۰ تا 100 رشد فردی چیست؟ | مراحل رشد شخصیت در انسان
رشد شخصی چیست؟ رشد فردی فرآیندی است که طی آن فرد دیگر خود را به خوبی میشناسد. او سعی میکند تا به صورت مستمر شخصیت خود را نسبت به دیروز پرورش دهد و تمامی پتانسیلهای وجود خود را کشف کند. در واقع رشد شخصیتی بخش خیلی مهمی از فرآیند رشد، بلوغ، موفقیت و رسیدن به خوشبختی در یک فرد محسوب میگردد.
اگر تاکنون به افراد موفق دقت کرده باشید باید متوجه این موضوع شده باشید که این دسته از افراد اهمیت ویژهای به رشد و پرورش شخصیت خود میدهند. آنها حتی در اوج کار خود نیز زمانی را اختصاص میدهند تا در آن با برنامه ریزیهای مناسب بتوانند گامی در مسیر پرورش هرچه بیشتر شخصیت خود بردارند.
رشد فردی را میتوان یک رشد معنوی، جسمی و اجتماعی دانست که فرآیند دستیابی به آن شاید یک عمر طول بکشد. این رشد مستلزم تجربه کردن اتفاقات خوشایند و ناخوشایند زیادی در زندگی شما است. زیبایی رشد فردی و شخصیتی در این است که این علم تقریباً بیپایان است و شما میتوانید برای رسیدن به اوج موفقت چه باید کرد؟ سالها در راستای پرورش هرچه بیشتر آن تلاش کنید. یکی از پاسخهایی که میتوان به سوال رشد شخصی چیست داد باید گفت: رشد شخصیتی یک مسیر خارق العاده و معنیدار در زندگی هر فرد محسوب میگردد.
نکتهای که همه ما در خصوص این رشد میدانیم این است که ترسها اصلیترین عواملی هستند که میتوانند جلوی رشد شخصیتی شما را بگیرند و برعکس جاه طلبیها جزء مواردی هستند که پیشرفت شما را در این راه تضمین میکنند. همانند هر برنامه و نرمافزاری که پس از مدتی استفاده نیاز به بهروزرسانی پیدا میکند شخصیت ما نیز مانند اکسیژن برای تنفس به بهروزرسانی نیاز دارد.
با توجه به اهمیت این مسئله ما تصمیم داریم در طول این مقاله از دکتر ویز به توضیح این مسئله بپردازیم که رشد شخصی چیست و چگونه میتوانیم در این مسیر گام برداریم.پیشنهاد می شود مقاله ” توسعه فردی ” را مطالعه کنید.
رشد شخصی چیست؟
شاید در نگاه اول این سوال کلیشه ایی به نظر برسد اما با صرف کمی وقت میتوان به این نتیجه رسید که پاسخ به این سوال دشوار است. درواقع رشد شخصی رسیدن به خودآگاهی در انجام امور و زندگی روزمره است که با سال ها تلاش و تمرین مستمر به دست می آید.
رشد فردی در واقع یک اصطلاح است که از آن برای تعریف تکنیکهای مختلفی برای بهبود عادتها، رفتار، اعمال و واکنشهای فرد در موقعیتهای حساس استفاده میشود. در این جا چند مثال برای روشنتر شدن این اصطلاح آوردهایم:
- یادگیری کنترل خشم
- یادگیری غلبه بر تعلل
- یادگیری غلبه بر تنبلی
- یادگیری رعایت ادب و ملاحظه بیشتر
- تبدیل شدن به یک فرد مسئولتر
- یادگیری چیزهای جدید و فراگیری مهارتهای جدید در زندگی
- تغییر دادن ذهنیت منفی و مثبتتر شدن
با توجه به این موارد رشد موفقیت آمیز یک شخصیت به میزان قابل توجهی انگیزه، میل به پیشرفت و تلاش برای ایجاد تغییرات مثبت در زندگی نیاز دارد.
شما همچنین باید تمایل داشته باشید تا از منطقه راحتی خودتان خارج شوید و گاهی کارهایی انجام دهید که ممکن است انجام آنها مطابق با میل شما نباشد؛ اما در نهایت به نفع خودتان است. فراموش نکنید که برای پرورش و رشد فردی در یک شخص داشتن ذهنی باز و تمایل به یادگیری و رشد مهمترین عامل است.
رشد شخصی چیست؟ پاسخ دیگر که به این سوال میتوان داد این است که یک روند مداوم است که تمایل به ان در فرد از سنین پایینتر آغاز میشود؛ اما بیشتر توسط والدین، معلمان و محیط شکل میگیرد. با این حال برای استفاده درست از آن باید از روند کارکرد آن آگاه شوید و دقیقا بدانید که رشد شخصی چیست و در راه رسیدن به آن در راه صحیحی قدم بردارید.
گاهی اوقات مشکلات موجود در زندگی ما همان محرکهایی هستند که میل به رشد را در ما بیدار میکنند و منجر به ایجاد تغییراتی مثبت در زندگی فردی ما میشوند. در سایر مواقع نیز پس از خواندن یک کتاب الهام بخش، تماشای یک فیلم یا خواندن در مورد افرادی که در این راه بسیار موفق بودند به افراد الهام میشود که به سمت رشد شخصی گام بردارند.
رشد شخصی چیست؟ یادگیری مراحل رشد شخصی
بسیاری از کتابها، مقالات، کارگاهها و مربیان هستند که میتوانند به خوبی فرایند دستیابی به رشد فردی را به شما آموزش دهند؛ اما از طرفی رشد فردی چیزی است که شما خودتان بر اساس تجربیاتتان به آن دست پیدا کنید. اگر به نظر شما این موضوع جالب است و واقعا در این مسیر میخواهید کاری انجام دهید میتوانید با جستوجوی این مطلب در اینترنت تمام اطلاعات مورد نیاز خود را پیدا کنید.
رشد فردی میتواند در همه زمینههای زندگی به شما کمک کند خصوصا در زمینههای کاری. رشد فردی در کسب و کار میتواند نگرش شما را نسبت به کار تغییر دهد و متعاقبا فرصتهای جدیدی برای پیشرفت در شما ایجاد کند.
رشد شخصیتی میتواند به رشد عاطفی و ذهنی شما و در مسیر تبدیل شدن به یک فرد با ملاحظه، بامحبت و مثبت کمکتان کند. همچنین این رشد میتواند به شما کمک کند اشتباهات و عادتهای منفی خود را ببینید و شما را به سمت اصلاح و تغییر آنها سوق دهد. تکنیکهای زیادی برای پرورش و ارتقا رشد شخصیتی وجود دارند مانند تجسم خلاق، ایجاد ذهنیتی مثبت در خود و از همه مهمتر یوگا. یک روش بسیار ساده و مفید برای دستیابی به رشد فردی این است که با ذهنی باز و بی طرفانه به رفتار و زندگی خود نگاه کنید.
انجام اینکار به شما نشان میدهد که چه تغییراتی باید در خود و زندگیتان ایجاد کنید. نگاه به نحوه رفتار افراد نیز میتواند به شما در این مسیر کمک کند. توجه کنید که مردم با یکدیگر متفاوت هستند و آنچه برای یک فرد مفید است ممکن است برای دیگری مفید نباشد. این بدان معنی است که شما باید تکنیکها و مراحل رشد شخصی را امتحان کنید تا مناسبترین گزینه را برای خود پیدا نمایید.
رشد فردی از کجا آغاز میشود؟
جایی که انسان متوجه میشود مسیری که طی کرده اشتباه است و درواقع شروع به بیشتر آموختن میکند و از آموخته های گذشته خود برای ساختن آینده روشنتر استفاده میکند، رشد انسان شروع میشود.
چگونه رشد فردی و شخصیتی میتواند زندگی شما را تغییر دهد؟
اگر بخواهیم به شیوه دیگری به سوال رشد شخصی چیست پاسخ دهیم باید نحوه اثرگذاری رشد فردی در کسب و کار و زندگی را مورد بررسی قرار دهیم. رشد شخصی و فردی میتواند در همه زمینههای زندگی به ما کمک کند. این نوع رشد میتواند در وهله اول طرز فکر شما در مورد کارتان را تغییر دهد و شانس شما را برای پیشبرد اهدافتان دو چندان کند.
رشد فردی میتواند از نظر روحی و روانی به شما کمک کند تا به فردی دوست داشتنی، دلسوز و مثبتتر تبدیل شوید. همچنین به عنوان یک راهنما به شما کمک میکند تا اشتباهات و عادتهای منفی خود را بشناسید و درصدد اصلاح و تغییر آن برآیید. وقتی شما در زندگی خود تمامی مراحل این روش را طی کنید دیگر میتوانید جزئیاتی را در زندگی ببینید که پیش از این قادر به دیدن آنها نبودید؛ مثلاً شما میتوانید متوجه شوید که قادر به انجام چه کارهایی هستید.
دیگر بعد این رشد کارهایی که قبلاً از انجام آنها بیزار بودید و از انجام آنها به هر نحوی طفره میرفتید. همچنین شما پس از طی کردن مراحل این رشد دیگر میدانید هدفتان در زندگی چیست و قرار است به کجا برسید. بنابراین با انگیزهتر از قبل میتوانید در راستای پرورش تمامیت وجودی خود بکوشید و قدمهایی آگاهانه بردارید. بعد از این رشد شما دیگر به راحتی میتوانید میان علایق، کار و خانوادهتان تعادل برقرار کنید و بفهمید کدام یک از آنها باید در زندگی برای شما مهمتر باشند.
توجه کنید که موارد ذکر شده در این بخش تنها جزء کوچکی از دریای مزایا وکاربرد دانستن این است که رشد شخصی چیست و چه کاربردی دارد. این رشد و بلوغ میتواند به معنای واقعی تمام دنیای شما را زیر و رو کند.
رشد شخصی چیست؟ و چگونه میتواند بر عملکرد شما تأثیر بگذارد؟
یکی از مواردی که ما به عنوان یک انسان نمیتوانیم به هیچ وجه با آن مخالفت کنیم؛ این است که ما همیشه به دنبال رسیدن به اوج موفقیت و پیدا کردن یک شغل خوب با درآمد مناسب هستیم. در کنار تمامی این موارد مایلیم که روابط اجتماعی خود را با اطرافیانمان حفظ کنیم. این موارد به ما نشان میدهند که ما انسانها برای خود معیارهایی لحاظ کردهایم که تنها در راستای رسیدن به آنها تلاش میکنیم و بعد از دستیابی به این آرزوهای کوچک دیگر متوقف میشویم.
اکثر مردم فکر میکنند که به دلیل مشغلههای مداومی که در طول زندگی خود دارند دیگر فرصتی برای پرورش دادن و رسیدن به رشد شخصیتی خود ندارند. اما باید به شما بگوییم که این دیدگاه کاملاً اشتباه است.
در واقع رشد فردی از طریق آموختن از اشتباهاتی که در گذشته خود انجام دادهایم و پیدا کردن نوعی آمادگی برای وارد شدن به تجربیاتی جدید شکل میگیرد. لحظهای که ما عقاید قدیمی خود را کنار بگذاریم و به دنبال پرورش کلیت وجودی خود باشیم دقیقا در آن زمان میتوانیم فرصتهای بهتری در تمامی مراحل زندگی خود پیدا کنیم و به یک انسان موفق تبدیل گردیم. حال با توجه به این موارد ما سعی کردیم تا چندتا از تاثیرات چشمگیری که رشد فردی در کسب و کار و زندگی شما میتواند لحاظ کند را بررسی کنیم و آنها را به طور خلاصه برای شما توضیح دهیم.
تغییر روند روابط شما با دیگران عمدتاً درک شما از این که رشد شخصی چیست؟ مربوط میشود. بنابراین هرچه رشد فکری و فردی بیشتری داشته باشید روابط شما نیز با اطرافیانتان به حالاتی بدتر یا بهتر تغییر خواهد کرد. بهترین راه برای تقویت رشد شخصی این است که افراد جدیدی را بشناسیم و اطمینان حاصل کنیم که از همه افرادی که با آنها تعامل داریم نکاتی هرچند کوچک را میآموزیم. حال این افراد و آموزههایشان میتوانند در محل کار شما حضور داشته باشند یا یکی از فامیلها با دوستانتان باشند.
بیایید تا این تغییر را از دو جنبه مختلف بررسی کنیم.
جنبه بد:
در این حالت شما ممکن است فاصله انداختن بین خود و دوستان قدیمیتان را شروع کنید. اما این روابط قدیمی به طور کامل قطع نمیشوند به خصوص این روزها به کمک سایتها و شبکههای اجتماعی شما میتوانید از کوچکترین تحولات زندگی آنها نیز مطلع شوید؛ اما این رابطه مانند گذشته قوی نخواهد بود.
جنبه خوب:
پس از دانستن این که رشد شخصی چیست؟ ممکن است انتخاب کنید که با افراد جدیدی دوست شوید حال چه در محل کار یا چه در اماکنی دیگر. این رشد شما را قادر میسازد تا دیگر تمایل داشته باشید افرادی که از نظر فکری با آنها مطابقت دارید پیدا کنید تا شاید به کمکشان بتوانید به سمت توسعه مفاهیم جدیدتری در زندگیتان هدایت شوید.
دستیابی به فرصتهای شغلی جدید
اگر یک کارمند فعال در محل کار خود هستید ممکن است همیشه به دنبال فرصتهای برای رسیدن به اوج موفقت چه باید کرد؟ جدیدی برای کسب مهارتهایی باشید. این فرصتها میتوانند به شما کمک کنند تا در سازمانی که در آن کار میکنید بیشتر رشد کنید و یا حتی ارتقا سطح پیدا نمایید. گاهی نیز ترجیح میدهید تا مهارتهای خاصی را به منظور دستیابی به فرصتهای شغلی بهتر بیاموزید. حال ممکن است این شغل متفاوت از زمینه کاری فعلی شما باشد اما نیازتان به تکامل شما را به این سو میکشاند.
بدانید که هرچه مهارت بیشتری کسب کنید به افزایش رشد شخصی خود کمک خواهید کرد. اینکار به شما کمک میکند فرصتهای شغلی بزرگتر و چالش برانگیزتری داشته باشید. تمام کاری که شما باید انجام دهید این است که به منظور دستیابی به بهترینها همواره مشتاق یادگیری چیزهای جدیدتر باشید.
رشد فردی شامل چه زمینه هایی است؟
پاسخ به این سوال بسیار جامع است اما میتوان گفت رشد فردی تمام زمینه های زندگی انسان را تحت تاثیر قرار میدهد و باعث رشد و پیشرفت انسان در چارچوب زندگی فردی و اجتمائی میشود به این شکل که وقتی انسان تا حدی به خودآگاهی رسید توانایی تغییر در بسیاری از جنبه های زندگی خود را پیدا میکند.
برای حفظ رشد فردی و شخصیتی خود میتوانیم چه کار کنیم؟
اگر معنای حقیقی رشد فردی را دریافتهاید و حالا مایل به حفظ و پرورش آن هستید به شما پیشنهاد میکنیم که حتما موارد زیر را بخوانید:
- مجلات و وبلاگهای تخصصیتری در زمینه کاری خود بخرید و بخوانید.
- در مورد روندهای جدید بازار اطلاعات مناسبی کسب کنید.
- سعی کنید تا همیشه کتابهای خوبی بخوانید.
- در راستای سلامت روان و جسم خود کوشا باشید.
- شروع به یادداشت کردن کارهایی کنید که علاقهمند به انجام آنها هستید.
بدانید که با رشد فردی دیگر تواناییهای شما برای دستیابی به موفقیت، بلوغ و ادامه تحصیل افزایش پیدا خواهند کرد. هیچ احساسی بهتر از دستیابی به اهداف در زندگی یک انسان نیست حال خواه این هدف کسب عنوان کارمند نمونه سال باشد یا این که بتوانید نمره 20 را در درس ریاضی کسب کنید .
نقش شکست در موفقیت
زیگ زیگلار فقید یکی از معتبرترین متخصصان امروزی در زمینه موفقیت ، انگیزه و داشتن زندگی متعادل بود. وی در کتاب خود به نام متولد پیروزی استدلال می کند که موفقیت را نمی توان با یک جمله تعریف کرد ، اما در عوض این مفهوم از بسیاری چیز ها تشکیل شده است. می توان ادعا کرد که تعریف موفقیت به فرد بستگی دارد و با یک اندازه برای همه مناسب نیست. در این مقاله می خواهیم به عوامل مختلف برای رسیدن به موفقیت، نقش شکست در موفقیت و استفاده از تجربیات و اشتباهات گذشته برای به دست آوردن موفقیت بپردازیم. اگر شما در زندگی خود احساس شکست می کنید می توانید از مشاوره تلفنی روان شناسی کمک بگیرید.
تعاریف مختلف موفقیت
موفقیت همیشه بهترین کار است.
موفقیت زمانی حاصل می شود که در تمام زمینه های کاری که انجام می دهید نهایت تلاش خود را بکنید، حتی اگر این امر به نتایج بزرگی منجر نشود. اگر تمام تلاش خود را کرده اید ، باید برای تلاش خود احساس افتخار کنید.
موفقیت تعیین اهداف مشخص است.
هنگام تعیین اهداف واقع بین و ملموس باشید. موفقیت با تعیین اهداف انتزاعی حاصل نمی شود. اگر بدانید که به کجا می روید ، این خود یک موفقیت است ، حتی اگر در نهایت به مقصد برنامه ریزی شده نرسید. نقش شکست در موفقیت پیچیده است.
موفقیت داشتن مکانی به عنوان خانه است.
خانه جایی است که قلب شما اوج می گیرد. وقتی می توانید مکانی را خانه بنامید که همیشه در آن موفق هستید. خانه لازم نیست یک ساختار خاص باشد. می تواند یک کشور، یک شهر یا حتی یک شخص باشد. اگر جایی دارید که احساس راحتی و امنیت می کنید ، در حال حاضر به یک موفقیت عالی رسیده اید.
موفقیت درک تفاوت بین نیاز و خواست است.
اگر می توانید به تعهدات ماهانه خود عمل کرده و نیاز های اساسی خود را برآورده کنید ، موفق هستید. این که بتوانید تشخیص دهید چه زمانی کاملاً به چیزی احتیاج دارید و چه زمانی می توانید بدون آن کار کنید اغلب منجر به ثبات مالی می شود. همین امر خود راهی عالی برای موفقیت است.
موفقیت این است که باور کنید می توانید.
اگر باور داشته باشید که می توانید ، موفق خواهید شد. خودباوری به طور طبیعی برای همه به وجود نمی آید. بنابراین اگر بتوانید به خود بگویید که می توانید به اهداف و برنامه های خود برسید ، بسیار عالی عمل می کنید. وقتی مردم به شما اعتقاد ندارند ، شما هنوز هم باید روی اعتماد به نفس خود کار کنید.
موفقیت یادآوری تعادل بین کار و اشتیاق است.
کار بدون اشتیاق باعث ایجاد استرس بی مورد و موفقیت های پوچ می شود. بر آنچه شما را به هیجان می آورد متمرکز شوید. اگر از کار خود راضی هستید ، یک اتفاق عالی است. با این حال ، حتی اگر اینگونه نباشید، می توانید شغل رسمی خود را با سرگرمی ها یا کارهای داوطلبانه ای که به آن علاقه دارید تعادل بخشید. نقش شکست در موفقیت بسیار پیچیده است.
موفقیت مراقبت از نیازهای شماست.
یادتان باشد قبل از کمک به دیگران به کمک بیشتر به خودتان توجه کنید. اگر می خواهید تأثیر مهمی در دنیای اطراف خود بگذارید ، مراقبت از خود ضروری است. برای مراقبت از خود و یادگیری تکنیک های آن می توانید به مرکز مشاوره همکده به عنوان اولین و بزرگ ترین مرکز مشاوره مراجعه نموده و از خدمات حضوری یا مشاوره تلفنی روان شناسی استفاده کنید.
موفقیت یادگیری این است که گاهی مجبورید نه بگویید.
موفقیت قطعا با یک زندگی متعادل همراه است. بخشی از تعادل یادگیری نه گفتن است. نه گفتن به معنای خودخواه بودن شما نیست. این بدان معنی است که شما اولویت هایی دارید و می دانید در هر زمان باید به چه چیز هایی توجه کنید.
موفقیت این است که بدانید زندگی شما پر از نعمت است.
عشق ، سلامتی، دوستان، خانواده و … زندگی را پر از وفور نعمت می کند. شناختن این مرحله عامل مهمی برای احساس سپاسگزار بودن از زندگی است. اگر می توانید این احساس را تجربه کنید، پس قبلاً موفقیت را احساس کرده اید.
موفقیت درک این است که شما نمی توانید آنچه را که نمی بخشید حفظ کنید.
تنها در صورتی در موفقیت موفق خواهید شد که بدانید یادگیری هدیه دادن به جای همیشه گرفتن بخشی از اتفاقات این جهانی است که همه ما می خواهیم در آن زندگی کنیم. وقتی به دیگران کمک می کنید ، محیطی را ایجاد می کنید که دیگران می خواهند به شما کمک کنند. در ادامه نقش شکست در موفقیت را بررسی می کنیم.
شکست و موفقیت
شکست یک قدم به عقب نیست. بلکه یک پله عالی برای موفقیت است. اگر بر ترس از شکست غلبه نکنیم ، هرگز یاد نمی گیریم که از منطقه امن خود خارج شویم. بهترین و محبوب ترین شرکت ها عمداً به دنبال کارمندانی هستند که سوابق تحصیلی آنها نشان دهنده شکست و موفقیت باشد. به برای رسیدن به اوج موفقت چه باید کرد؟ این دلیل که کسی که از شکست جان سالم به در برد ، دانش بی بدیل و پشتکار مهارناپذیری حاصل از غلبه بر سختی را بدست آورده است.
اهمیت شکست
زندگی بدون شکست در کارها غیرممکن است ، مگر اینکه آنقدر محتاطانه عمل کنید که شاید اصلاً زندگی نکرده باشید، در این صورت به طور پیش فرض شکست خورده اید.
چرا شکست بسیار مهم است؟
شکست ، همانقدر که صدمه می زند ، یک قسمت مهم از زندگی است. در واقع ، شکست ضروری است. افراد موفق همیشهه می گویند: من بیش از آنچه می خواهم اعتراف کنم شکست خورده ام. من در مورد شکست های کوچک صحبت نمی کنم. من درمورد نوعی شکست که دنیای شما را می لرزاند صحبت می کنم و زمینه روابط ، امور مالی و سلامت روانی شما را کاملا تغییر می دهد. اگر مثل من هستید ، به احتمال زیاد چندین شکست خورده اید. نمی توانم بگویم که من از شکست خوردن لذت می برم. اما شکست ، از طریق روند تغییر دهنده زندگی ، ما را به افراد بهتری تبدیل می کند.
در حقیقت ، شکست معلم بزرگ زندگی است. این نمود طبیعت است که با از بین بردن بیش از حد برخی عوامل، منافع ویژه ای را از بین می برد ، زیرا با اهداف الهی ما را شکل می گیرد و به زندگی ما شکل می دهد. بدون شکست ، کمتر قادر به عطوفت ، همدلی ، مهربانی و موفقیت بزرگ خواهیم بود. ممکن است حتی کمتر به رویا های خود برسیم. از طریق شکست است که ما بزرگترین درس ها را می توانیم از زندگی خودمان یاد بگیریم. موفق ترین افراد در زندگی بیشترین شکست را داشته اند. اگر سعی می کنید زندگی را بدون شکست در هیچ کاری سپری کنید ، در واقع شما اصلاً زندگی نمی کنید. ریسک کردن بخشی از زندگی همه ما است. نقش شکست در موفقیت بسیار مهم است.
چه اتفاقی باعث می شود ما از شکست خودمان درس بگیریم؟
وقتی ما اتفاقی را پشت سر می گذاریم و می توانیم با تجربه این اتفاق اول از آن دور شویم ، به ما کمک می کند درک عمیق تری از زندگی داشته باشیم. تجربه شکست در کاری واقعاً ارزشمند است. به طور کامل ذهن ما را از طریق القای درد تغییر می دهد. این امر باعث می شود تا در مورد ماهیت واقعی چیزها و اهمیت آنها در زندگی خود تأمل کرده و آینده خود را متحول و بهبود بخشیم.
نقش شکست در موفقیت
وقتی ما در حال شکست هستیم ، تشخیص اهمیت آن دشوار است. اگر در زندگی شکست خورده اید ، امیدوارم که اهمیت شکست خوردن و در جا زدن را بهتر درک کنید. اما ، چگونه می توان از شکست بهبود یافت؟ چند راه برای انجام این کار وجود دارد. این راهکار ها عبارتند از::
حرف های دیگران در مورد خودتان را نادیده بگیرید.
وقتی شکست بخورید ، مطمئناً افرادی پیدا می شوند که به شما می گویند ، “من به شما چنین گفتم” و “شما باید به حرف من گوش می دادید.” البته باید این را بدانیم که زندگی در تمام مدت کاملاً ایمن ، واقعاً به معنای زندگی کردن نیست. پس سعی کنید از آن افراد چشم پوشی کنید و حرف های دیگران را نادیده بگیرید.
نقش شکست در موفقیت -این را بدانید که شکست خوردن اشکالی ندارد.
یکی از بهترین راه های بهبودی از شکست این است که بفهمید شکست خوردن اصلا مشکلی به همراه ندارد. اگر بخواهید می توانید تعدادی ازجستجوها را در وب انجام دهید و داستانهای بی شماری در مورد شکست از موفق ترین افراد جهان پیدا کنید. شکست خوردن اشکالی ندارد اما تسلیم شدن و ناامیدی اشکال دارد.
استفاده از شکست به عنوان اهرم
اگر در زندگی شکست خورده اید ، می توانید از آن به عنوان اهرم فشار استفاده کنید تا نه تنها از آن رهایی پیدا کنید ، بلکه به شما کمک کند در آینده به جلو حرکت کنید. شکست می تواند بستر مناسبی برای رشد باشد که به سادگی با سایر شرایط قابل مقایسه نیست. برای استفاده از شکست برای رسیدن به اوج موفقت چه باید کرد؟ های خود ، باید آنها را در ذهن خود روشن کنید. بنویسید که در چه چیزی شکست خورده اید و چرا شکست خورده اید.
نقش شکست در موفقیت – اهداف خود را دوباره مرور کنید.
این سوالات را با خود تکرار کنید. آیا در گذشته اهداف مشخص و واضحی داشتید؟ آیا اهداف را با روش دقیق تری تعیین کردید؟ اهداف خود را از گذشته مرور کنید و ببینید که تا چه اندازه اهداف خود را روشن کرده اید. آیا دقیق و مطمئن بودند؟ آیا آنها را در ذهن خود تجسم کرده اید؟ گاهی اوقات، عدم موفقیت در تعیین نکردن اهداف به روش صحیح حاصل می شود. نه تنها باید اهداف را به روش صحیح تعیین کنیم ، بلکه باید ماهانه ، هفتگی و روزانه آنها را ردیابی و تحلیل کنیم.
برای رسیدن به اوج موفقت چه باید کرد؟
آخرین مقالات
چه چیزی باعث موفقیت میشود؟
مقدمه
موفقیت و شکست، در زمره کلمات مهمی هستند که در زندگی روزمره خود نه تنها بارها آنها را شنیدهایم، بلکه خودمان هم زیاد با آنها روبرو میشویم. سخنان بزرگان یا پندهای کسبوکاری زیادی در خصوص این واقعیت وجود دارد که شکست پلی به سمت موفقیت است یا کسی که شکست نخورده، کاری انجام نداده و موفقیتی نیز بدست نخواهد آورد. اما در کنار همه این پندهای متعدد، همه ما در نهایت در تلاشیم تا در جایگاه فردی موفق قرار گرفته و هیچ یک از ما تا قبل از رسیدن به نقطه موفقیت خود، بخاطر شکستهای متعددی که داشتهایم، از خودمان تقدیر نمیکنیم. اینجا است که دانستن بایدها و نبایدهای موفقیت، از اهمیت بسیار بالایی برخوردار شده و میتواند مسیر ما را کمی هموارتر نماید.
شاید بهترین راه برای دانستن این بایدها و نبایدها، توجه به تجاربی است که دیگران بدست آوردهاند. بیشک در دنیای کارآفرینی، توجه به زندگی، کسبوکار و روشهای استفاده شده توسط کارآفرینان موفق، میتواند نقشه راهی دقیق و اثرگذار باشد. اگرچه آیتمهای زیادی هستند که برای موفق شدن الزامی میباشند، اما اگر از منظر کارآفرینان موفق جهان این موارد اثرگذار را بررسی کنیم، به یک مجموعه نسبتاً محدودتر میرسیم.
ریچارد جان ( Richard St. John )، بازاریاب و تحلیلگر موفقیت، در دو نوبت حضور خود در برنامه تد ( TED ) به نکات ارزندهای در خصوص موفقیت اشاره نموده که در این نوشتار بخشهایی از آنها ارائه شده است.
رازهای موفقیت
ریچارد جان، در حالی که برای حضور در برنامه تد سوار هواپیما شده بود، با یک سؤال ساده روبرو شد: چه چیزی منجر به موفقیت می شود؟ این سؤال، بیشتر از آن جنبه اهمیت داشت که نوجوانی دبیرستانی آن را مطرح کرده بود که به یک خانواده فقیر تعلق داشت و در صدد آن بود که کاری برای ادامه زندگیش انجام دهد . ریچارد با وجود تجربه های زیادی که در این خصوص داشت، اما برای سؤال این نوجوان، یک جواب سرراست و قانعکننده در آستین خود نداشت و همین مسئله او را به شدت ناراحت کرد. وی با حضور در برنامه تد، به فکر فرو رفت که چه جایی بهتر از اینجا و چه کسانی بهتر از افراد حاضر در این جمع هستند که به این سؤال پاسخ دهند. در همین راستا، او چندین سال مصاحبه و تلاش برای صحبت با کارآفرینان موفق مختلف را شروع کرد که برخی از نکات جالب و مهم در این گفتگوها، در این بخش ارائه شده است.
اولین مورد حائز اهمیت برای دستیابی به موفقیت، «اشتیاق» است. فریمن توماس ( Freeman Thomas ) که از طراحان معروف صنعت خودرو بوده و در برخی شرکت های مشهور همچون پورشه، فولکسواگن، دایملر و فورد هم کار کرده، در این خصوص میگوید: « من توسط اشتیاقم هدایت می شوم». بسیاری از افراد موفق، نه بدلیل پول، بلکه به دلیل عشقی که به کارشان دارند، به موفقیت دست مییابند. آنها دوست دارند کارشان را بزرگتر کنند و برای این کار، حاضر به گذشت از سود و درآمد خودشان هم هستند. کارول کلتا ( Carol Coletta )، مدیرعامل « Memphis River Parks Partnership » در این خصوص میگوید: «حاضرم به کسی پول بدهم تا کاری را که من میکنم، انجام دهد.»
شاید این مسئله خیلی کلیشهای به نظر بیاید و حتی از نظر کسبوکاری هم گفته شود که اگر شرکتی با دیدگاه کسب درآمد شکل نگیرد، محتوم به شکست خواهد بود. اما باید در نظر داشت که در دنیای کارآفرینی، عشق و علاقه داشتن به کاری که انجام میدهیم و کسب درآمد و ثروت، هیچ تناقضی نداشته و حتی به دلیل اشتیاق بسیار بالایی که برای گسترش فعالیتها در دنیای کارآفرینی وجود دارد، کسب درآمدهای قابل توجه نیز ممکن میگردد.
روپرت موردخ ( Rupert Murdoch ) که از افراد شناخته شده در حوزه رسانه بوده و بنیان گذار مجموعه هایی همچون « Fox News » و « Sky News » هم میباشد، به روی دیگر سکه برای موفقیت اشاره دارد: « همه چیز از سخت کار کردن بدست می آید. هیچ چیز آسان به دست نمی آید، اما به من خوش میگذرد ». ترکیب دو جزء لذت بردن از کار و همینطور «سخت کار کردن»، درس بزرگی است که باید در حوزه کارآفرینی همواره به آن توجه داشت. هم اشتیاق و هم سخت کار کردن در کنار هم الزامی هستند. نه می توان فقط مشتاق بود و موفق شد و نه میتوان فقط سخت کار کرد و موفق شد. این دو در کنار هم میتوانند معجزه کارآفرینی را به دنبال داشته و راهی هموار را در پیش رو قرار دهند. شاید حتی در خصوص کارآفرینان موفق، بتوان اینگونه گفت که آنها معتاد کار نیستند، بلکه دیوانه کارشان هستند.
یک کارآفرینی پیشتاز، در تلاش است تا در کاری که مشغول آن است، «خوب» باشد. او هرگز به دوم بودن فکر نمی کند، بلکه با چشمانی باز در تلاش است که در کار خود عالی باشد. الکس گاردن ( Alex Garden )، مدیرعامل شرکت « Zume » بر این باور است که: « برای موفقیت کافی است که دل به کار بدهی و در آن عالی باشی». در این مسیر، هیچ جادویی وجود ندارد. راز اصلی تمرین، تمرین و تمرین است.
راز دیگری که کارآفرینان برای موفقیت بر آن اصرار دارند، «تمرکز» است. شاید خیلی منطقی به نظر بیاید که ده ها ایده خوب را در کنار هم پیش ببریم و ضریب اطمینان کارمان را افزایش دهیم. اما این کار، میتواند منجر به آن شود که همه این ایدهها را با یک شکست به نابودی بکشانیم. در مسیر کارآفرینی، باید تمرکز را حفظ نموده و با چرخیدن بین ایدههای مختلف و یا فکر کردن به موارد بیربط، به صورت جدی دوری نمود. نرمن جویسن ( Norman Jewison ) که از کارگردانان مشهور است، در این خصوص می گوید: «من فکر میکنم که همه اینها مربوط به تمرکز روی یک چیز است».
دیوید گالو ( David Gallo ) که از دیگر کارگردانان آمریکایی است، به یک راز دیگر اشاره دارد: «خود را هل بدهید». بسیاری از افراد موفق بر این باورند که باید خودتان را مجبور به انجام کار کنید. البته این مسئله صرفاً از نظر بدنی نبوده و باید جسم و روح خود را به صورت منسجم و یکپارچه، برای انجام این کار، یک صدا و همراه کنید. باید خودتان را از خجالت و تردید رها کنید و در مسیری که به آن قدم گذاشته اید، با جدیت پیش بروید. البته گاهی برای این هل دادن، نیاز به کمک هم داریم. افرادی که در اطرافمان هستند، از جمله دوستان و خانواده (از نظر روحی)، همینطور همکاران و مشاوران (روحی و جسمی)، در این مسیر میتوانند کمک زیادی انجام دهند. فرانک گری ( Frank Gehry )، معمار و طراح مشهور کانادایی در این خصوص میگوید: «مادرم مرا هل داد».
راز بزرگ بعدی، «ارائه خدمات» به دیگران است. ریچارد جان در این خصوص ابراز می دارد که: «وقتی بچهها برای میلیونر شدن از من مشاوره میگیرند، به آنها میگویم که شما نمیتوانید به خودتان خدمات بدهید، بلکه باید چیز ارزشمندی به دیگران ارائه کنید. از این طریق است که افراد واقعاً ثروتمند میشوند». البته در این مورد بحثهای زیادی وجود داشته و کارآفرینان خصوصاً در حوزههای هاردتکی، با چالشهای جدی در آن روبرو هستند. آنها محصولات یا خدماتی برای ارائه آماده میکنند، بدون اینکه مطمئن باشند آیا آنها واقعاً همان چیزهایی هستند که مشتریان خواهان آنها میباشند.
«ایده ها» راز بزرگ بعدی برای موفقیت هستند. بیل گیتس می گوید: «من یک ایده داشتم، راهاندازی اولین شرکت نرم افزاری ریزکامپیوتر». در حالی که ایده های بسیاری از کسبوکارهای استارتآپی به نظر فوقالعاده خلاقانه میآیند، اما بسیاری از کارآفرینان بر این باورند که خلق ایده هرگز کاری جادویی نبوده و نیازمند خلاقیتی خارق العاده نیست، بلکه تنها نیازمند انجام یک سری کار ساده است.
«سماجت کنید». این یکی دیگر از رازهای موفقیت است که بسیاری از افراد موفق بر آن تأکید دارند. جو کاروس ( Joe Kraus )، کارآفرین سریالی و بنیان گذار مجموعههایی همچون « Exite » و « DigitalConsumer » در این خصوص ابراز داشته: «سماجت اولین دلیل موفقیت است». شما باید در مقابل شکست سمج باشید، باید در مقابل سیگنال های منفی دیگران سماجت نشان دهید.
موفقیت یک مسیر ادامه دار است!
تا کنون به این واقعیت فکر کرده اید که چرا خیلی از مردم در حالی که به موفقیت دست پیدا می کنند، اما پس از مدتی شکست می خورند؟ یک دلیل مهم این است که ما فکر می کنیم موفقیت یک خیابان یک طرفه است و به همین دلیل، برای رسیدن به موفقیت هر کاری لازم باشد انجام می دهیم و وقتی به آن رسیدیم، تصور می کنیم همه چیز تمام شده و می توانیم در یک محیط آرام استراحت کنیم. در چنین شرایطی است که همه کارهایی که برای رسیدن به موفقیت انجام می دادیم را متوقف می کنیم. با انجام این کار، طولی نمی کشد که در سرازیری افتاده و مسیر شکست را طی میکنیم. ریچارد جان داستان جالبی در این خصوص دارد که در ادامه ارائه شده است:
به جرأت می توانم بگویم که این مسئله اتفاق می افتد. این چیزی است که برای خود من رخ داد. برای رسیدن به موفقیت، سخت کار کردم و به خودم فشار آوردم. اما بعد متوقف شدم، چون فکر می کردم که به هر چیزی می خواستم دست پیدا کرده ام و دیگر میتوانم استراحت کنم. من همیشه برای رسیدن به موفقیت تلاش می کردم، ولی بعد متوقف شدم، چون با خودم فکر کردم که به اندازه کافی خوب هستم و بیش از این نیازی به پیشرفت ندارم.
قبل از اینکه به موفقیت برسم، ایده های خیلی خوبی ارائه می کردم، چون تمام کارهای ساده ای که برای رسیدن به این ایده ها لازم بود را انجام می دادم. ولی بعداً تمام این کارها را متوقف کردم، چون با خودم فکر کردم که به اندازه کافی موفق هستم و نباید به کار روی ایده ها ادامه بدهم، بلکه ایده ها باید خودشان مانند یک شعبده ظاهر شوند. تنها چیزی که به ذهنم می رسید، ایده های غیرخلاقانه بود. دیگه هیچ ایده ای نداشتم.برای رسیدن به اوج موفقت چه باید کرد؟
در حالی که تا قبل از رسیدن به موفقیت، همیشه روی پروژه ها و مشتری ها متمرکز بودم و پول برایم اهمیتی نداشت، ولی وقتی جریان های پولی برایم سرازیر شد، پول هواسم را پرت کرد و خیلی زود به جایی رسیدم که تمام وقتم به صحبت با کارگزار بورس و دلال ملکم می گذشت، در حالی که باید وقتم را صرف مشتری ها می کردم. قبل از رسیدن به موفقیت، همیشه به کاری می پرداختم که دوست داشتم، ولی بعد سرگرم اموری شدم که هیچ علاقه ای به آن ها نداشتم: مثل مدیریت. من بدترین مدیر دنیا هستم، ولی تصور می کردم که از عهده این کار بر می آیم ، چون هر چه باشد من رئیس شرکت بودم.
خیلی زود ابرهای سیاه روی سرم به حرکت در آمدند. اگرچه ظاهراً در آن زمان در اوج موفقیت بودم، ولی در عمل افسردگی زیادی داشتم. ولی احساس می کردم که من مرد این کار هستم و می دانم که چطور باید مشکل را حل کنم. برای همین یک ماشین فوق العاده سریع خریدم که کمکی نکرد. خیلی سریع تر شده بودم، ولی هنوزم افسرده بودم. بنابراین پیش دکترم رفتم و گفتم من هر چیزی دلم بخواهد می توانم بخرم، ولی خوشحال نیستم، افسردهام. واقعاً شادی را نمی شود با پول خرید، چیزی که تا برای من رخ نداده بود، قبولش نداشتم. با داروی ضدافسردگی ابرهای سیاه تا حدودی کنار رفتند. ولی تمام کارها هم کنار گذاشته شد. همواره در حالت بی خبری بودم و تماس های مشتریان هم برایم اهمیتی نداشت. آن ها هم دیگر تماس نگرفتند و پولهایشان را پس گرفتند و پروژههایشان را به سراغ افراد دیگری بردند. طولی نکشید که ورشکست شدیم و مجبور به مرخص نمودن کارکنان شدیم.
این نهایت سقوط برای من و شریکم بود و باید از عرش به زیر می آمدیم. ولی فوق العاده بود. چون وقتی کارمندی نباشد، کسی هم برای مدیریت کردن وجود ندارد. بنابراین دوباره شروع به انجام کارهایی کردم که دوست داشتم. دوباره شروع به لذت بردن کردم. سخت کار می کردم و خلاصه تمام کارهایی که برای رسیدن به موفقیت لازم بود را انجام دادم. البته به همین آسانی و سریعی هم نبود، هفت سال طول کشید. ولی در پایان، کسبوکار من از هر زمان دیگری پررونق تر شده بود. وقتی که من دوباره شروع به پیروی از هشت اصل موفقیت کردم (اشتیاق، سخت کار کردن، خوب بودن، تمرکز داشتن، هل دادن، خدمات دادن، ایده پردازی و سماجت) ، ابرهای سیاه برای همیشه از فراز سرم ناپدید شدند.
یک روز صبح از خواب بیدار شدم و احساس کردم که حتی نیازی به آرام بخش هم ندارم و از آن موقع، به سراغ داروها هم نرفتم. من یاد گرفتم که موفقیت مسیری یک طرفه نیست. این یک سفر پیوسته است. اگر بخواهیم از «سندروم شکست پس از موفقیت» جلوگیری کنیم، باید فقط از این هشت اصل پیروی کنیم. چون مسئله فقط این نیست که چطور به موفقیت برسیم، بلکه چگونه موفق ماندن هم مهم است.
راز موفقیت به تحمل سختی شما بستگی دارد اما نمیخواهید این را قبول کنید
توسط مرتضی گودرزی تاریخ انتشار 4 شهریور 1397 4
عوامل زیادی دست به دست هم می دهند تا شخص به موفقیت برسد. در حقیقت همان طور که بارها بارها گفتم موفقیت به هیچ وجه شانسی نیست و شرایط و قوانین خاص خودش را دارد و در این بین تحمل سختی انسانها بیشترین تفاوت را بینشان ایجاد میکند.
همه افراد موفق کم و بیش بعضی کارها را انجام می دهند، همیشه به دنبال پیشرفت هستند و تسلیم نمی شوند. یکی از مهم ترین شرایطی که شاید در زندگی نود درصد از افراد موفق به چشم می خورد فلسفه رنج کشیدن است.
تحمل سختی نامحدود
چیزی که بیشتر آدمهای این دوره تواناییاش را ندارند
شاید برای شما عجیب باشد که می خواهم از سختی و رنج بنویسم اما اگر می خواهید موفق شوید نباید این حقیقت را نادیده بگیرید که بیش تر افراد موفق در دل شرایط سخت رشد کردند و به موفقیت رسیدند.
منظور من از رنج و شرایط سخت فقط شرایط مالی بد نیست. این شرایط و رنج ها می توانند وضعیت مالی، بیماری، از دست دادن عزیزان، شکست و هر چیز مشابه این ها باشد.
حتما مقاله کارآفرین موفق ایرانی آقای سلحشور را مطالعه کردید (اگر مطالعه نکردید اینجا را کلیک کنید) ، یا با زندگی کارآفرینان مشهور خارجی آشنا هستید؛ وجه تشابه این افراد زندگی پر فراز و نشیب و تسلیم نشدن در برابر شرایط سخت و رنج هاست.
پرونده مرموز زندگی اشخاص مهم در تاریخ که کمتر کسی از آنها خبر دارد
خیلی از ما تلاش زیادی برای رسیدن به هدفمان انجام می دهیم اما وقتی دچار سختی می شویم و رنجی به ما می رسد، عقب می کشیم و تسلیم می شویم. در حالی که افراد موفق در این شرایط عکس العمل دیگری از خود نشان می دهند و هرگز تسلیم نمی شوند.
علت این که بعضی افراد تسلیم می شود این است که آن ها تصور می کنند موفقیت بدون سختی و رنج به دست میاید و فکر می کنند مسیر رسیدن به اهدافشان همیشه باید هموار باشد. در حالی که این موضوع حقیقت ندارد.
شما هر هدف یا خواسته ای داشته باشید، یا در هر خانواده ای بزرگ شده باشید، چه پولدار و چه فقیر؛ ممکن است در راه رسیدن به اهدافتان دچار مشکلاتی شوید یا این که درد و رنجی سر زده وارد زندگی شما شود. نحوه برخورد شما با این شرایط سخت ، کیفیت زندگی تان را می سازد.
در حقیقت در شرایط سخت شما دو انتخاب دارید:
انتخاب اول در شرایط سخت » تسلیم شوید و کنار بکشید!
انتخاب اول این است که تسلیم شرایط شوید مثلا سال بعد کنکور مهمی در پیش دارید و می دانید زندگی شغلی شما به رتبه شما بستگی دارد. می توانید یک سال به خودتان سختی بدهید و سخت تلاش کنید. شب ها کم تر بخوابید و یا این که به خودتان سخت نگیرید و تلاش زیادی نکنید.
در حالت دوم شاید رنج و سختی به شما نرسد اما نتیجه خاصی هم نخواهید گرفت. یک مثال دیگر بیمارهایی هستند که دچار بیماری های سختی مثل سرطان می شوند. بیش تر بیمارهایی که دچار بیماری های سختی می شوند تسلیم شرایط شده و برای رسیدن به اوج موفقت چه باید کرد؟ دیر یا زود از پا در میایند.
اما حتما در روزنامه ها، اخبار یا در اطرافیانتان دیدید یا شنید اشخاصی وجود دارند که با بیماری هایی مثل سرطان می جنگند و حتی بیماری را شکست می دهند. این افراد کسانی هستند که به سراغ انتخاب دوم می روند.
انتخاب دوم در شرایط سخت » ادامه دهید و خودتان را نبازید
انتخاب دوم این است که خودتان را نبازید و مطمئن باشید این روزهای سخت و پر از رنج خواهد گذشت و بالاخره روزهای خوب خواهند آمد. پس با تمام وجود برای خوب شدن اوضاع مالی تان، شرکت در کنکور، بهبود بیماری یا هر شرایط سخت دیگر بجنگید و مطمئن باشید که این رنج ها و سختی ها به سراغ شما آمدند تا شما را قوی تر کنند و به جایگاهی که لیاقتش را دارید برسانند. اگر شما قوی باشید و خودتان را مثبت نگه دارید می توانید از طوفان حوادث جان سالم به در ببرید.
[bs-quote quote=”در هنگام لزوم نه تنها مشکلات و حوادث ناگوار را صبورانه بپذیر و تحمل کن،
بلکه آنها را دوست بدار.” style=”default” align=”center” color=”#262626″ author_name=”فردیریش نیچه” author_job=” فیلسوف، شاعر، منتقد فرهنگی، آهنگساز و فیلولوژیست آلمانی” author_avatar=”https://sookhtejet.com/wp-content/uploads/2018/08/نیچه.jpg”][/bs-quote]
اگر فکر می کنید تحمل رنج و سختی برایتان آسان نیست من این راهکارها را توصیه می کنم :
راهحل اول برای تحمل سختی » از آدم های منفی نگر دوری کنید
هم نشینی با آدم های درمانده، آدم هایی که فکر می کنند شانس ندارند و همه دنیا بر علیه آن ها توطئه کرده یا بدبختی همیشه همراه آن هاست، باعث خواهد شد تا شما هم احساس درماندگی و بیچارگی کنید و وقتی رنجی به شما رسید به زمین و زمان بد و بیراه بگویید و تسلیم شرایط شوید چون خود را یک بازنده از پیش تعیین شده می بینید.
در این شرایط بهترین کار این است که آدم های منفی زندگی تان را با آدم های امیدوار و مثبت اندیش عوض کنید. اگر تلاش کردید و نتوانستید دوستان و اطرافیان تان را متقاعد کنید که منفی فکر نکنند پس بهترین راه دوری از آن هاست.
راهحل دوم » صبور بودن را تمرین کنید.
صبر سرمایه بسیار بزرگی است که انسان های موفق این سرمایه را دارند. استیو جابز اگر در شرایط سخت زندگی اش وقتی از کالج اخراج شد یا بی خانمان بود، صبور نمی ماند و تسلیم شرایط میشد مثلا خودکشی را انتخاب می کرد یا خود را بازنده می دید و هیچ تلاشی برای تغییر زندگی اش نمی کرد.
امروز استیو جابز معروف نبود و هیچ کس او را نمی شناخت. اما او مسیری را انتخاب کرد که درست بود. در دل سختی ها و شرایط بد صبور ماند و مطمئن بود یک روز این سختی ها تمام خواهد شد.
راهحل سوم » هر وقت احساس نا امیدی کردید به سراغ زندگی نامه افراد موفق بروید.
یک راهکار دیگری که در خیلی از شرایط سخت به من کمک می کند کمک گرفتن از زندگی نامه افراد موفق هست. وقتی رنج و سختی به من فشار می آورد و احساس می کنم در حال له شدن زیر بار مشکلاتم هستم سریع به سراغ زندگی نامه افراد موفق می روم. بیش تر افراد موفق شرایط بسیار سختی داشتند و مشکلات زیادی از سر گذراندند.اما بالاخره به آرامش و موفقیت برسند. وقتی زندگی این افراد می خوانم امید من برای غلبه بر شرایط سخت بیش تر می شود و از ته دل مطمئن می شوم وقتی آن ها توانستند سختی ها را پشت سر بگذراند پس من هم می توانم.
همین امروز چند دقیقه با خودتان خلوت کنید. زندگی تان را بررسی کنید. چه شرایطی باعث رنج شماست؟
فقر مالی، همکار بد، بیکاری، بیماری و هر عامل دیگری که باعث شده زندگی برایتان سخت شود، همیشگی نیست و فقط به سراغ شما آمده تا قوی تر شوید. پس به خودتان اعتماد کنید و تسلیم شرایط نشوید.
چگونه به موفقیت برسیم؟
روش هایی برای دستیابی به موفقیت
موفقیت یک حس درونی است که تا فرد باور نداشته باشد کسی نمی تواند بگوید که او فرد موفقی است.یکی از ویژگی های موفقیت هدفمندی است ,با یافتن راههای درست می توان به موفقیت دست پیدا کرد. به گفته آبراهام لینکلن:"بیشتر مردم همان اندازه خوشبخت هستند که خود می خواهند."
مثلث طلایی برای رسیدن به موفقیت
بعضی از صاحب نظران معتقدند موفقیت مثلثی طلایی است؛ مثلثی که سه ضلع آن عبارتند از:
1. نظم و آرامش
2. برنامه ریزی و دقت
3. سرعت عمل و زمانشناسی
پرمودیترا می نویسد:«حتی یک سازمان موفق امتداد سایه یک مدیر موفق است» در حقیقت هر انسانی ناخدای کشتی زندگی خویش است و زمانی موفق خواهد بود که خوب بیندیشد، خوب حرکت کند، خوب با تغییرات سازگار شود، خوب برنامه ریزی و خوب عمل کند.
ویلمام جیمز می نویسد:«بزرگترین کشف نسل ما این است که انسان میتواند با تغییر دادن نگرش خود زندگی اش را تغییر دهد.»
ما امروزه اغلب در شرایط شتاب هستیم و سعی داریم مسائل را حل کنیم؛ اما در واقع بر شدت آنها میافزاییم. از آن جا که همه چیز را مسئله مهمی میدانیم، از یک درام به سراغ درامی دیگر میرویم و بعد از مدتی به تدریج باور میکنیم که همه چیز مسئله بزرگی است. به این مهم توجه برای رسیدن به اوج موفقت چه باید کرد؟ نمیکنیم که طرز برخورد ما با مسائل روی چگونگی حل آنها تأثیر میگذارد. ما باید بیاموزیم که با مسائل راحتتر برخورد کنیم. اگر این نکته را بیاموزیم، مسائلی که حل ناشدنی به نظر میرسند راحتتر و بیاهمیتتر به نظر خواهند رسید و حتی مسائل بزرگتر و به راستی استرسآمیز به قدر سابق انسان را ناراحت نمیکنند.
خوشبختانه به گونهای دیگر نیز میتوان با زندگی روبرو گشت؛ روشی ملایمتر که زندگی را سادهتر و اشخاص را سازگارتر می سازد. لازمه این زندگی راحتتر و ملایمتر این است که عادتهای کهنه را با واکنشهای جدید عوض کنیم. عادات جدیدتر سبب میشوند زندگی رضایت بخشتر و سرشارتری داشته باشیم.
سه رکن ضروری:
برخی از صاحب نظران، مانند«گواین»، معتقدند سه عنصر یا رکن ضروری در درون ما وجود دارد که در هر وضعیتی، تجسم خلاقیت و موفقیت را رقم میزنند. این عناصر عبارتند از:
1. آرزو
آرزو و خواستن مقدمه باور است و باید از دل و جان باشد. انسانی که آرزوهای معقول دارد، به مرحله آفرینش دست خواهد یافت. منظور از آرزو احساس روشن و نیرومند است نه خواستن از سر اعتیاد و حرص و تملک. گاه، در خصوص بعضی مسائل، از خود بپرسید:«آیا حقیقتاً از صمیم قلب میخواهم این هدف محقق شود؟» آرزوها موتور حرکتند. این موتور، موتورهای ذهنی را به تکاپو و توقفها را به تلاطم در میآورد. هر چه آرزوها معقولتر باشند، درجه تحققشان بالاتر میرود.
2. باور
ایمان انتظاری مطمئن است؛ هر چه بیشتر به هدف برگزیده خود و امکان حصول آن اعتقاد داشته باشید؛ یقین بیشتری احساس خواهید کرد. همواره از خود بپرسید:آیا باور قلبی دارم که این هدف میتواند وجود داشته باشد؟ آیا باورم این است که حصول و تحقق آن برای من ممکن است؟ وقتی باورمندی به موفقیت بالا باشد، انسان از مواهب زیر برخوردار میگردد:
الف) نوع نگاهش به زندگی مثبت میشود.
ب) حرکت، فعالیت و تلاش خود را با برنامه ریزی توأم میکند.
ج) در تکرار شکستهای جزئی حل نمیشود.
د) همواره برای توفیقات بیشتر فعالیت می کند.
چنانچه آدمی امیال و آرزوهای خود را مرده تلقی کند و خود را در کل عالم بی ستاره به شمار آورد، به مرحله باور مثبت نمیرسد و همواره در باور منفی غوطه ور خواهد شد. برخی از اشخاص فریاد میزنند «من در انتظار بدترین حوادث هستم» یا فریاد میزنند و باور دارند که:«باز هم بدترینها در راه است.»
بدیهی است انسان همان گونه می زید که باور دارد. قبول شکست پیاپی و ایمان به اضمحلال وجود و عدم اندیشه در مراحل موفقیت، آدمی را بی خاصیت میکند و انسان در تخریب خود تسلیم میشود. این افراد عملاً بدترین و غیر منتظرهترین حوادث را به خود میخوانند. بنابراین، باید در آغاز اندیشه خود را دگرگون کنند. وقتی فرد عادت کند پیوسته باختها، شکستها، فقدانها، کینهها، دشمنیها و اتفاقات ناگوار را پیشاپیش خود فراخواند؛ دیگر به سمت موفقیتها و کامیابی ها و خوشبختی ها و برکات جهت نمی یابد. پس کاری کنید تا موفقیت را به مرحله باور برسانید و چیزی بپندارید که شما منتظرش هستید؛ زیرا ایمان فعال، شعور نیمه هوشیار را تخریب میکند.
باورهای مثبت عامل هدایتگر انسان به سمت موفقیت است و انسان موفقیت جو؛ موفقیت ساز میشود. گویا دستانی نامرئی به سمت او دراز میشوند تا وی را یاری دهند. چنین انسانی، دارای نظم، برنامه ریزی و فرصتشناسی میشود.
باورهای منفی نیز به اندازه باورهای مثبت قدرت دارند؛ اما تأثیر منفی می گذارند. گاه یک باور منفی یقینی؛ ترکشهای خود را در سرتاسر زندگی یک فرد رها میسازد. نباید فراموش کرد که باور داشتن به چیزی سبب میشود آن چیز تجلی کند.
قانون تدارکات
قانون تدارکات می گوید:
اولاً، انسان نیاز دارد برنامه های کوتاه مدت، میان مدت و دراز مدت داشته باشد.
ثانیاً، انسان باید و حتماً برای روز مبادا تدارکات منطقی و معقول داشته باشد؛ اما اگر شما خود را برای چیزی که از آن میترسید یا به آن احتیاج ندارید، آماده کنید، همان را به سوی خود جذب خواهید کرد. حضرت داوود میفرماید:«معمولاً از آنچه میترسیم بر سرمان خواهد آمد.»
ما عموماً در اطرافمان می شنویم:«من باید پولی برای هنگام بیماری کنار بگذارم.» بدین ترتیب، به طور مُصمم فرد، بیماری خود را تدارک میبیند. گروهی می گویند:«من برای روزهای سخت پولی کنار میگذارم.» این افراد درباره روزهای سخت و بیچیزی به مرحله باور و شاید یقین رسیدهاند و به طور حتم روزهای سخت خواهند داشت؛ چون منتظر لحظه ای بسیار ناگوارند. البته انبارهای غله هر فرد باید پر باشد و از حساب مالی مطمئن و ارزشمندی بهره ببرد؛ ولی باید آگاه بود و درست پیش رفت. موفقیتهایی که به خاطر ترس، آرزو شود، نوعی شکست پنهان یا ترس وحشتناک از شکست بزرگ است. موفقیت را به خاطر توفیق و برای اعتماد به نفس و به خاطر باورمندی خویش آرزو کنید. نیچه میگوید:«انسان چگونهای است که میتواند با هر چرایی بسازد. به شرطی که باور داشته باشد.»
3 .پذیرش
آدمی باید مشتاق پذیرفتن و داشتن چیزی باشد که جویای آن است. گاه بیآن که هدفی را بخواهیم، دنبال میکنیم؛ تنها به این دلیل که از فرایند دنبال کردن یک امر یا رویداد لذت میبریم. همواره باید از خود پرسید:«آیا به راستی میخواهم این را به طور کامل داشته باشم؟»
مجموع سه رکن آرزو، باور و پذیرش را نیت می نامیم. باید به خاطر سپرد:
الف) هر گاه نیت فرد برای آفریدن چیزی کامل شود، مرزهای موجود را در هم می شکند.
ب) هر گاه فرد سراپا طلب و آرزو باشد و اعتقاد کامل داشته باشد، برای انجام هر کاری توانایی دارد. به قول دکتر شریعتی وقتی عشق فرمان می دهد، محال سر تسلیم فرود می آورد.
ج) هر گاه کاملاً مشتاق و باورمند به سمت کاری حرکت کردید، آن را انجام شده تلقی کنید. در روایات داریم:«الاعمال بالنیات؛ کارها با نیتها تحقق می یابند.»
د) هر گاه نیت شما روشنتر و نیرومندتر باشد، تجسّم خلاّق شما سریعتر و آسانتر به ثمر خواهد رسید.
تمرین پالایشگری
یکی از تمرینهای معروفی که روان شناسان بر آن تأکید می ورزند، پالایش افکار است که آغاز راه برنامه ریزی موفقیت به شمار می آید؛ زیرا:قدرتمندترین کاری که برای عوض کردن دنیا میتوانید انجام دهید، عوض کردن اعتقادتان درباره ماهیت زندگی و مردم است و واقعیت، تبدیل این باور به اعتقادات مثبتتر و عمل طبق آن است.
پس اگر در رسیدن به هدفی دچار مشکل هستید و خود را ناموفق می پندارید یا احساس می کنید در درونتان مقاومتی وجود دارد که نمیگذارد به هدف برسید، تمرین پالایشگری زیر را انجام دهید:
یک صفحه کاغذ بردارید و بالای آن بنویسید:افکار زیر علت ناتوانی من در رسیدن به هدف است. آنگاه آنچه به ذهنتان می آید فهرست کنید. مدت زمان طولانی به هر جمله فکر نکنید و زیادی آن را جدی نگیرید. فوراً حدود 20 یا 30 مورد را – حتی اگر احمقانه و بچگانه مینماید – بنویسید؛ برای مثال میتوانید موارد زیر را یادداشت کنید:
خیلی تنبل هستم.
خودم را کوچکتر از تصور دیگران میبینم.
پول کافی ندارم.
قبلاً امتحان کرده ام و اثر نکرده است.
مادرم گفته نمی توانم.
نمی خواهم.
خیلی سخت است.
می ترسم.
شاد نیستم.
در دنیا و این آسمان یک ستاره ندارم.
بدبختترین آدمم.
اکنون چند دقیقه آرام بنشینید و ببینید کدام یک از مواردی که نوشتهاید به راستی حقیقت دارند و تا چه اندازه به آنها اعتقاد دارید. بدین ترتیب، در می یابید چه نوع محدودیتهایی را بر خود و جهانتان تحمیل کرده اید. هر گاه احساس کردید بسیاری از این موارد وهمی اند، فهرست را پاره کنید و دور بیندازید. این نشان میدهد:
الف) مواردی که نوشتید نباید در زندگیتان اقتدار داشته باشند.
ب) ایمان به هدف فراسوی باورهای غلط است.
ج) حقیقت وجود خود و توان شما بسیار فراتر از وضع موجود است.
باورهای موفقیت
اگر بعد از تمرین پالایشگری آرام بنشینید و بیاسایید و چند عبارت تأکیدی مثبت و باز و سازنده را جانشین باورهای بسته و منقبض و محدود کننده خود سازید، گامی بلند به سمت موفقیت برخواهید داشت و در حقیقت به سمت برنامه ریزی موفقیت پنجره ای خواهید گشود. عبارات تأکیدی زیر در این زمینه سودمند است:
- اکنون همه گذشته را به طور کامل رها میکنم. من آزادم!
- اکنون هر گونه اعتقاد منفی و محدود کننده را نابود میکنم. این گونه باورها بر من اقتداری ندارند.
- اکنون همه را می بخشم و رها میکنم.
- من میتوانم شاد و خوشبخت و سعادتمند باشم.
- اکنون هر چه احساس گناه، ترس و خشم و غضب و نفرت و انزجار است، دور میریزم. من آزاد، روشن و شفاف و پر از انرژی ام.
- من از موفقیت لبریزم.
- من همنام بعضی پیامبرانم. نام دیگر من مانند نام دانیال پیامبر است؛ زیرا دانیال یعنی «خدا نگهدار من است.»
- من خود را موفق میدانم.
- همه موانعی را که بر سر راه بیان کامل و کامروایی زندگی من وجود دارند، بر خواهم داشت.
- دنیا بسیار زیبا و دوست داشتنی است.
- کائنات از وفور نعمت لبریز است و همواره خدا روزی رسان است.
- همه را عفو می کنم و می بخشم.
- من از خوبی و نیکی و خدمت و توفیق آکنده ام.
- من خدا را به روشنی ستارگان در دل زیبای شبانه آسمان احساس میکنم.
- من با خدا هستم و خدا با من است. پس من تماماً موفقیت هستم.
تجسم موفقیت
تجسم موفقیت تنها یک فن یا تلقین نیست؛ مقامی از دل آگاهی است که از خزانه غیب صادر می شود؛ اما شرایطی دارد. نخستین شرط آن نیّت است که با سه عنصر «آرزو، باور و پذیرش» تعریف شد. در پرتو تجسم موفقیت، انسان به جایگاهی رفیع نائل میشود و در می یابد که خود، آفریدگار بی وقفه عالم خویش است. تجسم موفقیت و ایمان به آن، سبب می شود میان خود و خدا جدایی یا فاصله ای احساس نکنیم. ما تجلی خدا هستیم و همه هستی در وجود ما است، ما در باطن خود صاحب همه چیز هستیم. تجلی از طریق تجسم موفقیت یعنی فرایند دریافت و ادراک این حقیقت و مرئی ساختن قدرت الهی وجودمان در عرصه های زندگی است.
جالب این که همه ما در ژرفای دل خود از غایت برتر خویش باخبریم. همه ما میدانیم در وجود ما قدرتهایی نهفته است که اگر به کار افتد، جهان ما دگرگون می شود. بسیاری از ما سالها است با موتورهای خاموش و بدون برنامه و خطی زندگی کرده ایم، در حالی که 90 درصد ما میدانیم قدرتهای زیادی در درون ما به ودیعه گذاشته شده است. این داستان شاید برای بسیاری از ما به شیوه های گوناگون روی داده است. یکی از دوستان تعریف میکرد:
روزی یک کش محکم پول را به دست گرفته بودم تا با انگشتان دو نیم کنم. ابتدا آن را دور دو انگشت سبابه پیچاندم و با دو دست کشیدم؛ اما پاره نشد. سپس با چهار انگشت هر دو دست آن را کشیدم؛ ولی پاره نشد. سپس محکم با تمام انگشتان و کف دست آن را از دو طرف کشیدم؛ اما پاره نشد. چون احساس میکردم کسی مرا نمیبیند، پاهای خود را دراز کردم، یک طرف کش را به انگشت پا قلاب کردم و با دو دست آن را کشیدم؛ ولی پاره نشد. متحیر، مأیوس و ورشکسته حلقه کش را بیرون آوردم. برادرم که مرا زیر نظر داشت، فاتحانه به میدان آمد و گفت:فلانی تو همیشه ناتوانی، اصلاً بی عرضه ای، این کش را به یک کودک 6 ساله بده تا با دو انگشت قطع کند و… . در یک لحظه غیرتی شدم، نیرویی عجیب در درونم فوران کرد و حلقه کش را با دو انگشت سبابه و با کمترین فشار پاره کردم.
راز این موفقیت آشکار است. انسان برای موفقیت در هر کاری به مثلث باور، ایمان و تلاش نیاز دارد. این جمله معروف ارشمیدس، ریاضی دان بزرگ یونان، را هرگز نباید فراموش کنیم:«اهرمی از ایمان و باور به من دهید، تا من بدون محاسبات ریاضی زمین را جابجا کنم.»
تردیدهای گذشته، ترسهای قدیمی، تلقینهای اطرافیان، ترمزهای فکری، توقفها و سکونهای کهنه که اطراف ما را احاطه کردهاند، درهای موفقیت را به روی ما بستهاند. قفلهای مذکور را نمیتوان شکست. این قفلها باید گشوده شوند؛ چون گاه شکستن قفل به ساختمان زیبای موفقیت آسیب می رساند. پس باید کلیدها را یافت و قفلها را گشود.
کلیدهای موفقیت
برنامه ریزی:برنامهریزی برای موفقیت برج مراقبت پیشروی به سمت اهداف است.
خودباوری:اساس ایمان خودباوری است. انسان خودباور به توان خویش ایمان دارد و ایمان انتظاری مطمئن است.
حرکت:خروج از سکون و عدم توقف ضامن موفقیت است؛ اما حرکتی که حساب شده و طبق برنامه باشد.
جرأت:عدم هراس و این پا و آن پا کردن و حتی پذیرش شکستها اساس موفقیت است.
خودتشویقی:خود تشویقی به معنای خود شیفتگی نیست. انسان گاه نیاز دارد فهرست موفقیتهای خود را تنظیم کند و حتی به بعضی تقدیر نامه ها و سپاسنامه ها چشم بیندازد تا باور کند دوباره میتواند موفقیتی جدید به وجود آورد.
انسان برای موفقیت باید بلند نظر باشد و از بلند پروازی معقول نهراسد. باید به جای غرق شدن در نهرهای کوچک به سمت دریاهای موفقیت حرکت کند؛ از جویبار حقیری که به چالهای میریزد، هیچ کس مروارید صید نخواهد کرد. شاهین موفقیت در افقها و بلندیها است و مروارید توفیق در اقیانوسها. باید بلند نظر و بلند پرواز و غواص بحرهای بیکران بود و باور داشت که دستان خداوند همواره به سمت انسانهای جویای موفقیت گشوده است؛ به قول شاعر:ما از خدا گم شدهایم او به جست و جو است.
دیدگاه شما