب افتادسطح پشتیبانی، احتمال دارد روند نزولی نزولی وجود داشته باشد. این الگوی برگشت صعودی از نزولی یکی از قابل اعتمادترین الگوهای نمودار معکوس در نظر گرفته شده است.
اگر الگوی Head and Shoulders در طی روند نزولی اتفاق بیفتد ، همان الگو رخ می دهد اما در یک وارون. سه پایین چرخش وجود دارد و به آن الگوی Inverse Head and Shoulders گفته می شود.
راهنمای الگوی سر و شانه
دو بالا و دو پایین
معامله گران از الگوی معکوس دیگر برای برجسته کردن روند معکوس استفاده می کنند ، الگوی Double Top و Double Bottom در اطراف سطوح مهم فنی رخ می دهد که مانع بزرگی ایجاد می کند. یک بالای دوتایی دارای دو قله یا اوج تاب در تقریباً یکسان است ، در حالی که الگوی پایین دو دارای دو پایین چرخش است.
Double Top یک الگوی معکوس نزولی است که در آن قیمت یک دارایی ابتدا به اوج خود می رسد ، و پس از بازگشت به سطح پشتیبانی فقط قبل از بازگشت به عقب در برابر روند غالب ، به سطح حمایت خود صعود می کند.
در واقع این الگوهای نمودار یک مورد مناسب میباشد…….
برعکس ، Double Bottom یک الگوی برگشت صعودی است که در آن قیمت یک دارایی به زیر سطح حمایت سقوط می کند ، و پس از بازگشت مجدد به سطح مقاومت قبل از بازگشت مجدد در برابر روند غالب ، دوباره سقوط می کند.
در اینجا ، معامله گران باید به دنبال حداقل دو تلاش ناموفق در سطح و به دنبال آن وقفه فنی در جهت مخالف باشند.
راهنمای الگوی دو بالا و دو پایین
سه گانه بالا و پایین سه گانه
الگوی Triple Top و Triple Bottom مشابه الگوی Double Top و Double Bottom در بالا است – تنها تفاوت در این الگوهای نمودار در این است که در مقایسه با دو سطح بالا و دو پایین تاب ، سه اوج تاب و سه پایین چرخش وجود دارد. هر دو الگوی معکوس هستند.
بازرگانان باید مراقب شکست خطوط حمایت و مقاومت باشند. قیمت های هدف فاصله بین خط بالا و پشتیبانی (برای سه پایه تاپ) ، و پایین و خط مقاومت (برای پایه های سه گانه) است.
راهنمای الگوی سه گانه
گرد کردن
این الگوی معکوس به معامله گران کمک می کند تا پایان روند را بدست آورند ، و نشان دهنده یک نقطه بازگشت بالقوه در یک حرکت بلند مدت قیمت است. الگوی Rounding Top تغییر تدریجی احساس از صعودی به نزولی را نشان می دهد و فرصتی برای کوتاه مدت نشان می دهد.
همانطور که از نامش پیداست ، الگوی بالای گرد در الگوهای نمودار به صورت ‘U’ معکوس ظاهر می شود. ماشه برای ورود به یک موقعیت کوتاه شکسته شدن خط پشتیبانی است ، با هدف قیمت برابر با فاصله از بالا تا خط پشتیبانی.
شکل گیری این الگو در الگوهای نمودار خیلی بیشتر طول می کشد – از چندین هفته ، ماه یا حتی سالها – و الگویی نیست که معمولاً پیدا شود.
پایین گرد کردن
Rounding Bottom همچنین به عنوان زیر بشقاب شناخته می شود ، یک الگوی نمودار معکوس بلند مدت در الگوهای نمودار است که نشان می دهد قیمت سهام از یک روند نزولی به سمت یک روند صعودی صعودی حرکت می کند.
در اینجا قیمت با روند کاهشی قیمت شروع می شود تا زمانی که به نقطه حمایت برسد ، سپس قیمت شروع به روند بالاتر می کند. خط روند زیر پایین ترین قیمت شکل U را تشکیل می دهد.
الگوی پایین گرد یک دهانه را برای طولانی مدت پیش بینی می کند.
مستطیل
نوعی الگوی ادامه ، یک الگوی مستطیل هنگامی شکل می گیرد که قیمت چندین بار به صورت پهلو بین یک حمایت افقی و سطح مقاومت حرکت کند. وقتی قیمت بین دو سطح افقی حرکت می کند ، یک مستطیل ایجاد می کند.
بسته به روند اساسی ، معامله گران باید به دنبال شکل گیری یک الگوی مستطیل در الگوی نمودار باشند. یک مستطیل سرسخت در طی روند صعودی وقتی قیمت وارد فاز ازدحام می شود و به یک طرف معامله می شود شکل می گیرد. به دنبال شکستن خط فوقانی مستطیل باشید. هدف قیمت ارتفاع مستطیل خواهد بود.
وقتی قیمت وارد فاز ازدحام می شود و به یک طرف معامله می شود ، یک مستطیل نزولی در طی روند نزولی تشکیل می شود. درست مثل مستطیل سرسخت ، قیمت شکسته خواهد شد ، اما این بار شکست در خط مستطیل پایین در الگوی نمودار خواهد بود. هدف قیمت ، یک بار دیگر ، ارتفاع مستطیل است.
از الگوهای مستطیل برای پیش بینی استراتژی شکست استفاده می شود.
پرچم ها
پرچم ها در الگوهای نمودار متفاوت است ، تنها تفاوت در شکل الگو است. برخلاف خطوط روند همگرا در Wedge ، خطوط روند در اینجا موازی هستند.
میله پرچم بخشی مشخص از الگوی پرچم است. یک پرچم صعودی در طی یک روند صعودی تشکیل می شود ، با خطوط روند موازی بالا و پایین اقدام قیمت. یک پرچم نزولی در طی روند نزولی تشکیل می شود و شیب بالایی دارد. هدف قیمت پایین ترین نقطه یک پرچم صعودی و بالاترین نقطه یک پرچم نزولی است.
راهنمای الگوی پرچم
فنچان و دسته در الگوهای نمودار
این الگو در الگوهای نمودار شبیه Rounding Top است ، اما دارای یک دسته اضافی است. این الگوی ادامه صعودی زمانی شکل می گیرد که یک دوره تمایل به نزولی در بازار وجود دارد که سرانجام با یک حرکت صعودی ادامه دارد.
قیمت وارد یک اصلاح موقتی می شود و در نهایت از روند معکوس خارج می شود تا روند کلی صعودی ادامه یابد.
راهنمای الگوی فنجان و دسته
شکاف های قیمتی
شکافهای قیمتی در الگوهای نمودار زمانی رخ میدهند که شاهد فضای خالی بین دو بازهٔ زمانی معاملاتی باشیم، شکافهایی که از طریق افزایش یا کاهش چشمگیر در قیمت ایجاد شدهاند. برای مثال، سهام ممکن است در قیمت 5 دلار بسته شده و تحت تأثیر اخبار مثبت، در قیمت 7 دلار باز شود. سه نوع اصلی از شکافهای قیمتی وجود دارند: شکاف شکست (breakaway gap)، شکاف فرار (runaway gap)، و شکاف خستگی (exhaustion gap). شکاف شکست در ابتدای شکلگیری یک روند تشکیل میشود، شکافهای فرار در میانهٔ یک روند و شکاف خستگی نیز در انتهای یک روند تشکیل میشوند.
وقتی سهامی بالاتر یا پایین از قیمت بسته شدن خود باز می شود ، شکافی را در الگوهای نمودار ایجاد می کند. به طور معمول ، این از معاملات ساعات طولانی اتفاق می افتد و در هنگام توقف معاملات می تواند باعث ایجاد شکاف در روز شود.
هنگامی که شکاف در جهت مخالف روند اتفاق می افتد ، این یک علامت معکوس است.
الگوی مثلث
مجموعه دیگری از الگوهای نمودار از یک رویکرد مثلثی پیروی می کنند. اینها صعودی ، نزولی و متقارن است. تفاوت در درجه اول در خطوط روند است و در غیر این صورت عمدتاً شبیه به هم هستند.
- مثلث صعودی: مثلث صعودی مسیری رو به بالا را طی می کند با مقاومت نشان داده شده با ارتفاع های چرخشی که یک خط افقی را در بالا قرار می دهد. خط پایین همان کشی است که صعودی است و از پشتیبانی پشتیبانی می کند همانطور که با پایین بودن چرخش نشان داده شده است. مثلث صعودی برای نشان دادن الگوهای صعودی که نشان دهنده یک روند صعودی است استفاده می شود.
- مثلث نزولی: این دقیقاً مخالف مثلث صعودی است با الگویی که در اینجا مقاومت شیب دار رو به پایین را نشان می دهد. از آنجا که مثلث در اینجا روند نزولی و تأثیر بازار پر از فروشنده را نشان می دهد ، مثلث نزولی دارای یک خط پایین تر است.
- مثلث متقارن: این ترکیبی از مثلث صعودی و نزولی است که الگویی را نشان می دهد که می تواند صعودی یا نزولی باشد. این بازاری را نشان می دهد که می تواند در هر دو جهت شکسته شود و نوسان را نشان می دهد. از ماهیت متقارن مثلث ، در همگرایی قله های کم و فرورفتگی ها حضوری مشاهده می شود.
الگوهای نمودار به معامله گران کمک می کند تا در مورد زمان ورود و خروج از موقعیت تصمیم آگاهانه تری بگیرند. با استفاده صحیح از داده ها ، بدون توجه به مدت زمان ، الگوهای نمودار می توانند مفید باشند. بنابراین این امر برای تصمیمات تجاری کوتاه مدت ، میان مدت و بلند مدت به همان اندازه مناسب است.
انواع الگوی مثلث
جمع بندی
الگوهای نمودار در الگوهای قیمتی معمولاً زمانی شکل میگیرند که قیمت قصد استراحت دارد و نشاندهندهٔ مناطقی از تثبیت قیمتی هستند که پس از آنها، قیمت به جهت حرکت در روند خود ادامه داده و یا بازگشت روندی را تجربه خواهد کرد. خطوط روند برای تشخیص الگوهای قیمتی مانند پرچمها، پرچم سهگوشها و سقف دوقلو، از اهمیت بالایی برخوردار میباشند.
حجم معاملاتی نیز دارای نقش مهمی در حین تشکیل این الگوهای نمودار میباشد و معمولاً شاهد کاهش حجم معاملاتی در زمان شکلگیری الگوها هستیم و پس از شکست این بررسی دقیق ابتدا و انتهای الگو ها الگوها، معمولاً حجم معاملاتی افزایش مییابد. تحلیلگران تکنیکال بهدنبال الگوهای قیمتی هستند تا با استفاده از آنها به پیشبینی رفتار قیمت در آینده و بررسی احتمال ادامه یا بازگشت روند بپردازند.
الگوها و پترن های هارمونیک بخش دوم
این پترن ها بسیار دقیق هستند. معاملهگرها برای تعیین نقاط معکوس دقیق نیاز دارند که این الگوها تحرکات و نوسانات بزرگ و قوی بازار را نشان دهند.
آنها ممکن است الگویی ببینند که کاملاً شبیه یک الگوی هارمونیک است اما سطوح فیبوناچی با آنها هماهنگ نباشند .
بنابراین، این الگو از لحاظ هماهنگی با سایر اجزای معامله، قابل اعتماد نیست .
این امر میتواند یک مزیت باشد؛ زیرا باعث میشود معاملهگر صبر کند تا موقعیت مناسبتری برای ورود به بازار معاملاتی فارکس پیدا کند.
الگوهای هارمونیک میتوانند اندازهگیری کنند که تحرکات فعلی تا چه زمانی ادامه خواهند داشت
اما همچنین میتوانند نقاط معکوس را نیز پوشش دهند .
این خطر زمانی اتفاق میافتد که معاملهگر در ناحیهی معکوس موقعیتی را انتخاب میکند و الگو شکست میخورد .
وقتی این اتفاق رخ میدهد، معاملهگر در موقعیتی گرفتار میشود که روند کاملاً برخلاف پیش بینیش حرکت میکند .
بنابراین، دقیقاً مانند هر استراتژی دیگری، در استراتژی این پترن ها نیز باید به مدیریت ریسک توجه خاص داشته باشیم .
به یاد داشته باشید این پترن ها میتوانند درون پترن های دیگری ایجاد شده باشند و حتی ممکن است الگوهای غیر هارمونیک در بتن الگوهای هارمونیک باشند.
این موضوع به اثربخشی هارمونیکها کمک میکند و نقاط ورود و خروج معاملهگر را افزایش میدهد .
در یک موج هارمونیک نیز میتوان یک موج دیگر دید. قیمتها دائماً در حال تغییر هستند.
بنابراین، بهتر است بهتام فرم های بالاتر در بازار فارکس توجه کنیم .به طور مثال تایم فرم روزانه هفتگی و یا حتی ماهیانه .
برای استفاده از این روش، معاملهگر از پلتفرم نموداری استفاده میکند
که امکان ترسیم چندین سطح فیبوناچی بازگشتی برای اندازهگیری هر موج را به معامله گر بدهد .
نحوهی معامله کردن با الگوهای هارمونیک
گامهای زیر را میتوان برای معامله در بازارهای معاملاتی با استفاده از الگوهای هارمونیک طی کرد:
پیش بینی و تشخیص احتمالی الگو از ابتدای شکل گرفتن الگو
تعیین استراتژی ترید و معامله بر اساس الگو
مشخص کردن نقاط ورود و خروج ، اهداف و حد ضرر
مرحلهی اول :
به این صورت که پس از حرکت اولیه(XA) قیمت تا چه سطحی از این حرکت را برای تشکیل نقطهی B اصلاح میکند .
در مرحلهی دوم :
پس از اصلاح در موج و تشکیل نقطه حلیلگران هارمونیککار دو استراتژی ترید و معامله پیش روی خود دارند:
در موج آخر پترن های هارمونیک (CD) معاملهی خود را انجام دهید .
پس از تشکیل کامل الگوی هارمونیک ترید کنید .
مرحلهی سوم :
پس از تصمیم گیری معامله گر برای نقطه ورود به معامله، به اصطلاح مرحلهی تنظیم سفارش آغاز میشود .
در این مرحله با توجه به دو استراتژی معامله با الگوهای هارمونیک که در مرحلهی دوم به آنها اشاره شد
نقاط ورود و خروج و بررسی دقیق ابتدا و انتهای الگو ها حد ضرر تعیین میشوند.
نکتهی قابل توجه دیگری که کمک شایانی به معاملهگر در معامله با پترن های هارمونیک میکند،
کمک گرفتن از اندیکاتورها و واگراییهای تشکیل شده در آنها برای دریافت تایید بازگشت/ادامهی روند است.
به طور مثال در استراتژی نوع دوم پس از رسیدن به نقطه D، معاملهگر برای اطمینان از اینکه آیا این نقطهی بازگشت است
اگر در اندیکاتورهایی مانند شاخص قدرت نسبی (RSI) یا مکدی (MACD) واگرایی مشاهده کند با اطمینان بیشتری به معامله میپردازد.
یا در استراتژی نوع اول میتوان از واگراییهای مخفی (HD) برای ادامهی روند، تایید دریافت کرد.
نقطهی ورود در استراتژی اول پس از شکسته شدن روند یا پولبک به این خط روند است
و هدف الگوی هارمونیک مورد نظر محسوب میشود .
برای حد ضرر نیز میتوان از نقطهی C نیز استفاده کرد.
تنظیم نقاط معامله
هر الگو، نشاندهنده نقاط بازگشتی احتمالی است و الزاما بیانگر نقاط دقیق انجام معامله نیست .
زیرا دو پیشبینی متفاوت، تشکیلدهنده نقطه D است .
اگر همه نقاط پیشبینی شده در نزدیکی نقطه موردنظر باشند، معاملهگر میتواند در آن محدوده وارد معامله شود .
اگر پیشبینیها متفاوت باشند، باید به دنبال نشانههای دیگری برای تایید حرکت قیمت در مسیر موردانتظار بود .
اینکار را میتواند از طریق یک اندیکاتور دیگر یا با مشاهده تحرکات قیمت کسب کرد .
خارج شدن از حالت الگو و پترن هارمونیک
مواردی وجود دارد که باعث می شود در واقع به شما هشدار دهد که الگوی مورد نظر از حالت خود خارج شده و اصطلاحا فیلد شده است که به ترتیب زیر می باشند :
مهمترین حالت گپ ها هستند که سیگنال هشداری را اعلام می کنند
به این صورت که شکاف هایی که ایجاد می شوند معمولا قیمت نهایی از آخرین ساعات روز جمعه به اولین ساعات روز دوشنبه ها تشکیل می شوند
و یا اخبار خیلی مهم و تاثیر گذار در بازار بورس و معاملات طی هفته
و یا بسته شدن نمودارهای کندل استیکی که برخلاف پیش بینی ما کوتاه تر یا بلندتر بسته می شوند
همگی اینها هشدارهایی هستند که به ما داده می شود که سیگنالی دال بر تغییر حالت و شکل پترن مورد نظر و فیلد شدن آن الگو در نظر گرفته می شوند .
راهنمای پترن های هارمونیک
یک تحلیلگر ممکن است در برسی یک روند الگو هایی شبیه به الگو های هارمونیک را مشاهده کند.
اما نکته ای که باعث می شود پترن های هارمونیک به شدت دقیق عمل کنند ،
نسبت های فیبوناچی هستند که در این پترن ها حرف اول و آخر را میزنند .
بنابراین در صورتی که الگوی هارمونیکی در روند شناسایی شد ، ابتدا بایستی نسبت های فیبوناچی آن پترن بررسی شود
و در صورت تایید این نسبت ها ، منتظر تثبیت پترن ماند.
هیچ روش مشخص و یا سیستماتیکی برای شناسایی پترن های هارمونیک بطور رسمی وجود ندارد.
تحلیلگرباید با تکرار و تمرین مداوم ، چشم خود را به شناسایی اولیه این پترن ها در روند عادت دهد.
بنابراین تکرار و تمرین در مورد پترن های هارمونیک بسیار کلیدی و با اهمیت است
در دل هر پترن هارمونیک ، میتوان پترن ها و حتی امواج صعودی/نزولی متعددی را یافت که اعتبار پترن را افزایش می دهند.
بنابراین بهتر است برای شناسایی پترن های هارمونیک از بازه های زمانی بالاتر شروع کنیم و به بازه های زمانی پایین تر برسیم .
رسم الگوهای هارمونیک
ترسیم این الگوها و پترن ها بسیار دشوار هستند و به راحتی با چشم قابل شتخیص نیستند
بنا براین چندین اندیکاتور در بازار برای تشخیص صحیح انواع الگوها و پترن های هارمونیک ایجاد شده است
تا به معامله گران تازه کار در شناسایی پترن ها کمک کند که این اندیکاتور با ترسیم صحیح پترن و نام آن کمک شایانی در بازار معاملاتی به معامله گران می کند
و از این طریق با استفاده از استراتژی های خود می توانند نقطه دقیق ورود به معامله و یا خروج از معامله را پیدا کنند و به سود مناسبی دست یابند .
مهم ترین الگوهای هارمونیک پرکاربرد در تحلیل تکنیکال
الگوهای هارمونیک الگوهای دقیق قیمتی تکنیکالی می باشند که در یک روند، میزان ادامهی روند و نقاط برگشتی سهم را محاسبه می کنند
و تمرکز اصلی آن بر روی شکل خاص حرکات قیمتی است.
پترن های هارمونیک همیشه در حال تکرار در بازار می باشند
و تحلیلگران زمانی که این پترن ها را چه در زمان شکلگیری و چه در زمان تکمیل مشاهده کنند
با بکارگیری نسبتهای فیبوناچی از این پترن ها در معاملات خود استفاده میکند.
در واقع این پترن های هارمونیک هم دارای معایب و مزایایی در بازار معاملاتی می باشند که در ادامه مقاله به آن خواهیم پرداخت
مزایای پترن های هارمونیک در تحلیل تکنیکال
۱. الگوهای هارمونیک تکرارشونده، ادامهدار و قابل اعتماد می باشد.
۲. استفاده از دیگر ابزارها در کنار الگوهای هارمونیک امکان پذیر است.
۳. الگوهای هارمونیک آینده سهم و نقاط توقف را بطور حرفهای پیش بینی میکند .
۴. پترن های هارمونیک با تمام بازههای زمانی و بازارهای مالی کار می کند.
۵. پترن های هارمونیک با حرکات سنگین بازار بورس کار می کند و در مقیاس بزرگ قابل استفاده است .
۶. قوانین معامله در الگوهای هارمونیک با نسبتهای فیبوناچی استاندارد شدهاند .
معایب پترن های هارمونیک در تحلیل تکنیکال
۱. تشخیص طرحها و عقبنشینیها با استفاده از فیبوناچی دشوار است.
۲. پترن های هارمونیک پیچیده و فنی هستند و یادگیری آن کمی سخت است .
۴. احتمال تعیین دقیق ریسک و سود در الگوهای غیر متقارن بسیار پایین می باشد.
۵. فهم درست و تشخیص دقیق الگوهای هارمونیک مشکل است .
زمان ورود و خروج در پترن های هارمونیک
برای ورود و خرید سهم بهتر است از ترکیب فعالیتهای بازگشتی قیمت به همراه تغییر روند در نقاط بازگشتی استفاده کنیم،
برای درک بهتر این موضوع به مثال زیر توجه فرمایید:
اکثر معاملات در ناحیه D سهم ایجاد می شود و بهتر است که در این نقطه اقدام به معامله کنید
و زمانیکه روند در حال صعودی شدن بود اقدام به خرید و اگر روند در حال نزولی شدن بود اقدام به فروش سهم کنید.
اما توجه داشته باشید زمانی که از پترن های هارمونیک سیگنالی برای معامله کردن دریافت کردید
سریعا به بررسی فاکتورهای دیگر مانند نوسانات کوچک، روندهای کلی ورودی به بازار و حجم بازار بپردازید.
اهمیت استفاده از استراتژی به روش هارمونیک
بعد از تشخیص دقیق فرصت معاملاتی بایستی به دنبال یافتن محل دقیق ورود به معامله بود.
موارد بسیاری بایستی در دوره زمانی خاصی ارزیابی شود، تا بتوان فرصت بالقوه معاملاتی را تعیین کرد.
ابتدا بایستی صحت پترن های هارمونیک تائید شود و در ادامه بایستی مشخص کرد که آیا باید وارد معامله شد یا خیر؟
به همین دلیل استراتژیهای مؤثر معاملاتی میتواند این فرآیند را تسهیل نماید و نتایج معاملات را هم بهینه کند.
واکنش بازار به ناحیه هارمونیک (Harmonic)
واکنش معاملهگر به حرکات قیمتی در محتملترین محدوده بازگشتی
یا همان PRZ در این فرآیند عوامل مختلف و تصمیمات معاملاتی بالقوه بایستی مورد توجه قرار گیرند
تا نتیجه موقعیت معاملاتی اتخاذ شده بهینه شود. از آن جایی که الگوهای مشابه نتایج مختلفی دارند،
پیشبینی بازار و همچنین اینکه کدام سیگنال واقعاً کارساز خواهد بود کار دشواری است.
با این وجود اگر قوانین محکم و باثباتی را در فرآیند تصمیمگیری به کار بگیرید، اشتباهات کمتر خواهد شد و با افزایش ارزیابیهای دقیق،
نتایج کلی معاملات هم بهبود خواهند یافت.
در واقع معاملاتی که از قوانین و استراتژیهای دقیقی پیروی میکنند، منجر به افزایش بازدهی و کاهش ریسک معاملات خواهند شد.
بازگشت قیمتی چهکاری انجام میدهد؟
عامل کلیدی برای اجرای معامله درک صحیح حرکات قیمتی است.
حرکاتی که نشانگر بازگشت بازار از ناحیه هارمونیک است.
ازآنجاییکه انطباق اعداد هارمونیک ناحیه حساسی برای نقاط بازگشتی بالقوه ایجاد میکنند،
حرکات قیمتی که از این ناحیه شروع به بازگشت میکنند بهوضوح در این مسیر به حرکت خود ادامه خواهند داد.
در واقع مطالعات در این زمینه نشان داده است که هر چه بازگشت قوی و سریعتر باشد، پتانسیل یک حرکت بزرگتر هم بیشتر خواهد بود.
این موضوع بسیار مهم است، چونکه بازگشتهای بزرگ از PRZ مسیر مشخصی از حرکات قیمتی آتی را به نمایش میگذارند.
با این حال حرکات قیمتی که نتوانند بعد از برخورد به PRZ روند قبلی را معکوس کنند، معمولاً اولین نشانه از یک الگوی جعلی هارمونیک هستند.
تنها از حرکاتی میتوانید سود کنید، که آن را پیشبینی کرده باشید
پیشبینی محل تکمیل الگوی هارمونیک اولین قدم در گرفتن موقعیت معاملاتی است.
PRZ حدود معامله را نشان میدهد که شامل نقطه ورود به معامله، حد ضرر و حد سود میشود.
اگر ساختار قیمتی از نسبتهای فیبوناچی مناسبی برخوردار باشد، پیشبینی محل تکمیل PRZ برای تائید ورود به معامله کافی است.
روش کار در الگوهای هارمونیک شامل فرآیند آمادهسازی و درک درست همه قوانین مربوط برای هر پترن است،
تا بتوان معامله موفقی را در فرصت پیش آمده اجرا کرد. برای این کار میتوان با پاسخ دادن به سؤالاتی که در ادامه پرسیده میشود،
این مدل را اجرا کرد. سؤالاتی مثل، آیا پترن همه عناصر برای تائید صحت الگو را دارد یا خیر؟
اگر چنین عناصری وجود ندارد، بایستی به دنبال فرصت معاملاتی بود که این عناصر را داشته باشد و اگر الگو شامل چنین عناصری است،
الگو در کدام محدوده تکمیل میشود؟ اگر محدوده تکمیل الگو از سوی بازار لمس شود، واکنش اولیه و فوری به چه شکلی خواهد بود؟
آیا روند غالب قبلی ادامه مییابد، یا آیا حرکات قیمتی به ناحیه تعریف شده واکنش نشان میدهند؟
همه این موارد، رویدادهای پیشبینی شدهای هستند که نتایج شناخته شدهای دارند.
عمل آمادهسازی و تشخیص اینکه کدام موقعیت معاملاتی بایستی پس از بررسی مجموعهای از قوانین اتخاذ شود بسیار مهم است.
قوانینی که نشانگر محاسبات الگو، ارزیابی حرکات قیمتی، تعیین پارامترهای هر معامله، مثل نقطه ورود، حد ضرر و حد سود است.
چنان آمادگی برای پرهیز از اشتباهات در اجرای معامله و تعیین نقطه بهینه ورود به معامله در PRZ بسیار مهم است.
علاوه بر این، آمادگی کامل در وضعیتهای نوسانی بازار بسیار ضروری است.
با اینکه در بازارهای مالی هر اتفاقی میتواند بی افتد، اما درک کاملی از سطوح تکنیکال حساس معاملاتی میتواند سردرگمی معاملهگر را کاهش دهد.
برای مثال حرکات قیمتی شدید که یک PRZ را نقض میکنند، معمولاً نشانهای از نقض شدن قریبالوقوع الگوی هارمونیک است.
دانشی کامل از سیگنالهای معاملاتی و سطوح قیمتی حساس هارمونیک ضرر معامله را در صورت شکست الگوی هارمونیک کاهش خواهد داد.
این وضعیتها بر اساس تجربیات گذشته توسعه یافتهاند، اما کار آمادهسازی یکی از بخشهای ضروری در فرآیند معامله از هر سیگنال معاملاتی است
نتیجه گیری
بطورکلی در مباحث آموزش الگوهای هارمونیک، الگوهای هارمونیک یا فیبوناچی به ۲ دسته صعودی و نزولی طبقه بندی می شوند.
یعنی هریک از الگوهای هارمونیک، ۲ حالت بررسی دقیق ابتدا و انتهای الگو ها صعودی و نزولی دارند.
معمولا این پترن ها، در انتهای امواج صعودی یا نزولی تشکیل شده و موجب تغییر در روند می شوند.
علاوه براین، اگر این الگوها در بازه های زمانی بالاتری شکل بگیرند، دارای اعتبار بالاتری خواهند بود.
بنابراین، روند بلندمدت را مشخص می کنند.شکل گیری این الگوها در انتهای موج های صعودی یا اصلاحی بسیارمهم است.
زیرا اگر بتوانید این الگوها را قبل از پایان یافتن موج صعودی یا نزولی شناسایی کنید،
قادرید با فاصله زمانی مناسب قبل از بازار، از این روند خارج شوید یابه آن ورود پیدا کنید.
دیدگاه شما