تحلیل فاندامنتال، دقیق ترین نوع تحلیل در بازارهای مالی
هدف تحلیل فاندامنتال، بررسی ارزش ذاتی یک دارایی یا سهام است. در تحلیل بنیادی وضعیت سلامت و درست بودن صورت حساب های مالی یک شرکت مورد بررسی قرار می گیرد. همچنین عوامل گسترده تری مانند وضعیت اقتصادی و صنعتی شرکت نیز مورد نقد و بررسی قرار می گیرد. همچنین شرایط اقتصادی کل کشور در بحث فاندامنتال مهم و ارزشمند است.
تحلیل فاندامنتال چیست؟
تحلیل فاندامنتال که توسط برخی از سرمایه گذاران و تحلیلگران بازارهای جهانی ترجیح داده می شود، تلاش می کند تا پتانسیل یک شرکت را بر اساس داده های مالی و غیر مالی آن ارزیابی کرده و اطلاعات دقیق تری را به فعالین بازارهای مالی ارائه دهد. این یکی از معیارهای کلیدی است که سرمایه گذاران برای به دست آوردن بینش در مورد چشم انداز رشد شرکت به آن دقت می کنند. به این ترتیب، یکی از رایج ترین روش هایی است که برای یافتن فرصت های سرمایه گذاری مناسب و معامله خوب استفاده می شود .
تحلیل فاندامنتال یک فرآیند طولانی و کامل است. سرمایه گذاران اغلب این تحلیل را با بررسی عوامل کلان اقتصادی، از جمله داده های اقتصادی گسترده و روندهای فعلی تحلیلگر بنیادی (فاندامنتال) در یک صنعت خاص انجام می دهند و می توانند بر این اساس دید کلی تری نسبت به شرایط آینده داشته باشند. همچنین می توانند اطلاعات دقیق تر مانند سیاست های مدیریتی شرکت ها، سیاست های تجاری،اصول مدیریت مجموعه و موارد دیگر را بر اساس اطلاعات منتشر شده بررسی کنند.
وقتی صحبت از سهام به میان میآید، سرمایهگذارانی که به تحلیل بنیادی متکی هستند معمولاً دادههایی مانند درآمد شرکت، سود، بازده حقوق مدیران، حاشیه سود، نوع تجارت، سرمایه گذاری ها، مشتریان داخلی و خارجی و … را بررسی میکنند. ارزش ذاتی یک کسبوکار، گاهی اوقات در جلسات یا کتاب های اقتصاد کلان به عنوان “ارزش واقعی” نامیده می شود. به خاطر داشته باشید که تمام این داده ها را می توان در صورت های مالی یک شرکت جستجو و بررسی کرد .
در بررسی تحلیل فاندامنتال داده های کلان اقتصادی در کنار قیمت های مشخص شده بسیار مهم و با اهمیت است. برای مثال در جلسات سالانه سهام داران شرکت های بزرگ، قیمت های مهمی مطرح می شوند که برای معامله گران بسیار مهم و با اهمیت هستند.
تورم چیست ؟ + مقایسه تورم کشور های جهان
تحلیل Fundamental چگونه به سرمایه گذاران و معامله گران کمک می کند؟
هدف اصلی تحلیل بنیادی تعیین ارزش ذاتی یک اوراق بهادار یا سهام یا هر دارایی دیگر است. اگر سرمایه گذار معتقد باشد که ارزش ذاتی یک سهام بالاتر از قیمت فعلی آن در بازار است، به این معنی است که سهام مورد نظر کمتر از قیمت واقعی ارزش گذاری شده است و معمولا فرصت سرمایه گذاری خوبی بوده و می تواند سود بسیاری را به سمت خریداران حرکت دهد. در این صورت، سرمایهگذار، سهام مورد نظر را میخرد و آن را نگه میدارد تا به ارزش ذاتی خود برسد و سپس آن را با سود راضی کننده میفروشد .
از سوی دیگر، اگر سرمایه گذار معتقد باشد که ارزش ذاتی اوراق بهادار کمتر از قیمت فعلی آن در بازار است، به این معنی است که اوراق بهادار بیش از حد ارزش گذاری شده است و در اصل سهام مورد نظر، ارزشی پایین تر از چیزی که ادعا می شود دارد، سرمایه گذار از معامله خارج شده و یا اصلا آن سهام را خرید نکرده و وارد دارایی های خود نمی کند.
بنابراین، تحلیل فاندامنتال روشی است که معمولاً مورد استفاده قرار میگیرد تا به سرمایهگذاران کمک کند که ریسکهای سرمایهگذاری را کاهش دهند و تصمیمات مبتنی بر دادهها را اتخاذ کنند. اکثر تحلیلگران و سرمایه گذاران بازارهای جهانی، تحلیل فاندامنتال را به تحلیل تکنیکال ترجیح می دهند، اما معامله گران و تحلیل گرانی نیز هستند که می توانند به خوبی از هر دو تحلیل در کنار هم استفاده کرده و سطح تحلیل خود را افزایش داده و احتمال موفقیت معاملات خود را بالا ببرند.
با این حال، به خاطر داشته باشید که تحلیل فاندامنتال برای سرمایه گذاری بلندمدت مفیدتر تحلیلگر بنیادی (فاندامنتال) است تا معاملات روزانه، یا سایر استراتژی های سرمایه گذاری کوتاه مدت. دلیل اصلی این امر این است که گاهی اوقات ممکن است هفته ها، ماه ها و یا حتی سالها طول بکشد تا یک سهام یا اوراق بهادار به ارزش واقعی خود برسد. پس دقت کنید بر اساس اطلاعات تحلیل فاندامنتال به دنبال سود در تایم فریم های پایین تر نباشید.
هر آن چیزی که درباره بانک مرکزی اروپا باید بدانید
انواع تحلیل بنیادی
عوامل فاندامنتال متعددی وجود دارد که تحلیلگران و سرمایه گذاران هنگام انجام تحلیل خود به آنها توجه می کنند. این عوامل از سلامت کلی یک اقتصاد گرفته تا درآمد شرکت و صورت حساب های مالیاتی. این عوامل به دو دسته کلی به نام های تحلیل بنیادی کمی و تحلیل فاندامنتال کیفی دسته بندی می شوند.
همانطور که از نام آن پیداست، مبانی کمی بیانگر اعداد و ویژگی های قابل اندازه گیری یک شرکت است. بنابراین، مهمترین منبع مبانی کمی، صورتهای مالی شرکت است که شامل درآمد، هزینه ها ، دارایی های نقدی و غیر نقدی و غیره است.
از سوی دیگر، مبانی کیفی چندان ملموس و قابل مشاهده نیستند و بیشتر به ماهیت و حوزه کسب و کار یک شرکت مرتبط هستند. از جمله مبانی کیفی در تحلیل فاندامنتال می توان به اعتبار و جایگاه اعضای هیئت مدیره ، ثبت اختراعات و دستاوردها، فناوری و تکنوولوژی های مورد استفاده و … اشاره کرد.
هدف اولیه اصول کمی این است که چیزی با ارزش را برای سرمایه گذاران فراهم کند که بتوانند با قیمت فعلی اوراق بهادار مقایسه کنند و آنها را یک قدم به تعیین ارزش ذاتی آن نزدیک تر کرده و کمک کند که سرمایه گذاران درگیر ریسک کمتر شده و سرمایه آنها کمتر در خطر باشد.
با این حال، یک نقطه ضعف کلیدی تحلیل کمی این است که جنبه هایی را که ملموس نیستند، مانند ارزش و اعتبار سخنرانی های مدیرعامل شرکت و یا چالش های نظارتی و مالیاتی آن را، در نظر نمی گیرد. اینجاست که تحلیل کیفی برای ارزیابی جنبه های غیر عددی و نامفهوم کسب و کار وارد می شود.
اگرچه اندازه گیری تا حدودی دشوارتر است، اما پایه های کیفی نیز به همان اندازه مهم هستند. از آنجا که آنها ملموس و در دسترس نیستند، این عوامل عمدتاً ذهنی هستند و نشان دهنده جنبه های مخالف در مورد آن شرکت هستند که می تواند بسیاری از موارد پشت پرده را شفاف سازی کند. با این حال، توجه به این نکته مهم است که برخی از مبانی کیفی تأثیر بیشتری نسبت به سایر مبانی ها بر جای میگذارند و اندازهگیری اهمیت و ارجعیت آنها اغلب بخش کلیدی تحلیل کیفی است.
برخی از نمونه های خاص تر عوامل کیفی ممکن است خطرات قانونی باشد که می تواند به اعتبار و ارزش شرکت، گردش مالی مدیر شرکت و تأثیر بالقوه آن، رابطه شرکت با شرکا و تامین کنندگان مالی، رضایت یا نارضایتی مشتریان از خدمات تولیدی و پس از فروش یک شرکت باشند.
بسیاری بر این باورند که موثرترین روش برای انجام تحلیل کیفی پس از آن است تجزیه و تحلیل عوامل بر اساس اصول کمی صورت گرفته باشد. این به این دلیل است که نتیجه نهایی تجزیه و تحلیل کیفی می تواند بینش بیشتر در کنار دید بهتر به بخش کمی بدهد و به سرمایه گذاران این امکان را می دهد تا تصمیمات مبتنی بر داده های بهتری را اتخاذ کنند.
فدرال رزرو، قدرتمند ترین نهاد مالی جهان
مزایا و معایب تحلیل فاندامنتال
مزایای تحلیل بنیادی
یکی از مزایای کلیدی تحلیل بنیادی، رویکرد گسترده تر آن برای ارزیابی یک شرکت یا اوراق بهادار است. تحلیل بنیادی همه چیز را از عوامل گستردهتر، مانند سلامت عمومی اقتصاد و بازار، تا عوامل خاصتر، مانند صورتهای مالی یک شرکت، پرداخت عوارض و مالیات های دولتی و … را پوشش میدهد. به همین دلیل، تجزیه و تحلیل بنیادی جهت گیری های شخصی را نادیده می گیرد و به سرمایه گذاران یک ارزیابی بی طرفانه و معقول را ارائه می دهد.
علاوه بر این، این واقعیت که حوزه ها و عوامل مختلفی را پوشش می دهد، تحلیل فاندامنتال را به ویژه برای سرمایه گذاران بلندمدت مفید و کارآمد می کند. این رویکرد به سرمایه گذاران اجازه می دهد تا نقاط قوت اساسی یک شرکت را شناسایی کنند که باعث می شود نسبت به شرایط پیش روی شرکت در ماه ها و سالهای آینده آگاه تر رفتار کنند.
معایت تحلیل بنیادی
همانطور که ممکن است حدس بزنید، تجزیه و تحلیل بنیادی می تواند بسیار زمان بر باشد. بلند مدت بودن تحلیل فاندامنتال مخصوصا در مقایسه با تحلیل تکنیکال بیشتر به چشم می خورد. دلیل اصلی این امر این است که تجزیه و تحلیل فاندامنتال بر اساس داده ها و اطلاعات اقتصادی در سطح کلان اجرا می شود ولی تحلیل تکنیکال بر اساس اطلاعات کوتاه مدت نمودار صورت می گیرد.
بنابراین، اگر یک معامله گر نیاز به تصمیم گیری سریع برای حرکت یا معامله بعدی خود داشته باشد، تحلیل فاندامنتال ممکن است بهترین گزینه نباشد، زیرا پوشش و بررسی همه عوامل و اطلاعات به زمان نیاز دارد، که در نهایت می تواند منجر به تصمیم گیری های دیرهنگام و فرصت های از دست رفته شود.
برخی از تحلیلهای بنیادی ذهنی است، که میتواند به یک نقطه ضعف تبدیل شود، زیرا تجربه شخصی و جهت گیریها میتوانند برای ارزیابی بسیاری از عوامل کیفی ترکیب شوند.
نتیجه
تحلیل بنیادی یا فاندامنتال یکی از پرکاربردترین روش ها برای ارزیابی سلامت مالی یک شرکت، صنعت و حوزه فعالیت آن شرکت و به طور کلی اقتصاد است. هدف اصلی آن تعیین ارزش ذاتی یک شرکت است که به عنوان “ارزش واقعی” نیز شناخته می شود. در حالی که تحلیل تکنیکال اغلب توسط معامله گران ترجیح داده می شود، به این معنی نیست که تحلیل تکنیکال همیشه موفق خواهد بود. چون احتمال موفقیت بر اساس تحلیل فاندامنتال بسیار زیاد است. چون داده های بررسی شده از اهمیت بالاتری برخوردار هستند.
به همین دلیل، سرمایه گذاران و تحلیلگران موفق اغلب تحلیل های بنیادی، فنی و کمی را برای ارزیابی پتانسیل و چشم انداز رشد یک شرکت ترکیب می کنند.
با ما در شبکه های اجتماعی همراه باشید ( یوتیوب ، تلگرام ، اینستاگرام ، توییتر )
فاندامنتال چیست
در حقیقت فاندامنتال (Fundamental) یعنی ارزیابی معیارهای اقتصادی، مالی و دیگر موارد تغییرپذیر در مورد یک دارایی که بر اساس آن میتوان ارزش حقیقی و احتمالی آن دارایی را بررسی و تعیین نمود.
تحلیل بنیادی یا تحلیل فاندامنتال (Fundamental Analysis) روشی است برای اندازهگیری ارزش ذاتی یک دارایی با بررسی تمامی عوامل اقتصادی، مالی و موارد مرتبط با آن، این تحلیلگران هر آنچه که بر ارزش دارایی تاثیرگذار است را مورد مطالعه قرار میدهند که از جمله این عوامل میتوان به وضعیت اقتصادی، شرایط صنعت، عوامل اقتصاد خرد و … اشاره نمود.
در همه بازارهای مالی، چه بازارهای سنتی و چه بازارهای نوین مانند ارزهای دیجیتال ، چند روش کلی برای تحلیل وضعیت بازار و تصمیمگیری برای خرید یا فروش وجود دارد که یکی از مهمترین آنها تحلیل بنیادی یا همان تحلیل فاندامنتال میباشد، که بررسی و تحلیل آن میپردازیم.
در حقیقت بسیاری از عوامل بر انتظارات معاملهگران بازار تاثیر میگذارند که از جمله این عوامل مسائل سیاسی و اقتصادی هستند که این امر موجب عدم تعادل بین عرضه و تقاضا و در نتیجه تغییر قیمتها میشود، به زبان ساده میتوان گفت که عرضه و تقاضا مهمترین عناصر یک تحلیل فاندامنتال هستند.
اهداف معاملهگران بر اساس تحلیل فاندامنتال
1. برآورد عملکرد تجاری شرکتها
2. تعیین ارزش سهام شرکت و پیش بینی تغییرات آتی قیمت
3. ارزیابی مدیریت و اتخاذ تصمیمات داخلی جهت محاسبه ریسک اعتباری
4. تعیین یک قیمت هدف برای یک سهم یا رمزارز یا هر دارایی دیگر و مقایسه آن با قیمت فعلی
ارزش ذاتی چیست و چرا باید بررسی شود؟
یکی از دلایل استفاده از تحلیل بنیادی در حقیقت این است که قیمت فعلی دارایی(سهام، ارز و …)، ارزش اصلی شرکت را توصیف نمیکند و با ارزش ذاتی شرکت معمولا تفاوت دارد لذا با استفاده از تحلیل بنیادی میتوان به ارزش ذاتی شرکت دسترسی پیدا کرد.
به عنوان مثال، ممکن است سهام یک شرکت 100 ریال باشد و پس از تحقیقات گسترده در مورد شرکت، یک تحلیلگر بنیادی تشخیص دهد که ارزش آن باید 160 ریال باشد و از طرف دیگر، یک تحلیلگر بنیادی دیگر تحقیقاتی انجام داده که تعیین میکند ارزش آن سهام باید 140 ریال باشد لذا اغلب سرمایهگذاران میانگین چنین برآوردهایی را در نظر گرفته و ارزش این سهام را 150 ریال برآورد میکنند.
تمامی معاملهگرانی که بر اساس تحلیل بنیادی ترید میکنند تمایل دارند که سهامی را خریداری کنند که به میزان قابل توجهی کمتر از ارزش ذاتی معامله میشود.
عوامل موثر در تحلیل بنیادی در انواع بازارها
در هر یک از بازارهای مالی مولفههای موثر بر تحلیل با هم متفاوت بوده که به بررسی برخی از این مولفهها می پردازیم.
سه مولفه اصلی در تحلیل فاندامنتال سهام
1. تحلیل اقتصاد
2. تحلیل صنعت
3. تحلیل شرکت
تحلیل فاندامنتال یک رویکرد کاملاً جامع است که نیاز به دانش عمیق و گسترده در زمینههای از جمله حسابداری، مالی و اقتصادی دارد. به عنوان مثال، برای یک تحلیل فاندامنتال جامع باید توانایی خواندن صورتهای مالی، برآورد حاشیه سود و درآمد شرکت و درک عوامل اقتصادی کلان و دانش تکنیکهای ارزیابی را داشته باشد.
شاخصهای مهم تحلیل فاندامنتال در بورس
به بررسی برخی از شاخصهای مهم تحلیل بنیادی در بازار بورس تهران میپردازیم
سود هر سهم (EPS)
سود هر سهم(Earnings Per Share) سود خالص شرکت است که تحلیلگر بنیادی (فاندامنتال) به هر سهم از سهام آن شرکت اختصاص مییابد.
رشد EPS نشانه خوبی برای سرمایهگذاران است، زیرا به این معناست که این سهام ممکن است دارای ارزش بیشتری باشد. سود هر سهم یک شرکت با تقسیم سود کل آن بر تعداد کل سهام محاسبه میشود.
نسبت قیمت به درآمد (P/E)
نسبت قیمت به درآمد یک سهم (Price–Earnings Ratio) در حقیقت بیان کننده رابطه بین قیمت سهام یک شرکت و سود هر سهم آن میباشد.
این پارامتر به سهامداران کمک می کند تا ارزش سهام خود را نسبت به سایر سهامهای همان بخش مقایسه کنند تا بتوانند تعیین کنند سهام مورد نظر نسبت به سایر سهامهای همان بخش کمارزشتر است یا بیشتر ارزشگذاری شده است.
نسبت P/E اگر کم باشد به معنای پایین بودن قیمت فعلی سهام نسبت به درآمد آن است که برای سرمایهگذاران مطلوب است.
نسبت قیمت به درآمد با تقسیم قیمت فعلی هر سهم بر سود هر سهم شرکت محاسبه میشود.
رشد درآمد برآورد شده (PEG)
با استفاده از شاخص رشد بر درآمد برآورد شده (Price/Earnings to Growth Ratio) میتوان به پیشبینی نرخ رشد سود یکساله سهام پرداخت و رشد درآمده آینده را بررسی نمود ، کافی است با نگاهی به نرخ رشد گذشته شرکت، نرخ رشد آینده آن را تخمین بزنید.
برای محاسبه رشد درآمد پیشبینی شده کافی است نسبت P/E را بر نرخ رشد دوازده ماهه شرکت تقسیم کنید.
اگر PEG سهمی بالاتر از 1 باشد، آن سهم بیش از ارزش واقعی قیمتگذاری شده و اگر زیر 1 باشد، کمتر از مقدار منصفانه ارزشگذاری شده است.
جریان نقدی آزاد (FCF)
جریان نقدی آزاد(Free Cash Flow) در حقیقت وجه نقدی است که پس از پرداخت هزینههای عملیاتی و سرمایهای توسط شرکت باقی مانده است.
آن دسته از شرکتها که جریان نقدی آزاد بالایی دارند، میتوانند ارزش سهام خود را بهبود ببخشند و نسب به رقبای خود وضعیت بهتری داشته باشند.
این شاخص را میتوان در گروه شاخصهای مهم تحلیل بنیادی قرار داد چرا که با استفاده از این شاخص میتوان پی برد که آیا شرکت بعد از عملیات مالی و هزینههای سرمایهای همچنان هم پول کافی برای پاداش به سهامداران خود را از طریق سود سهام دارد یا ندارد.
نسبت قیمت به ارزش دفتری (P/B)
نسبت قیمت به ارزش دفتری(Price-to-Book Ratio) ارزش دفتری سهام را با ارزش بازار آن مقایسه میکند. این شاخص به سرمایهگذاران کمک میکند تا تعیین کنند قیمت سهام نسبت به ارزش دفتری آن کمتر است یا بیشتر میباشد. این شاخص بر اساس تقسیم قیمت بسته شدن سهام بر ارزش دفتری هر سهم که در گزارش سالانه شرکت آورده شده است، بدست میآید.
بازده حقوق صاحبان سهام (ROE)
بازده حقوق صاحبان سهام (Return on Equity) در حقیقت نشان دهنده نرخ بازدهی است که یک سهامدار برای بخشی از سرمایه خود در آن شرکت دریافت میکند. با استفاده از این شاخص میتوان فهمید که شرکت چه اندازه بازدهی مثبتی برای سرمایهگذاری سهامداران خود دارد.
نسبت پرداخت سود سهام (DPR)
همانطور که میدانید شرکتها بخشی از سود خود را به صورت سود سهام به سهامداران خود پرداخت میکنندکه به این شاخص(Dps) میگویند اما چیزی که برای تحلیلگران بنیادی مهم است این موضوع است که بدانند درآمد شرکت چقدر از پرداخت سود سهام حمایت میکندکه این شاخص را نسبت پرداخت سود سهام(Dividend Payout Ratio) مینامند.
نسبت قیمت به فروش
نسبت بازده سود سهام
نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام
بررسی برخی از مولفه مهم در تحلیل فاندامنتال ارز دیجیتال
ارزش کل بازار یا مارکت کپ
ارزش هر یک از ارزهای دیجیتال را میتوانید در سایت کوین مارکتکپ مشاهده کنید، این شاخص در حقیقت مقدار کل سرمایه در حال گردش آن ارز دیجیتال بر حسب دلار را نشان میدهد، بسیاری از افراد فکر میکنند که قیمت یک ارز نشاندهنده ارزش آن ارز در بازار است و این در حالی است که پارامتری که ارزش یک ارز در برابر سایر ارزها را مشخص میکند کل سرمایه موجود آن ارز در بازار ارزهای دیجیتال میباشد که در سایت کوینمارکتکپ نیز به ترتیب مشخص شدهاند.
حجم معاملات
یکی دیگر از پارامترهای بسیار مهمی در تحلیل فاندامنتال یک ارزهای دیجیتال میزان، حجم معاملات(میزان توکنهای خرید و فروش شده) ارز در 24 ساعت گذسته یا یک شبانه روز میباشد. توجه کنید که برای دسترسی بهتر به حجم معاملات در سایت کوین مارکت کپ ( coinmarketcap.com ) کافی است به قسمت ( Historical Data ) رفته و حجم معاملات مربوط به یک ماه اخیر مورد بررسی قرار دهید چرا که حجم معاملات در یک روز میتواند به دلیل یک خبر یا شایعه به صورت ناگهانی تغییر کند و سپس در روزهای آینده به حالت عادی خود بازگردد.
به همین دلیل بهتر است با نگاه به حجم معاملات روزانه یک ماه، دید خوبی نسبت به میانگین حجم معاملات روزانه آن ارز دیجیتال بدست آورد.
مشکل اصلی پایین بودن مقدار حجم معاملات این است که اگر شما این ارز دیجیتال را خرید کردید، از آنجایی که حجم خرید و فروشهای روزانه آن پایین است، در صورتی که قصد فروش آن را داشته باشید ممکن است با مشکل مواجه شوید که به آن مشکل نقدشوندگی میگویند.
پارامتر (NVT) ارزش شبکه نسبت به میزان تراکنشها
این پارامتر در حقیقت نسبت ارزش کل شبکه به حجم تراکنشهای آن (ارزش شبکه تقسیم بر ارزش کل تراکنشها)، میباشد.
این پارامتر میتواند برای هر ارزی با تقسیم ارزش شبکه آن (مارکتکپ یا ارزش کل آن) بر حجم تراکنشهای ۲۴ ساعته آن بدست آید. هدف از محاسبه NVT این است که بتوان نسبت ارزش کل شبکه به فعالیتهای افراد شرکت کننده در شبکه به عنوان سرمایه گذار را بررسی نمود.
تحلیل فاندامنتال یا بنیادی در فارکس
تحلیل فاندامنتال (بنیادی) مطالعه چگونگی تأثیر اخبار اقتصادی دنیا و دیگر رویدادهای خبری بر بازارهای مالی است. تحلیل فاندامنتال شامل هر تحلیلگر بنیادی (فاندامنتال) رویداد خبری، نیروی اجتماعی، اعلان اقتصادی، تغییر سیاست فدرال، درآمدها، اخبار شرکت ها و شاید نرخ بهره و سیاست نرخ بهره یک کشور شود که مهمترین بخش داده های فاندامنتال مرتبط با بازار Forex است.
ایده ی تحلیل بنیادی این است که اگر تصویر اقتصادی فعلی یا آینده یک کشور مستحکم باشد، این امر باید منجر به قوی تر شدن ارز آن کشور شود. یک اقتصاد قدرتمند سرمایه گذاری و تجارت های خارجی را به سود خود جذب می کند، یعنی خارجی ها باید برای سرمایه گذاری و یا شروع تجارت در این کشور ارز آن را خریداری کنند. بنابراین، اساساً همه چیز به عرضه و تقاضا بستگی دارد؛ کشوری که اقتصادی قوی و روبه رشد دارد شاهد تقاضای بالاتری برای ارز خود خواهد بود که این موجب کاهش عرضه و در نتیجه افزایش ارزش ارز آن کشور می شود.
به عنوان مثال، اگر اقتصاد استرالیا در حال رشد باشد، بر ارزش دلار استرالیا در مقایسه با ارزهای دیگر افزوده خواهد شد. یکی از دلایل اصلی ای که با رشد و تقویت اقتصاد یک کشور بر ارزش ارز آن افزوده می شود این است که آن کشور به طور معمول با افزایش نرخ بهره سعی در کنترل رشد و تورم دارد. نرخ بهره بالاتر برای سرمایه گذاران خارجی جذاب است؛ آنها برای سرمایه گذاری در استرالیا باید ارز این کشور را خریداری کنند، البته این امر موجب افزایش تقاضا و قیمت ارز و در مقابل کاهش عرضه این ارز خواهد شد.
رویدادهای اقتصادی مهم در Forex
برای تجارت Forex با استفاده از تحلیل فاندامنتال باید اقتصادهای سراسر جهان را بر اساس داده های اقتصاد کلان شان (مانند تولید ناخالص، اشتغال، داده های مصرفی و تورم) بررسی کرده و با دقت بیشتری به نظارت کشورهایی بپردازید که ارز شان را بیشتر معامله می کنید. شما می توانید در هر روز کاری برای بررسی آخرین اخبار اقتصادی که ممکن است بر ارزهای جهان تأثیر بگذارند به تقویم اقتصادی Forex در وب سایت ما مراجعه کنید.
اکنون بیایید به بررسی برخی از مهمترین رویدادهای اقتصادی که منجر به نوسان قیمت های Forex می شوند بپردازیم.
تولید ناخالص داخلی (GDP)
گزارش تولید ناخالص یکی از مهمترین شاخص های اقتصادی است. این بزرگترین معیار کل وضعیت اقتصاد است. شاخص تولید ناخالص در ساعت 8:30 صبح (EST) در آخرین روز هر سه ماه منتشر شده و فعالیت های سه ماهه گذشته را نشان می دهد. GDP مجموع ارزش پولی تمام کالاها و خدمات تولید شده توسط کل اقتصاد در طول سه ماهه است؛ با این وجود این شامل فعالیت های بین المللی نمی شود. نرخ رشد تولید ناخالص عدد مهمی است که باید مورد توجه قرار گیرد.
موازنه تجاری (Trade Balance)
موازنه تجاری اندازه گیری تفاوت بین واردات و صادرات کالاها و خدمات محسوس است. سطح موازنه تجاری یک کشور و تغییرات صادرات در برابر واردات به طور گسترده دنبال می شود که شاخص مهمی از قدرت کلی اقتصاد کشور است. داشتن صادرات بیشتر بهتر از واردات است زیرا صادرات باعث رشد اقتصادی کشور شده و این سلامت کلی بخش تولیدی آن را منعکس می کند.
شاخص قیمت مصرفی (CPI)
گزارش شاخص قیمت مصرفی یکی از پر کاربرد ترین معیارهای تورم است. این گزارش در ساعت 8:30 صبح (EST) در حدود پانزدهم هر ماه منتشر شده و داده های ماه گذشته را منعکس می کند. CPI تغییر قیمت سبد کالاهای مصرفی و خدماتی را ماه به ماه اندازه گیری می کند.
شاخص قیمت تولید (PPI)
در کنار شاخص قیمت مصرفی، شاخص قیمت تولید یکی از مهمترین معیارهای تورم است. این گزارش در ساعت 8:30 صبح (EST) در طی هفته دوم هر ماه منتشره شده و داده های ماه قبل را منعکس می کند. PPI قیمت کالاها را در سطح فروش عمده اندازه گیری می کند. بنابراین، PPI میزان مبالغ دریافتی تولید کنندگان در ازای کالاها و CPI هزینه پرداختی توسط مصرف کنندگان برای کالاها را اندازه گیری می کند.
شاخص های اشتغال
مهمترین اعلان اشتغال در اولین جمعه هر ماه در ساعت 8:30 صبح (EST) اتفاق می افتد. این اعلان شامل نرخ بیکاری یعنی درصد نیروی کار بیکار، تعداد شغل های جدید ایجاد شده، میانگین ساعت کاری در هفته و میانگین درآمد ساعتی می شود. این گزارش اغلب به نوسانات قابل توجهی در بازار می انجامد. اغلب می شنوید که معامله گران و تحلیل گران در رابطه با «NFP» صحبت می کنند و این یعنی گزارش اشتغال غیر زارع (Non- Farm Employment Report) که شاید تنها گزارشی باشد که هر ماه با بالاترین میزان در بازارها نوسان ایجاد می کند.
اردر کالاهای بادوام
گزارش اردر کالاهای بادوام میزان هزینه پرداختی مردم را برای خرید های بلند مدت – محصولاتی که انتظار می رود بیش از 3 سال دوام بی آورند – اندازه گیری می کند. این گزارش در ساعت 8:30 صبح (EST) در حدود 26ام هر ماه منتشر شده و این باور می رود که تصویری از آینده ی صنعت تولیدی ارائه دهد.
شاخص فروش خرده فروشی/جزئی (Retail)
شاخص فروش جزئی کالاهای فروخته شده در صنعت خرده فروشی – از زنجیره های بزرگ گرفته تا فروشگاه های کوچک محلی – را اندازه گیری می کند. این شاخص از مجموعه ی فروشگاه های خرده فروشی در سراسر کشور یک نمونه می گیرد. شاخص فروش جزئی در ساعت 8:30 صبح (EST) در حدود دوازدهم ماه منتشر شده و داده ی ماه گذشته را منعکس می کند. این گزارش اغلب بعد از اعلام ارقام نهایی به طرز نسبتاً قابل توجهی اصلاح می شود.
داده های مسکن
داده های مسکن شامل تعداد خانه های جدید که یک کشور در آن ماه شروع به ساخت آنها کرده و همچنین فروش خانه های موجود می شود. فعالیت ساخت و سازهای مسکونی یکی از دلایل اصلی تحرک اقتصادی یک تحلیلگر بنیادی (فاندامنتال) کشور است و به همین دلیل به طور گسترده توسط شرکت کنندگان Forex دنبال می شود. فروش خانه های موجود نیز معیاری مناسب برای تعیین رشد اقتصادی یک کشور است؛ فروش پایین خانه های موجود و همچنین شروع کم ساخت خانه های جدید به طور معمول نشانه ای از اقتصاد ضعیف و رو به رکود است.
نرخ بهره
نرخ بهره محرک اصلی بازار Forex است. تمام شاخص های اقتصادی ای که در بالا به آنها اشاره شد به دقت توسط هیئت فدرال بازار آزاد (FOMC) به منظور ارزیابی سلامت کلی اقتصاد بررسی می شوند. این هیئت می تواند با ابزارهایی که در دست دارد با توجه به شواهدی که از سلامت اقتصاد گردآوری کرده است نرخ بهره را کاهش داده، افزایش دهد و یا بدون تغییر رها کند؛ بنابراین، در حالی که نرخ بهره محرک اصلی حرکت قیمت Forex است، تمام شاخص های اقتصادی فوق نیز بسیار مهم هستند.
تحلیل تکنیکال (فنی) در برابر تحلیل فاندامنتال (بنیادی)
تحلیل تکنیکال و تحلیل فاندامنتال دو مبحث اصلی در تجارت و سرمایه گذاری در بازارهای مالی به شمار می آیند. تحلیلگران تکنیکال به نوسانات قیمت یک بازار نگاه می کنند تا با استفاده از این داده جهت قیمت های آتی را پیش بینی کنند. تحلیل گران فاندامنتال اخبار اقتصادی، یا فاندامنتال ها، را بررسی می کنند. از آنجایی که هر رویداد خبری جهانی ممکن است بر بازارهای مالی دنیا تأثیر بگذارد، پس از لحاظ فنی هر رویداد خبری ای می تواند اخبار اقتصادی در نظر گرفته شود.
تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی
به روش تحلیل بنیادی، تحلیل ریشهای، پایهای و یا اساسی هم میگویند. همانطور که از اسم آن هم مشخص است، در این روش سرمایهگذار عوامل اصلی اثرگذار بر قیمت سهام شرکت را مورد بررسی قرار داده و بر اساس آن، تصمیمگیری میکند که آیا سهام شرکت مذکور برای سرمایهگذاری مناسب است یا خیر؟ در مقالات قبلی، عوامل اثرگذار بر قیمت سهام را معرفی کردیم و گفتیم بهطورکلی سه دسته عوامل بر قیمت سهام یک شرکت تأثیرگذارند:
- الف. عوامل محیطی
- ب. عوامل مرتبط با صنعت
- ج. عوامل درونی شرکت در تحلیل بنیادی
سرمایهگذار پس از بررسی و تحلیل عوامل سهگانه اثرگذار بر قیمت سهام یک شرکت، ارزش واقعی یا اصطلاح ارزش ذاتی سهام آن شرکت را تعیین میکند. سپس با مقایسه ارزش ذاتی سهام آن شرکت با قیمت فعلی آن در بورس، در خصوص خرید، فروش یا نگهداری آن سهم تصمیمگیری میکند. طبیعتاً:
✔ اگر از دید سرمایهگذار، ارزش ذاتی سهم از قیمت فعلی آن سهم در بورس بیشتر باشد، آن سهم امکان رشد بیشتری دارد و بنابراین، برای خرید گزینه مناسبی است. به این حالت اصطلاحاً گفته میشود که سهم undervalue است.
✔ اگر از دید سرمایهگذار، ارزش ذاتی سهم از قیمت فعلی آن سهم در بورس کمتر باشد، بنابراین آن سهم اصطلاح گران بوده و نهتنها برای خرید مناسب نیست، بلکه اگر سرمایهگذار چنین سهمی را در اختیار داشته باشد، بهتر است آن را بفروشد. در این حالت اصطلاحاً گفته میشود که سهم overvalue است.
✔ اگر از دید سرمایهگذار ارزش ذاتی سهم با قیمت فعلی آن در بورس برابر است، بنابراین قیمت آن سهم اصطلاحاً منصفانه است و خرید یا فروش آن، سودی را نصیب سرمایهگذار نمیکند.
قانون طلائی تحلیل بنیادی:
- قیمت سهام خود را در طولانی مدت اصلاح میکند.
- شما میتوانید سهمی که قیمت بازار آن از ارزش واقعیش کمتر است را خریداری کنید و منتظر بمانید تا قیمت بازار سهم به ارزش ذاتی آن برسد.
تحلیل تکنیکال چیست؟
دومین شیوه تجزیهوتحلیل سهام در بورس، روش تحلیل تکنیکال است. در روش تحلیل تکنیکال، این جمله معروف بسیار بهکاربرده میشود که «گذشته، چراغ راه آینده است». بهبیاندیگر، سرمایهگذارانی که از روش تحلیل تکنیکال برای ارزیابی و تحلیل قیمت سهام استفاده میکنند بر این باورند که با بررسی روند نوسانات قیمت یک سهم در گذشته، میتوان قیمت آن سهم را در آینده پیشبینی کرد.
بنابراین «تحلیل تکنیکال، درواقع پیشبینی قیمت سهم در آینده، بر اساس اتفاقات گذشته است». تحلیلگران تکنیکال با استفاده از نمودارها و رابطههای ریاضی، روند قیمت سهم در آینده را بر اساس نوسانات گذشته قیمت آن سهم، پیشبینی کرده و درصورتیکه به این نتیجه برسند که قیمت سهم در آینده، در مقایسه با قیمت فعلی آن در بورس افزایش قابل قبولی خواهد داشت، نسبت به خرید آن سهم اقدام میکنند. اما اگر نمودارها بیانگر کاهش قیمت سهم در آینده باشد، سرمایهگذاران، سهام شرکت مذکور را خواهند فروخت.
سه اصل اساسی تحلیل تکنیکال:
۱- همه چیز در قیمت خلاصه شده است
به موجب این اصل، برای تحلیل بازار باید فقط قیمت را بررسی کنیم زیرا قیمت نهایی مورد توافق میان معاملهگران، از تمامی مؤلفههای اقتصادی، سیاسی و… تأثیر پذیرفته و تحلیل آن به اندازه بررسی تمام عوامل بنیادی مرتبط خواهد بود. در این مبحث به این نتیجه میرسیم که یک تحلیلگر تکنیکال به نوعی مباحث فاندامنتال و بنیادی را مورد مطالعه قرار میدهد.
۲- تحرکات قیمتی، روند مشخصی دارند
در واقع داو معتقد بود قیمت به روند نزولی یا صعودی خود ادامه میدهد، مگر اینکه سایر عوامل بیرونی منجر به تغییر جهت بازار شوند. نظریه ثابت شدهای وجود دارد که میگوید قیمتها تمایل دارند روند فعلی خود را حفظ کنند، به جای آنکه تغییر جهت دهند. این اصل به نوعی، بیان دیگری از قانون اول نیوتن درباره حرکت است.
۳- تاریخ قابل تکرار است
بخش بزرگی از مباحث تحلیل تکنیکال و مطالعه رفتارهای بازار، مشابه روانشناسی در انسانها میباشد. در واقع این احتمال وجود دارد که افراد در صورت وقوع شرایط مشابه، بر اساس ادراک و دادههای ذهنی قبلی خود واکنش مشترک و قابل پیشبینی از خود نشان میدهند.
مزایای تحلیل تکنیکال:
- یادگیری آسان
- انعطافپذیری بالا
- سرعت فرآیند تحلیل
- نقاط ورود و خروج دقیق
- بکارگیری در بازههای زمانی مختلف
- انعطافپذیری و سازگاری با انواع معاملات
- برقراری ارتباط بین حجم معاملات و تغییرات قیمت
معایب تحلیل تکنیکال:
- تأثیرگذاری تعصبات شخصی
- تفاسیر مختلف
- سیگنالهای معاملاتی متعدد
- عدم تعیین ارزش ذاتی
- عدم امکان استفاده در نمادهای جدید
تفاوت تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی:
تحلیل تکنیکال به نمودار قیمتها نگاه میشود و با بررسی قیمتهای گذشته و کنونی و برآیند این دو، قیمتها در آینده پیشبینی میشوند. البته، این پیشبینی هرگز دقیق نبوده و حتی ممکن است نتیجه عکس بدهد. بنابراین، در این نوع تحلیل تنها به رفتار بازار و قیمتها و جوی که در آن حاکم است توجه میشود.
تحلیل بنیادی یا فاندامنتال روشی است که در آن ارزش ذاتی سهام ارزیابی میشود؛ به گونهای که در این تحلیل به شرایط اقتصادی، شرایط مالی و مدیریتی شرکتها، وضعیت سهامداران اصلی، وضعیت درآمد و بدهیهای شرکتها و غیره توجه میشود. در این تحلیل، معاملهگر باید مقادیر زیادی اطلاعات و صورتهای مالی را به طور دقیق بررسی کند تا درک درستی از آنها بدست آورد. این امر نیاز به داشتن تخصص دارد و کار را برای تحلیلگران بیتجربه سخت میکند.
سوالات متداول:
1-کدام تحلیل برای شما بهتر است؟
برای پاسخ به این سوال باید گفت تحلیل بنیادی بهترین گزینه برای کسانیست که میخواهند بر عملکرد کمپانیها تمرکز کنند. همچنین افرادی که تمایل به سرمایهگذاری بلندمدت دارند. این تحلیل برای سرمایهگذاری دوران بازنشستگی و دیگر اهداف بلندمدت سرمایهگذاری ایدهآل است. جایی که نتایج مالی بلندمدت کسبوکارها میزان موفقیت سرمایهگذاری را تعیین میکنند از طرفی تحلیل تکنیکال بهترین گزینه برای سرمایهگذارانیست که میخواهند از تغییرات قیمت داراییها استفاده کنند. این روش برای سرمایهگذاری کوتاهمدت و کسانی که ریسکپذیری بیشتری در قبال داراییهایشان دارند بسیار کاربردی است.
2-آیا روش تحلیل بنیادی برای تجزیه وتحلیل قیمت سهام مناسبتر است یا روش تحلیل تکنیکال؟
به اعتقاد اغلب کارشناسان، بهترین روش برای تجزیه وتحلیل قیمت سهام در بورس، استفاده از روش ترکیبی تحلیل تکنیکال و بنیادی است. یعنی یک سرمایهگذار علاوه بر آنکه روندهای گذشته قیمت سهام را بررسی و تحلیل میکند، باید فقط به نتایج حاصل از این تحلیل اکتفا نکرده و بهصورت مستمر، عوامل سهگانه اثرگذار بر قیمت سهام یعنی عوامل محیطی، عوامل مرتبط با صنعت و عوامل درونی و آثار ناشی از تغییر این عوامل بر قیمت سهم را مورد بررسی قرار دهد.
زیرا ممکن است سهمی که روند قیمت آن در گذشته همواره صعودی بوده بر اثر تغییر در برخی از عوامل، از وضعیت رشد مستمر خارج شده و حتی به یک سهم ضررده تبدیل شود. همچنین ممکن است تغییر در یک یا چند عامل، سهام یک شرکت را از شرایط نزولی به حالت صعودی تبدیل کند.
3-آیا تحلیل تکنیکال به تنهایی کافی است؟
از آنجایی که تحلیل تکنیکال تنها به نمودار قیمتها و شرایط کنونی بازار نگاه میکند بدون تحلیل بنیادی و روانشناسی بازار فایدهای ندارد. از این رو، باید در کنار تحلیل فنی از مواردی نظیر شرایط اقتصادی، وضعیت درآمد و بدهیهای شرکتها، شرایط مالی و مدیریتی شرکتها و غیره بهره برد. تحلیلگران تکنیکال اعتقاد دارند که قیمتها تمام اطلاعات موجود در بازار را نشان میدهد؛ به گونهای که نیازی به بررسی هیچ چیز دیگری نیست.
اما، این امر هرگز درست نبوده و باید در کنار تحلیل تکنیکال به سایر مسائل بنیادی که به آن اشاره کردیم توجه شود. برای موفقیت در بازار سرمایه و بورس توصیه میشود مطالعات خود را در این زمینه افزایش داده تا به یک تحلیلگر موفق تبدیل شوید.
نگارش: ساناز یوسفی
به منظور کسب اطلاعات بیشتر، مطالعه مقاله انواع استراتژی بازاریابی را به شما عزیزان پیشنهاد می نماییم.
تکنیکال بهتر است یا فاندامنتال؟
برای بررسی و تحلیل سهام و اوراق بهادار، تحلیلگران و معاملهگران از دو روش تحلیلی تکنیکال و بنیادی یا فاندامنتال استفاده میکنند و نظرات مختلفی در اینباره وجود دارد. کدامیک را برای تحلیل سهام و بازار انتخاب کنیم؟ آیا شما به خواندن نمودارها و مشاهده روندها اعتقاد دارید؟ اگر پاسخ مثبت است پس شما به تحلیل تکنیکال خوشبین هستید. شاید هم از طرفداران سرسخت تحلیل بنیادی و سرمایهگذاری بلندمدت هستید و معتقدید سرمایهگذاری در بورس فقط باید براساس تحلیل بنیادی (فاندامنتال) صورت بگیرد.
در حالیکه شما یا افراد دیگری ترجیح میدهند رویدادها، اخبار اقتصادی و صنایع را مطالعه کنند و تلاششان را روی تحلیلگر بنیادی (فاندامنتال) مطالعه صورتهای مالی معطوف سازند، افراد دیگری وجود دارند که روی تحرکات قیمتها تمرکز مینمایند، سایر فاکتورهای بنیادی سهم را نادیده میگیرند و انرژیشان را روی بهبود مهارتشان در تحلیل تکنیکال صرف میکنند. چه طرفدار تحلیل بنیادی هستید چه تکنیکال، پیشنهاد میکنیم این مطلب فارکس سنتر را برای مقایسه تحلیل بنیادی و تکنیکال مطالعه کنید.
گرچه این دو تحلیل از زاویهای کاملا متفاوت به بازار مینگرند، تحلیلگر بنیادی (فاندامنتال) هر دو یک نتیجه را جستجو میکنند و آنهم کسب سود از بازار است و شکی وجود ندارد که برخی از افراد، هم از تحلیل تکنیکال و هم بنیادی برای بررسی سهام استفاده میکنند. باهم در ادامه به جزییات بیشتری از تحلیل بنیادی و تکنیکال میپردازیم.
تحلیل بنیادی چیست؟
تحلیلگر بنیادی با استفاده از این روش تحلیلی تلاش دارد تا دلیل تحرکات قیمت را از میان دادههای مالی و اخبار شرکتها تشخیص دهد و از آن برای یافتن سرمایهگذاری مناسب بهره ببرد. در مقایسه با مطالعه تکنیکال سهم، تحلیل بنیادی دارای شاخصهای انتخاب بسیاری است و تحلیلگر برای انجام تحلیل بنیادی روی اخبار منتشر شده صنعت مرتبط، اخبار و سیاستهای کلی اقتصادی، قوانین جدید و صورتهای مالی و اطلاعات دیگر کار میکند.
هدف تحلیل بنیادی برقرار ساختن رابطه علت و معلول بین حرکات قیمت و اخبار اقتصادی است در حالیکه در تحلیل تکنیکال، قیمت است که حرف اول و آخر را میزند.
تحلیل بنیادی در جستجوی عدم تعادل بین قیمت فعلی سهم و ارزش ذاتی آن است که یک موقعیت با پتانسیل سودآوری به شمار میرود. اگر تحلیلگر با تحلیل بنیادی انجام شده به این نتیجه برسد که قیمت فعلی سهم از ارزش ذاتی آن کمتر است، با شرایطی آنرا برای سرمایهگذاری مناسب ارزیابی میکند.
همیشه تحلیلگران بنیادی نسبت به تغییرات قیمت با شک و تردید مینگرند و به دنبال چرایی تغییر قیمت در میان اطلاعات و دادههای مالی هستند. در حالیکه این نوع از تحلیل، طی سالیان متمادی به عنوان یک تحلیل قابل اتکا ثابت شده است، تعدادی معایب نیز دارد که با در نظر گرفتن آن، از خوشبینی بیش از حد به این نوع تحلیل جلوگیری میگردد. این روش تحلیلی براساس خرید و نگهداری و سرمایهگذاری ارزشی است و بسیاری از تکنیکهای ارزیابی به صنعت و شرکت وابسته است.
در تحلیل بنیادی، مطمئن شوید که تحلیلهای زیر را انجام میدهید:
– تحلیل اقتصاد
– تحلیل صنعت
– تحلیل شرکت
۲ قانون طلائی تحلیل بنیادی:
۱ – در طولانیمدت، قیمت سهام خود را اصلاح میکند.
۲ – شما میتوانید سهمی که قیمت بازار آن از ارزش ذاتی پایینتر است خریداری کنید و منتظر بمانید تا بازار به این اشتباه قیمتگذاری پی ببرد (قیمت بازار سهم به ارزش ذاتی برسد)
۸ مورد از ارزیابیها در تحلیل بنیادی
این ۸ مورد فقط تعدادی از مواردیست که برای محاسبه ارزش ذاتی یک شرکت و تحلیل بنیادی بکار میرود.
۱ – درآمدها
میزان درآمدی که یک شرکت پس از کسر هزینهها بدست میآورد، در درجه نخست و مهمترین نتیجهای است که همه موارد دیگر از این طریق جریان مییابد. درآمدها برای سرمایهگذاران به دلیل اینکه یک معیار ارزیابی برای سود سهام، پتانسیل رشد و سودآوری آینده ارائه میدهد مهم است.
۲ – درآمد به ازای هرسهم (EPS)
درآمد خالص یک قسمت از قضیه است و باید درآمد هرسهم را مشخص کرد تا بتوان برای مقایسه سهام تعدادی از شرکتها یک معیار داشت و به همین دلیل است که در تحلیل بنیادی به EPS شرکتها نیز توجه میشود.
۳ – نسبت P/E
در حالیکه که نباید به نسبت P/E به عنوان تنها معیار ارزشگذاری شرکتها نگاه کرد، بازهم میتوان با نگاه به تاریخچه P/E و سهم یک دید خوب نسبت به سهم بدست آورد. نسبت P/E با تقسیم قیمت بر درآمد (EPS) بدست میآید.
۴ – نسبت PEG
آیا یک سهم با نسبت P/E بالا، همیشه بیش از ارزش قیمتگذاری شده است؟ لزوما اینگونه نیست زیرا نسبت P/E رشد درآمد را در خود جای نداده است و اینجاست که نسبت PEG وارد میشود، این نسبت با تقسیم نسبت P/E به رشد (G) به دست مى آید. نسبت PEG را براى ارزش گذارى سهام شرکتهاى کوچک و نیمه بزرگ که سود تقسیمى ندارند میتوان بکار برد.
پایین بودن این نسبت میتواند نشانهای از این باشد که شرکت زیر ارزش ذاتی میباشد و بالا بودن آن نشانهای از بالاتر بودن نسبت به ارزش ذاتی میباشد.
۵ – بازدهی سود نقدی (Dividend Yield)
سرمایهگذاران عاشق سود نقدی هستند و این موضوعی تعجب آور نیست. بازدهی ناشی از سود نقدی (Dividend Yield) نشان میدهد که یک شرکت نسبت به قیمت سهام خود چقدر سود نقدی پرداخت کرده است و با فرمول زیر بدست میآید:
۶ – نسبت بدهی / حقوق صاحبان سهام (D/E یا Debt/Equity)
بطور کلی، سرمایهگذاران ارزشی به شرکتهایی که بدهی بالایی دارند روی خوش نشان نمیدهند. به جای این، آنها رشد درآمدی را ترجیح میدهند که با حقوق صاحبان سهام بدست آمده است به جای اینکه از طریق وام و سرمایهی قرضی شکل گرفته باشد. نسبت بدهی / حقوق صاحبان سهام، نشان میدهد که شرکت چه مقداری از حقوق صاحبان سهام و بدهی را برای تامین مالی استفاده میکند. در این مورد، هرچه نسبت D/E بالاتر باشد، نشاندهنده وجود بدهی بیشتر در شرکت است.
۷ – ارزش دفتری
ارزش هر دارایی را آن گونه که در ترازنامه شرکت آمده است، ارزش دفتری مینامند. ارزش دفتری هر شرکت، نشاندهنده این است که اگر شرکت بخواهد همینالان تعطیل شود، ارزش داراییهایی که از خود برجای خواهد گذاشت چقدر خواهد بود. ارزش دفتری به این شکل حساب میشود که تمام بدهیها را از تمام داراییها کسر میکنند و آن چه به دست آمده را بر تعداد سهامی که شرکت منتشر کرده و در دست مردم است، تقسیم میکنند.
۸ – بازدهی حقوق صاحبان سهام (ROE)
نشاندهنده میزان سودی است که یک شرکت نسبت به ارزش دفتری خود میسازد. نسبت (ROE) از تقسیم درآمد سالانه بعد از کسر مالیات و سود توزیعی به سهامداران ممتاز بر حقوق صاحبان سهام به دست میآید. به عبارت دیگر این شاخص، کارایی یک شرکت و توانایی آن را در کسب سود از محل منابع سهامداران نشان میدهد.
اینفوگرافی تکنیکال یا فاندامنتال
شاید دوست داشته باشید
عجایب فیبوناچی
ژانویه 8, 2018
عوامل موفقیت در فارکس و بازارهای مالی
ژانویه 20, 2018
دیدگاه شما