مدتی است که بر روی شبکه های اجتماعی تحقیق میکنم. شبکه های اجتماعی نه به عنوان ابزاری برای فعالیت اقتصادی یا سیاسی یا حتی اجتماعی، بلکه به عنوان یک محیط زیست. محیطی که در آن میشنویم، درد دل میکنیم، اعتبار میگیریم، دوست و دشمن می شویم و … . به همین دلیل نوشته ی شما را با دقت خواندم.
در بخشی از نوشته عنوان کردید که تعداد فالوئر ها را نباید یک دارایی دانست. تا جایی که من فهمیدم دلیلش را محافظه کار شدن نویسنده و اثرات مخرب جلب رضایت فالوئرها می دانید.
آیا به صرف این اثرات مخرب احتمالی میتوان گفت این یک دارایی نیست؟ در حالی که آمار بازدید و فالئور ها چنان پر اهمیت شده که به عنوان ملاکی برای موفقیت صفحات – اعم از سایت، وبلاگ، اکانت ها در شبکه های اجتماعی- شده است و حتی سایت هایی مانند الکسا برای سنجش چنین پارامترهایی شکل گرفته اند، می توانیم بگوییم دارایی نیست؟
آیا مفهوم فالوئر در شبکه های اجتماعی با مفهوم خریداران در دنیای کسب و کار متناظر نیست؟
آیا این دارایی هم مانند اغلب دارایی های دیگر که سود و فایده ی توامان دارند نیست؟ چونانکه ثروت و قدرت و شهرت؟
در نهایت آیا دارایی نداستن آن برداشت دقیقی است؟
این را هم بگویم که بررسی من در محیط گوگل پلاس در مورد پرفالوئر ها نتایج شوکه کننده ای داشت. تقریبا تمامی انها خانم بودند و تقریبا تمامی آنها تولید محتوای خاصی نداشتند. با این حال آمار فالوئرهایشان بعضا در حدود ۳۰۰ هزار نفر بود!
جستارهایی در جامعه شناسی تاریخی. شماره اول Essays in Historical Sociology. 1
جستارهایی در جامعه شناسی تاریخی. شماره اول Essays in Historical Sociology. 1
دو شماره مجله جستارهایی در جامعه شناسی تاریخی توسط موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران منتشر شد. مدیر مسئول مجله جوادی یگانه و سردبیر آن ریحانه جوادی بود. اعضای تحریریه شماره اول (بهار 1391) دکتر غلامرضا غفاری، من، خانمها ریحانه جوادی، فائزه اسماعیلی، زینب نثار و ساغر بزرگی بودند - THE HEALTH CARE FOR WOMEN IN LATE 19th AND EARLY 20th CENTURY/ FATEMEH AZIZI - JONDI SHAPOOR A SYMBOL استراتژی دنباله روی ترندها OF THE DEVELOPMENT OF A CIVILIZATION/ FARZIN GHAFFORI - THE ANALYSIS OF VAGHAIE' ETEFAGHIE NEWSPAPER/ PEGAH POORGOLDOZ - REVISITING GENERAL THEORY IN HISTORICALS OCIOLOGY SOCIAL FORCES/ JAMES MAHONEY/TRANSLATED BY MOHAMMAD REZA JAVADI YEGANEH - ANALYZING PATH DEPENDENCE: LESSONS FROM THE SOCIAL SCIENCES/ JAMES MAHONEY/ TRANSLATED BY GHOLAM REZA GHAFARI - STATES AND SOCIAL REVOLUTIONS/ THEDA SKOCPOL/ REVIEWED BY REYHANEH JAVADI - Dissertation Review: THE IRANIAN CIVILIZING PROCESS/ REVIEWED BY NAZANIN BAHRAMI - Report: INTRODUCING THE HISTORICAL SOCIOLOGY JOURNAL /FAEZEH ESMAEILI, ZEINAB NESAR
فکر می کنید در معامله بدشانس هستید؟
فکر میکنید در معامله بدشانسید؟ ممکن است این ۵ کار را اشتباه انجام می دهید چالش هایی در میان معامله گران مخصوصا معامله گران مبتدی وجود دارد و یکی از بزرگ ترین چالش های ان افزایش میزان ضرر و کاهش سود هست که چالشی نسبتا فراگیر در میان معامله گران است. در زمان این معامله […]
فکر میکنید در معامله بدشانسید؟ ممکن است این 5 کار را اشتباه انجام می دهید
چالش هایی در میان معامله گران مخصوصا معامله گران مبتدی وجود دارد و یکی از بزرگ ترین چالش های ان افزایش میزان ضرر و کاهش سود هست که چالشی نسبتا فراگیر در میان معامله گران است. در زمان این معامله که به اصطلاح دوره های بی ثمر گفته می شود و به معنای ان است سود های شما توسط تعدادی ضرر از بین می رود. این دوره ها برای اکثریت افراد پیش می اید گاهی ممکن است به سبب تغییر جهت (روند) بازار این مشکل رخ دهد؛ گاهی نیز، ممکن است به این علت باشد که معامله گر استرتژی اش را تغییر داده است یا دیگر به پلن مشخصی پایبند نیست. فارغ از علت، معامله گر می تواند 5 سؤال از خود بپرسد تا مشکل را شناسایی و بررسی کند؛ بدین ترتیب، او میتواند تغییرات را آغاز کند و امید وارانه به روند سودآوری بازگردد.
پرسشها
پرسشهای زیر باید تا حد ممکن صادقانه و کامل پاسخ داده شوند. هرکدام از آنها شرایط جاری بازار و استراتژی شخصی معامله گر را بررسی میکند. معامله گران باید بدانند که معاملات زیانده برای هر کسی رخ میدهد و حتی برای استراتژی دنباله روی ترندها بهترین سیستم های معامله گری نیز ممکن است زنجیره ای از زیانها پیش آید. بنابراین، نباید با هر زیان، قوانین و استراتژیهای معاملاتی را بازبینی کرد. این پرسشها زمانی باید استفاده شوند که معامله گر روی گردونه (دور) زیان افتاده است. این پرسشها باید معاملهگر را مدام در مسیر نگه دارد و کمک کند از آغاز در دام آن «چالشهای فراگیر» نیفتد.
بر اساس روش هایم، آیا معامله من در جهت ایجاد سود حرکت میکند؟
بازارها پیوسته پایین و بالا میروند، از حالت بدون روند خارج شده، روند دار میشوند و دوباره به شرایط بی روند بر میگردند. بنابراین آنجه در شرایطی خاص به کار میآید، ممکن است در شرایط دیگر کاربردی نداشته باشد. طرح معاملاتی ممکن است بدون نقص اجرا شود، اما اگر در جای نامناسب به کار گرفته شود، به شکست منجر خواهد شد. بنابراین، معامله گران باید نقاط ورود، حد زیانها، و حد سودها و استراتژی های مدیریت سرمایه شان را با شرایط بازار تعیین کنند. در غیر این صورت، باید تا وقوع شرایط مناسب، از باز کردن معامله استراتژی دنباله روی ترندها اجنتاب کنند یا استراتژی های جایگزین برای چنین شرایطی ایجاد کنند.
معامله ام در جهت روند است یا خلاف آن؟
بسیاری از معامله گران استراتژی هایی را توسعه میدهند که بتوانند با آنها از روند کسب سود کنند. روندها در تایم فریم های گوناگون شکل میگیرند و معامله گر باید توجه کند که کدام روندها برای معامله مناسب ترند. معامله در جهت روند، میتواند بر اساس دید معامله گر متفاوت باشد: ممکن است روند کوتاه مدت به سمتی برود، اما روند بلندمدت در همان زمان خلاف آن جهت باشد. بنابراین تشخیص روند در تایم فریم های مختلف و انتخاب یکی از آنها برای معامله، فاکتوری تعیین کننده در موفقیت معامله است. اگر با استفاده از استراتژی استراتژی دنباله روی ترندها دنباله روی روند همچنان معاملات زیانده باشند، معامله گر باید بررسی کند که آیا اصلاً بازار روند دارد یا خیر. اگر بازار روند دار باشد، احتمالاً نقطه ورود بسیار دیر (نزدیک نقطه اصلاح) تعیین شده است یا حد زیان بسیار نزدیک قیمت است. اگر استراتژی به نظر سودآور باشد (اما در عمل اینطور نباشد)، باید بررسی کرد که آیا قوانین استراتژی کاملاً رعایت میشوند. ممکن است مشکل در استراتژی نباشد، بلکه تریدر با نداشتن نظم باعث به و جود آمدن آن شده باشد (غالباً هم، اینطور است).
آیا من قواعدی برای ورود و خروج دارم و آیا کاملاً آنها را رعایت میکنم؟
هنگامی «چالش های همه گیر معامله گری» رخ میدهد که تریدر طرح کاملی (فراچارت: با ذکر جزئیات) برای نحوه ورود به معاملات و خروج از آنها ندارد. آیا قوانین ورود و خروج با جزئیات نوشته شده اند؟ جزئیات باید شامل نحوه و زمان ورود و خروج باشد. معامله گران حتی باید کوچکترین تغییرات در طرح معاملاتی را بررسی کنند. برای مثال، آیا به محض صدور سیگنال، معامله باز کنند یا صبر کنند قیمت بسته شود، و برعکس. چنین تغییراتی میتواند پویایی استراتژی را تغییر دهد. همچنین، معامله گر باید از خود بپرسد: آیا قواعد خرید و فروش من آزموده شده اند؟ و فرضهای پنهان این قواعد چیست؟ برای تست کارایی هر استراتژی میتوان از بررسی گذشته قیمت، معاملات مجازی یا حسابهای دمو استفاده کرد.
آیا با همه سیگنال های استراتژی معامله میکنم یا فقط تعداد خاصی را انتخاب میکنم؟
زمانی که سیستمی ایجاد میشود، به خصوص زمانی که بر اساس تست گذشته ایجاد شده، فرض می شود که تریدر همه سیگنالها را معامله خواهد کرد. اگر معامله گران خاص بعضی سیگنالها را فیلتر می کنند، در معاملات واقعی نیز باید انها را نادیده بگیرند. بنابراین معامله گر باید از خود بپرسد ایا دقیقاً منطبق بر استراتژی معامله میکنم یا تعداد معاملات را بسیار زیاد یا بسیار کم میکنم؛اگر معاملات بیشتری باز میشود، باید بررسی کند که کدامیک بخشی از طرح معامله نبوده اند. نباید طرح معاملاتی را مقصر دانست. معامله گر باید تا زمانی که معاملات با سیستمی سودده به ثمر بنشینند، از این معاملات اضافه دست بردارد. اگر همه سیگنالها معامله نمیشوند، فرض سودآوری استراتژی میتواند به شدت مخدوش شود. معامله گران باید بررسی کنند معاملاتی که از آنها صرفنظر کرده اند سودده بود هاند یا خیر. اگر چنین بوده، ازاین پس، همه سیگنالها را معامله کنند.
آیا قواعد مدیریت سرمایه دارم و آنها را رعایت میکنم؟
یکی از مهمترین نکات معامله گری مدیریت سرمایه است. در هر معامله، ریسک معامله گر باید به مقدار ناچیزی محدود شود، در حالت ایده آل کمتر از 1 درصد اصل سرمایه. بنابراین معامله گر باید از خود بپرسد: اگر قواعد مدیریت سرمایه مناسب هستند، آیا من آنها را رعایت میکنم؟ ممکن است قواعد مناسب باشند، اما آیا در معاملات واقعی زیانها بیشتر از حد پذیرفته شده می شوند یا خیر. اسلپیج (Slippage : در معنای لغوی به معنای سر خوردن میباشد و به تغییر قیمت از زمان صدور فرمان معامله از سوی مشتری تا زمان اجرای آن توسط کارگزار گفته می شود)، و کارمزدها، میتوانند زیانها را بیش از حد پیشبینی شده کنند و یک استراتژی سود ده را خراب کنند. البته اگر درست و حسابی به ریسک پرداخته نشده باشد. اگر زیان ها پیوسته بسیار بیش از حد پیشبینی شده هستند، حجم معاملات را کاهش دهید، یا به کارگزاری مراجعه کنید که کارمزدش کمتر باشد، و یا به کلی در این بازار معامله نکنید؛ زیرا ممکن است اسلپیج آن به قدری زیاد باشد که نتوان به درستی ریسک را کنترل کرد.
سخن پایانی
ضرر های ممتد برای تعداد زیادی از افراد پیش می اید به خصوص تریدر های تازه کار. این یکی از چالش های همه گیر است که سر چشمه انها یا بازار است و یا خود تریدر. اما پس از مدتی که از این مشکلات بگذرد معامله گران با توجه به تجربه ای که به دست اورده اند می توانند ضرر ها را متوقف کرده و امیدوارانه به سود برسند. برای اینکه شما بتوانید زودتر به این مرحله برسید لازم است چند کار انجام دهید 1- نظارت پی در پی سیستم معاملاتی 2- بررسی معاملات انجام شده که شامل بررسی قواعد ورود و خروج ، مدیریت سرمایه ، روند و . با این اعمال می توانید منشاء ضرر را یافته و انرا بر طرف کرد.
استراتژی دنباله روی ترندها
یکی از دوستان خوبم به نام حمید، در زیر قسمت دوم بحث ده سال وبلاگ نویسی، مطلب مهمی را مطرح کردند که چون پاسخی که نوشتم طولانی شد و احساس کردم برای خوانندهی کامنتها، دیدن چنان متنی طولانی آزار دهنده است، آن را اینجا به عنوان یک مطلب مستقل مینویسم.
اجازه بدهید که ابتدا صحبتهای حمید را بنویسم و سپس کامنت خودم را.
مدتی است که بر روی شبکه های اجتماعی تحقیق میکنم. شبکه های اجتماعی نه به عنوان ابزاری برای فعالیت اقتصادی یا سیاسی یا حتی اجتماعی، بلکه به عنوان یک محیط زیست. محیطی که در آن میشنویم، درد دل میکنیم، اعتبار میگیریم، دوست و دشمن می شویم و … . به همین دلیل نوشته ی شما را با دقت خواندم.
در بخشی از نوشته عنوان کردید که تعداد فالوئر ها را نباید یک دارایی دانست. تا جایی که من فهمیدم دلیلش را محافظه کار شدن نویسنده و اثرات مخرب جلب رضایت فالوئرها می دانید.
آیا به صرف این اثرات مخرب احتمالی میتوان گفت این یک دارایی نیست؟ در حالی که آمار بازدید و فالئور ها چنان پر اهمیت شده که به عنوان ملاکی برای موفقیت صفحات – اعم از سایت، وبلاگ، اکانت ها در شبکه های اجتماعی- شده است و حتی سایت هایی مانند الکسا برای سنجش چنین پارامترهایی شکل گرفته اند، می توانیم بگوییم دارایی نیست؟
آیا مفهوم فالوئر در شبکه های اجتماعی با مفهوم خریداران در دنیای کسب و کار متناظر نیست؟
آیا این دارایی هم مانند اغلب دارایی های دیگر که سود و فایده ی توامان دارند نیست؟ چونانکه ثروت و قدرت و شهرت؟
در نهایت آیا دارایی نداستن آن برداشت دقیقی است؟
این را هم بگویم که بررسی من در محیط گوگل پلاس در مورد پرفالوئر ها نتایج شوکه کننده ای داشت. تقریبا تمامی انها خانم بودند و تقریبا تمامی آنها تولید محتوای خاصی نداشتند. با این حال آمار فالوئرهایشان بعضا در حدود ۳۰۰ هزار نفر بود!
حمید عزیز.
طبیعتاً من مانند شما محقق نیستم و آنچه در اینجا هست، عموماً تراوشات ذهنی حاصل شبهای خلوت و بیکاری است.
بخشی از این جنس دغدغههایی را که داشتهام، زیر عنوان فسلفه تکنولوژی دیجیتال نوشتهام.
قاعدتاً من هم به فضای دیجیتال به عنوان یک دنیای جدید باور دارم و در خلوت نزدیکتر دوستانمان، قراری داریم که وقتی میگوییم فضای مجازی، منظورمان دنیای فیزیکی اطراف است و وقتی میگوییم فضای حقیقی، منظورمان دنیای دیجیتال باشد. به همین دلیل من هم عمدتاً در جایی که نقل معنا را دچار ابهام نکند، به جای دنیای مجازی از دنیای دیجیتال استفاده میکنم که تاکید کرده باشم تکنولوژی، امروز “سبک جدیدی از زندگی” نیست، بلکه خود “زندگی” است.
به همین دلیل انسان امروز را گونههای اولیه و تکامل نیافتهی Cyborg میبینم و لااقل در این لحظه باور دارم که انسان وارد Cyberspace شد، و شاید این Cyberspace را تکامل و توسعه دهد، اما به سادگی از آن خارج نخواهد شد و شاید هرگز نتواند بشود.
بنابراین، لااقل به عنوان کسی که دغدغهی این حوزه را دارد (و مطالعات و تحقیق جدی در آن ندارد) هم عقیدهی شما هستم.
در مورد صفحات پرفالور تحقیق نکردهام. اما با توجه به اینکه بین سالهای ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۵، عموماً درصد خانمها در کل فعالان گوگل پلاس بین ۲۰ تا ۲۵ درصد بوده و آقایان ۷۵ تا ۸۰ درصد باقیمانده را تشکیل دادهاند، میتوان “حدس زد” که این محیط، جهت گیری جنسیتی دارد و از لحاظ آماری، تراکم فالورها در صفحات یکسان نیست و صفحات یک گروه، طرفداران بیشتری را جذب خواهد کرد.
البته ننوشته بودید که جامعهی کاربران گوگل پلاس را در کدام حوزه بررسی کردهاید. حدسم این است که باید ایران مد نظرتان بوده باشد که اگر چنین باشد، محدودیتهای اجتماعی و فشارهای بیرونی فرهنگی بدون ایجاد یا توسعهی زیرساختهای نگرشی و ارزشی، میتواند دلیل بروز چنین وضعیتی باشد.
در مورد اینکه چه چیزی معیار موفقیت فرض میشود، کاملاً قبول دارم که تعداد فالورها و …، در نگاه “عامه” معیاری از موفقیت است. عامه، منظورم افراد بیسواد نیست. افرادی است که نگرش غالب جامعه را دارند.
اما مطمئن نیستم که دستاورد تلاش برای کسب موفقیت با معیارهای عمومی جامعه، موفقیت باشد.
چه آنکه عموم انسانهای موفق در سراسر جهان، با پشت پا زدن به معیارهای متعارف جامعه، مسیر موفقیت را طی کردهاند و در نهایت به جایی رسیدهاند که رفتار و زندگیشان، نه تنها با معیارهای جامعه، مصداقی از موفقیت بوده، بلکه معیارهای ذهنی مردم را نیز تصحیح و تعدیل کردهاند.
همانطور که شما لطف کردید و اشاره کردید، من یکی از تبعات زیاد شدن فالورها را، محافظه کار شدن میدانم و اساساً به همین دلیل متن فوق را با این عبارت آغاز کردم که Never follow your followers
اگر کسی گرفتار این بازی نشود و به جای پیشرو بودن، در پی جمعیت نیفتد، احتمالاً خطرات فالور زیاد، کمتر میشود.
اما به خاطر داشته باشیم که حتی در دنیای کسب و کار هم، بیش از شلوغی و تراکم و تعداد مخاطب، “مربوط بودن” مخاطب یا Relevance است که معنا دارد.
این را کسبهی قدیم ما میدانستند و میفهمیدند و به همین دلیل، بر سر در مغازههای خود یا روی پیشخوان خود، مینوشتند و میچسباندند که: توقف بیجا مانع کسب است!
آنها میدانستند که مغازهی شلوغ به خودی خود، به معنای رونق کسب و کار نیست.
مغازهی پرمشتری است که مهم است.
عملاً اگر بخواهیم به حضور در دنیای دیجیتال و شبکههای اجتماعی هم فکر کنیم، به نظرم بد نیست مفهوم استراتژیک Relevance را جدی بگیریم.
زمانی که داشتم برای اولین بار اکانت خودم را در اینستاگرام میساختم، در جمع همکارانم گفتم:
من احساس میکنم جنس حرفها و حرف زدنهایم مخاطب عمومی ندارد. چون حرفهای بیخودی بیخاصیت میزنم یا اگر بخواهم بدون تعارف بگویم، حرفهایی که اگر چه در بلندمدت به اثر جدی آنها معتقدم، اما باور دارم که در کوتاه مدت، نباید دستاورد زیادی را از آنها انتظار داشت و عموم مردم، “شراب” را به “آب” ترجیح میدهند.
اگر چه شراب، تنها در کوتاه مدت، لذت میآفریند و آب، در بلند مدت، سلامت.
به دوستانم گفتم چند نفر از همکاران یا دوستان را که حرفهای عمومیتر میزنند، از عشق و دوستی و رابطه و زندگی و … به عنوان بنچمارک انتخاب میکنیم.
منطقی است که فالورهای من همیشه یک دوم یا یک سوم آنها باشد.
اگر دیدیم که فالورهای من به طرز معناداری بیشتر شد، صفحه را میبندیم. چون نشان میدهد که من تغییر کردهام و دغدغه و فکر و حرفهایم، دیگر آن جنس سابق را ندارد و به دنباله روی از دنبال کنندگان دچار شدهام.
همین هم شد که وقتی صفحه به ۴۰K رسید، آن را رها کردم.
به نظرم، کمی باید بین الکسا و شبکه های اجتماعی، و نحوهی اعتبارسنجی این دو، تمایز قائل شویم.
الکسا، بازدید کننده بدون Interaction با صفحه را، Bounce و امتیاز منفی در نظر میگیرد.
در حالی که بازدیدکنندهی منفعل در شبکه های اجتماعی، هنوز یک امتیاز محسوب میشود.
الکسا، Stay Time را جدی میگیرد و برایش مهم است که بازدیدکننده چقدر وقت برای شما گذاشته. اما شبکه های اجتماعی (در حال حاضر) این مسئله را نمیسنجند.
الکسا Page View را اندازه میگیرد. پس اگر شما به صفحهی این سایت آمدید و صفحات دیگر را هم دیدید، من را معتبرتر از دیگری میبیند. اما در شبکه های اجتماعی، اینکه شما فقط یک پست از من را میبینید، یا اینکه هر بار به جستجوی سایر پستها میپردازید، به صورت مستقیم سنجیده نمیشود (اگر چه اثرات غیرمستقیم آن وجود دارد).
به عبارتی Alexa بازدید را به عنوان یکی از معیارها میبیند و engagement و درگیر شدن، برایش معیار مهمی است.
اگر به ادبیات روزمره بگوییم، الکسا به عمق رابطه هم توجه میکند و نه فقط به تعداد رابطهها.
اما به خاطر داشته باشیم که الکسا هم، با همهی اینها، نهایتاً موفقیت را با معیارهای عمومی جامعه میسنجد.
اگر شما قصد درآمد زایی داشته باشید، رتبهی الکسای خوب بیشتر به یک درد میخورد: تبلیغ.
مانند سوپرمدل زیبایی که مورد توجه خاص و عام است و حالا از یک برند مطرح، پول میگیرد که لباس یا عینک یا خودکار آنها را استفاده کند و تبلیغ شود و Brand Endorsement اتفاق بیفتد.
اگر کسی به شکل دیگری از درآمد فکر کند، باید به SEO فکر کند. اگر چه هنوز موتورهای جستجو جوان هستند و خامیهای زیادی دارند، اما در حال یادگیری و رشد هستند و دیر یا زود، به جای چاردست و استراتژی دنباله روی ترندها پا روی زمین خزیدن، روی پای خود میایستند و مطمئن هستم که قویتر از امروز خواهند شد.
در SEO، ترافیک جزو اولویتهای اول نیست و حتی حدس میزنم جزو آخرین اولویتها باشد (در این حوزه خیلی پرت نیستم، چون متمم و شعبانعلی، واژههایی را در اختیار دارند که داشتن آنها ساده نیست. از مذاکره و استراتژی و یادگیری زبان و ادامه تحصیل بگیرید تا …).
آنچه برای آنها مهم است، مفید بودن برای مخاطب از طریق سنجش میزان رضایت مخاطب است.
حتی اگر شما بخواهید به فضای آنلاین به شکل حرفهای فکر کنید، جایی میرسد که بهتر شدن در الکسا و بهتر شدن در SEO شما را به یک معامله وادار میکند!
الکسای خوب، میشود مغازهی شلوغ از مشتریانی که درگیری ذهنی دارند، اما نامربوط هستند. درست مثل Windowshopper ها که جنس داخل ویترین را دوست دارند، اما مشتری آن جنس نیستند.
این نوع مخاطب، خیلی وقتها Bounce هم میآورد.
چنین میشود که حتی تبلیغ برای بهبود ترافیک، گاهی اوقات به رتبهی SEO لطمه میزند!
کلاً استراتژی، همچنانکه همیشه گفتهام و فکر میکنم در بستر مرگ هم تکرار خواهم کرد، چیزی از جنس شجاعت انتخاب نکردن گزینهی های دلفریب است.
ما اگر سیاستهای کامنت گذاری متمم را به اندازهی شعبانعلی باز بگذاریم، یا کامنت گذاری اینجا را به اندازهی وبلاگهای عمومی راحت کنیم، رتبه های بهتری را تجربه خواهیم کرد، اما از یک کافهی خلوت در گوشهی شهر، به یک چایخانهی شلوغ در کنار ایستگاه راه آهن تبدیل میشویم.
آن روز، کسی مثل شما، اگر هم از اینجا عبور کند، ترجیح میدهد تشنه بماند، اما برای گلو تازه کردن، لحظهای توقف نکند!
رمز یکبار مصرف (OTP)
استفاده از رمزهای عبور سنتی به تنهایی، نقاط ضعف زیادی دارد. این مورد حتی در مورد رمزهایی که با دقت انتخاب شده اند و در واقع رمزهای عبور ایمن هستند نیز صادق است. اما مشکل چیست؟ اگر شما به طور مرتب از رمز عبور استفاده می کنید ، این امکان وجود دارد که کاربران غیرمجاز به رمز عبور شما دسترسی پیدا کنند. این امر اغلب در هنگام حملات بازپخش (replay attacks) اتفاق می افتد که در آن رمز عبور رهگیری شده و سپس توسط کاربران غیر مجاز برای احراز هویت، مجدداً مورد استفاده قرار می گیرد.
گاهی اوقات مهم نیست که چقدر مراقب باشید. در سال های اخیر ، حتی سرویس های آنلاین معروف نیز بارها در معرض حملات سایبری قرار گرفته اند که باعث شده امنیت داده های مشتریان زیادی به خطر استراتژی دنباله روی ترندها بیفتد.
چگونه می توانید خود را در برابر این مسئله محافظت کنید؟ یک استراتژی، تغییر رمز عبور در فواصل منظم است. با این حال ، اگر نمی خواهید رمزهای عبور خود را هر روز تغییر دهید، راه حل دیگری که پیاده سازی آن بسیار آسان تر است ، استفاده از رمز یکبار مصرف (OTP) است.
رمز یکبار مصرف (OTP) چیست؟
رمز یکبار مصرف (OTP) رشته ای از کاراکترها یا اعداد است که کاربر را برای ورود به یک سامانه یا انجام یک تراکنش واحد، احراز هویت می کند. گذرواژه های یکبار مصرف اغلب با اختصار OTP و گاهی اوقات کدهای OTP نیز نامیده می شوند.
پس از اینکه با یک رمز یکبار مصرف وارد سامانه یا برنامه ای می شوید رمز منقضی شده و نمی تواند برای نشست ورود بعدی استفاده شود.
گذرواژه های یکبار مصرف اغلب برای احراز هویت دو عاملی در حوزه هایی مانند بانکداری آنلاین استفاده می شوند ، اما در حال حاضر سازمان ها نیز به طور فزاینده ای در حال استفاده از آن ها هستند. در مرحله اول ، اطلاعات ورود به سیستم معمول خود را وارد می کنید. سپس با استفاده از ابزاری مانند گوشی هوشمند یک رمز یکبار مصرف پویا ایجاد می کنید که برای احراز هویت OTP لازم است.
تیم های پشتیبانی فنی معمولاً رمزهای یکبار مصرف را برای افرادی که اعتبار ورود به سیستم خود را در یک حساب یا وب سایت فراموش کرده اند و یا منبع مورد نظر به محافظت اضافی در برابر تلاش های ناخواسته دسترسی نیاز دارد ، مدیریت می کنند. همچنین رمزهای یکبار مصرف می توانند لایه دوم تأیید اعتبار را برای کاربری که از قبل در سیستم تأیید نشده است ایجاد کنند.
این مرحله اضافی امنیت بیشتری را تضمین می کند. اگر کاربران غیرمجاز در طی این فرآیند به رمز ورود معمول شما دسترسی پیدا کنند ، باز هم رمز عبور یکبار مصرف نخواهند داشت. به همین دلیل امروزه سرویس های آنلاین بیشتر و بیشتر شروع به استفاده از احراز هویت دو عاملی می کنند ، مخصوصاً وقتی صحبت از داده های حساس می شود.
هنگام احراز هویت کاربران، لازم است که سازمان ها سه فاکتور مستقل را به خاطر داشته باشند:
1.دانش: مواردی که کاربر می داند مانند گذرواژه ، پین یا پاسخ به یک سوال امنیتی.
2.مالکیت: چیزهایی که کاربر دارد مانند یک رمز ، کارت اعتباری یا تلفن.
3.بیومتریک: مواردی که کاربر را به صورت منحصر به فرد شناسایی می کند ، مانند اثر انگشت یا داده های رفتاری
رمز عبور یکبار مصرف (OTP) چگونه کار می کند؟
برای کار با رمز یکبار مصرف ، کاربر و سامانه مورد نظر باید رمز ورود را بدانند. برای این کار دو روش مختلف وجود دارد:
لیست رمز عبور
لیست رمز عبور آسان ترین راه برای استفاده از رمز های یکبار مصرف است. این لیست در واقع یک لیست آماده از رمزهای عبور است که هم برای کاربر و هم برای سیستم شناخته شده است. اگر از یکی از این رمزهای عبور یک بار استفاده شود ، کاربر به سادگی آن را از لیست حذف می کند.
عیب این روش واضح است. چنانچه شخصی لیست را گم کند ، کاربران غیرمجاز می توانند به رمزهای عبور دسترسی پیدا کنند. در حالی که از لیست رمزهای یکبار مصرف هنوز هم بعضی اوقات در بانکداری آنلاین استفاده می شود ، ارائه دهندگان به دلیلی که در بالا توضیح داده شد به صورت فزاینده به سمت رمزهای عبور OTP ایجاد شده به صورت پویا می روند.
رمزهای عبور ایجاد شده به صورت پویا
امروزه رمزهای یکبار مصرف پویا متداول ترین روش هستند. از توکن های سخت افزاری به طور گسترده ای برای تولید رمزهای عبور استفاده می شود. این دستگاه های کوچک به اشکال مختلفی ارائه می شوند.
به این دستگاه ها، توکن OTP نیز گفته می شود. وجه اشتراک همه آنها این است که معمولاً دارای یک صفحه نمایش هستند و برای یک جلسه ورود به سیستم با فشار دادن یک دکمه رمزهای یک بار مصرف تولید می کنند. رمزهای عبور تولید شده توسط این دستگاه ها اغلب با فاکتورهای تأیید اعتبار از قبیل پین ها یا شناسه های کاربر وارد می شوند.
از الگوریتم ویژه ای برای تولید رمز عبور پویا استفاده می شود. سه نوع الگوریتم وجود دارد:
- مبتنی بر زمان (Time-based)
- مبتنی بر رویداد (Event-based)
- چالش – پاسخ (Challenge-response)
1. مبتنی بر زمان
با استفاده از این روش، سرویس گیرنده و سرور با استفاده از الگوریتم یکسان رمزهای عبور هماهنگ ایجاد می کنند. بنابراین این نوع رمز یکبار مصرف مبتنی بر زمان (TOTP) در سمت کاربر و سمت سرور شناخته شده است و برای یک بازه زمانی دقیقاً مشخص شده ، معمولاً 1 تا 15 دقیقه معتبر است.
2. مبتنی بر رویداد
گذرواژه های یکبار مصرف مبتنی بر رویداد با انجام یک عمل خاص ، به عنوان مثال با فشار دادن یک دکمه بر روی توکن امنیتی ایجاد می شوند. همانند روش مبتنی بر زمان ، از الگوریتم یکسانی در سمت سرور و سمت کاربر استفاده می شود. رمز ورود بر اساس رمز قبلی محاسبه می شود بنابراین می تواند توسط سرور تأیید شود.
3. پاسخ مبتنی بر چالش
در این روش ، سرور یک درخواست (چالش) را مشخص می کند که کاربر باید به آن پاسخ دهد. کاربر استراتژی دنباله روی ترندها مقدار مشخصی را از سرور دریافت می کند و از آن برای محاسبه رمز عبور یکبار مصرف استفاده می کند. از آنجا که سرور الگوریتم و مقدار مشخص شده را می داند ، می تواند رمز ورود ایجاد شده را بررسی کند.
مزایای گذرواژه های یکبار مصرف (OTP) چیست؟
تا اینجا دانستیم که رمز یکبار مصرف چیست. در ادامه به این می پردازیم که چگونه رمزهای یکبار مصرف امنیت کسب و کار را حفظ می کنند.
مقاومت در برابر حملات بازپخش: احراز هویت OTP مزایای ویژه ای نسبت به استفاده از رمز عبور ایستا به تنهایی فراهم می کند. برخلاف رمزهای عبور سنتی ، رمز یکبار مصرف در مقابل حملات بازپخش آسیب پذیر نیست . به عبارت دیگر در جایی که یک هکر انتقال داده را رهگیری کرده (مانند زمانی که رمز عبور کاربر ارسال می شود) ، آن را ضبط می کند و از آن برای دسترسی به سیستم یا حساب کاربر استفاده می کند. هنگامی که یک کاربر با استفاده از رمز یکبار مصرف (OTP) به حساب خود دسترسی پیدا می کند ، کد نامعتبر می شود و بنابراین نمی تواند توسط مهاجمان دوباره مورد استفاده قرار گیرد.
حدس زدن دشوار است: رمز یکبار مصرف (OTP) اغلب با الگوریتم هایی ایجاد می شود که از تصادفی بودن استفاده می کنند. این باعث می شود مهاجمین نتوانند با موفقیت آنها را حدس زده و استفاده کنند. رمز های یکبار مصرف ممکن است فقط برای مدت زمان کوتاهی معتبر باشند ، کاربر نیاز به داشتن اطلاعاتی درباره OTP قبلی داشته باشد یا اینکه یک چالش را در اختیار کاربر قرار دهند (به عنوان مثال ، “لطفا شماره دوم و پنجم را وارد کنید”). تمام این اقدامات در مقایسه با احراز هویت فقط با رمز عبور ، سطح حمله محیط را بسیار کاهش می دهند.
کاهش خطر در هنگام به خطر افتادن گذرواژه ها: کاربرانی که شیوه های امنیتی قوی را در پیش نمی گیرند ، مجبورند اعتبارات یکسان را در حساب های مختلف بازیابی کنند. اگر این اعتبارنامه ها به بیرون درز پیدا کند یا در دست فرد دیگری قرار گیرد ، داده های سرقت شده و کلاهبرداری ها، تهدیدهای مهمی برای کاربر از هر نظر است. امنیت رمز یکبار مصرف(OTP) به جلوگیری از نقض دسترسی کمک می کند ، حتی اگر یک مهاجم مجموعه معتبری از اطلاعات ورود به سیستم را بدست آورده باشد.
بازی های قومی و پوپولیسم سیاسی در افغانستان
عبدالشهید ثاقب
قوم گرایی و قبیله سالاری در افغانستان اگرچه پدیده ای است با پیشینه دراز، اما به نظر می رسد که در این روزها وارد مرحله خطرناکتری گردیده است؛ به گونه ای که امروزه در افغانستان، هیچ سازمان سیاسی و اجتماعی را نمی توان پیدا کردکه برخاسته از میان همه اقوام کشور بوده و به همه گستره ی جغرافیایی این سرزمین بیاندیشند. احزاب سیاسی ما بیشتر به اتحادیه های قومی می مانند تا احزاب سیاسی. این احزاب برخلاف نامهای طویل و عریض شان که همواره با پسوند ملی نیز همراهند، به جای آنکه بیایند و مسایل حاد و مورد نیاز این جامعه جنگ زده و ستمدیده را مطرح کنند و در مورد راه حلهای آن بیاندیشند، بیشتر درگیر مسایل فرو ملی گردیده و بحث های قومی را مطرح می کنند.
یکی می آید امیر امان الله خان را به دلیل انتساب آن به قوم پشتون فحش و نا سزا می گوید. دیگری آمده نام "لیسه بی بی مهرو" را به " لیسه عبدالقیوم وردک" تبدیل می کند. به همین ترتیب، یکی واژه های پارسی مانند دانشجو و دانشگاه را غیر اسلامی می خواند و دیگری در واکنش به آن، نام " افغانستان " را جعلی دانسته و خواهان تغییر نام این سرزمین می گردد و.
پس پرسش این است که چرا این همه تب قوم گرایی در افغانستان بالا گرفته است؟ آیا براستی مشکلترین معضل افغانستان، مسئله ی قومیت است؟ و سرانجام اینکه از این همه مباحث بی جا و بی مورد چه کسی سود می برد؟
بنده در این نبشتار تلاش خواهم کرد تا به این پرسشها پاسخ بگویم؛ اما در عین حال از فرزانه گان گرامی نیز خواهشمندم که این نبشته را مرور نموده و اشتباهاتم را گوشزدم نمایند.
پوپولیسم و مساله قومیت:
کشور عزیزمان افغانستان ده سال است که در زیر چتر یک نظام دموکراتیک زندگی می کند. کارل ریموند پوپر به این باور است که یکی از آسیب هایی که همواره نظامهای دموکراتیک را تهدید می کند و احتمال آن می رود که فاجعه بیافریند، رشد پوپولیسم می باشد؛ چون اصل در نظام های دموکراتیک، رقابت است. احزاب سیاسی و شخصیت های متنفذ تلاش می کنند تا در یک انتخابات توده ها و مردمان عادی جامعه اند رقابت بر سر کسب آرا، باعث می شود که احزاب سیاسی و نامزدان شان بیشتر مسایل عامه پسند را مطرح نموده و به مسایل مورد علاقه توده ها اهمیت دهند.
توده ها ودشمن تراشی:
یکی از مسایلی که بیش از همه توده ها را افسون می کند و به هیجان می آورد، تعصبات قومی و مذهبی است. چرا؟
فریدریش فون هایک در این باره سخن زیبایی دارد. هایک می گویدکه یکی از قوانین حاکم بر سرشت آدمی این است که بیشتر روی برنامه های منفی توافق می کند تا برنامه های مثبت. یکی از این برنامه های منفی، دشمن تراشی است. پوپولیستها، در سراسر دنیا برای آنکه بتوانند به قدرت برسند به همین شیوه متوسل می شوند. همانگونه که هیتلر و حزب نازی آمدند یهودیها را دشمن معرفی کردند و استالین کمونیست شوروی گولاک ها را. در هندوستان نیز برای آنکه حزب بی جی پی ( حزب ملی گرای هندو) بتواند اکثریت آرای هندوها را کمای کند به دشمنی علیه مسلمانان متوسل شده اند.
در افغانستان نیز نخستین کسی که تلاش کرد به این استراتژی متوسل شود امیرعبدالرحمن خان بود. عبدالرحمن خان هنگامی که توانست به کمک انگلیسها بر اریکه قدرت تکیه زند به فکر براندازی نظام ملوک الطوایفی و تأسیس دولت نیرومند و مقتدر مرکزی افتاد. به همین منظور، موصوف به سمت هزاره جات لشکرکشی نموده و به سرکوب قوم هزاره پرداخت. امیر موصوف برای آنکه بتواند سپاهیان فراوانی برای این لشکرکشی اش فراهم نماید به تکفیر اهل تشیع و قوم هزاره پرداخته و جهاد علیه آنان را فرض اعلام نمود. بنابراین گفته می توانیم که نخستین بنیانگذار پوپولیسم در افغانستان امیرعبدالرحمان خان است.
پوپولیستهای کنونی:
کسانی که امروزه به قومیت چسپیده اند و شعارهای قومی رامطرح می کنند، این سنت جاهلی را از اسلاف خود به ارث برده اند. قوم گرایان کنونی نیز هیچ دست کمی از امیرعبدالرحمان خان نداشته؛ همانگونه که امیر موصوف بخاطر دست یافتن به یک هدف سیاسی، قوم هزاره را تکفیر کرد این ها نیز حاضر هستند برای رسیدن به قدرت و ثروت و شهرت، تخم نفاق را میان اقوام کشور بکارند.
برای این ها چیزی که کمترین اهمیت را دارد، مردم، منافع ملی و وطن است. این ها آماده اندکه در بدل یک روز قدرت، هرکاری را انجام دهند.
نسل شجاعان:
جان اف کندی رییس جمهور فقید ایالات متحده امریکا کتابی نوشته است به نام " نسل شجاعان". کندی، در این کتاب از میان همه رییس جمهوران تاریخ ایالات متحده امریکا فقط چند نفر معدود و انگشت شمار از آن جمع را شجاع می خواند و مابقی را به جبن و بزدلی متهم نموده و یکسره برایشان خط بطلان می کشد.
منظورکندی ازشجاعت چیست ؟
جان اف کندی بدین باور است که دنباله روی ازعوام، عوامفریبی، و تعقیب سیاست های پوپولیستی و عوامفریبانه شجاعت نیست، بلکه جبن است و بزدلی. آنچه شجاعت است تعقیب منافع ملی و مصالح علیای کشور می باشد، بدون در نظرداشت افکارعمومی و روان شناسی توده ها. یک سیاستمدارشجاع، هنگامی که می بیند افکارعمومی در تضاد با منافع ملی قرارگرفته است، جانب منافع ملی را گرفته و تلاش می کند که افکار عمومی را به سوی منافع ملی هدایت کند. بنابراین، بیجا نیست که گفته اند مسئولیت روشنفکر در قبال افکارعمومی هدایتگری است، نه دنباله روی.
من این موضوعات را برای آن متذکرشدم تا بگویم که متاسفانه شجاعت سیاسی از میان جوانان مان رخت بربسته است. امروزه در افغانستان عزیز گفتمان غالب سیاسی، گفتمان قومی است. به همین خاطر جوانان مان امروزه مباحث قومی را مطرح می کنند تا – خدای ناخواسته – از چشم هم نسلان و هم تباریان شان نیفتند.
چند روزپیش ازجوانی پرسیدم که چرا مباحث قومی را در مطبوعات مطرح می کنی؟ پاسخ داد: می ترسم که باعث مقاطعه ام با برخی حلقات گردد و مورد غضب و قهرشان قرار گیرم. این نمونه نسل جوان افغانستان است؛ جوانانی که محافظه کاری، بی اعتمادی و جبن از ویژگیهای اصلی آنان می باشد. جوانان ما به دلیل داشتن چنین ویژگیهایی، طعمه خوبی هستند برای پوپولیستها و باندهای مافیایی.
این درحالیست که افغانستان برای خروج از بحران قومیت نیاز به جوانان شجاع دارد؛ جوانانی که همواره این سرود را تکرار کنند: یا وطن یا کفن!.
دیدگاه شما