گردش مالی چیست
یکی از مهمترین اصول اولیه امور اقتصادی که همه باید با آن آشنا باشند، گردش مالی است. آشنایی با یان تعریف به خصوص برای کارآفرینان مهم است؛ زیرا پیش بینی و برآورد مقدار و زمان موردنیاز برای یک سرمایهگذاری کاملا وابسته به گردش مالی است. از طرفی یکی از مهمترین نیازهای مالی یک کسبوکار میتواند […]
- تعداد نظرات: 0
- دسته بندی ها: مقالات حسابداری
- زمان مطالعه: 8 دقیقه
نکته: در صورتی که نیازمند قرار گرفتن آموزش خاص و یا مطبی به صورت رایگان در حوزه های حسابداری و کامپیوتر هستید آن را در قسمت نظرات همین صفحه وارد کنید.
یکی از مهمترین اصول اولیه امور اقتصادی که همه باید با آن آشنا باشند، گردش مالی است. آشنایی با یان تعریف به خصوص برای کارآفرینان مهم است؛ زیرا پیش بینی و برآورد مقدار و زمان موردنیاز برای یک سرمایهگذاری کاملا وابسته به گردش مالی است.
از طرفی یکی از مهمترین نیازهای مالی یک کسبوکار میتواند شامل هزینههای شروع و ادامه آن کسبوکار باشد که تخمین میزان و نحوه تامین این نیازها نیز برای موفقیت کسبوکارها بسیار مهم است.
پیش از مطالعه این مقاله پیشنهاد می کنیم مقاله های حسابداری مالی و اصطلاحات حسابداری را نیز مطالعه کنید.
اگر میخواهید حسابداری مالیاتی را از پایه شروع کنید و از این طریق کسب درآمد داشته باشید پیشنهاد میکنیم آموزش مالیات آموزشگاه اریا تهران را از دست ندهید.
مطالبی که در این صفحه خواهید خواند:
گردش مالی چیست
در امور اقتصادی یک از سوالاتی که پرسیده میشود این است که گردش مالی چیست و چه کاربردی دارد؟ صورتحساب گردش مالی یا به انگلیسی (Asset Turnover)، یک گزارش مالی است که نشان میدهد پول از کدام منابع به دست آمده و در چه مصارفی خرج شده است. در واقع گردش مالی یک اصطلاح حسابداری است که نشان میٔهد یک شرکت چطور وجه نقد مطالبات حسابهای خود را جمع میکند یا موجودی خود را میفروشد.
زمانی که درآمد از مخارج بیشتر باشد، گردش مالی مثبت خواهد بود و در صورت بالاتر بودن مخارج نسبت به درآمد، گردش مالی منفی است که در این صورت خطر بزرگی برای ادامه کار محسوب میشود.
“گردش مالی کل” به معنی کل درآمدهای یک شرکت است. البته این اصطلاح معمولاً در اروپا و آسیا مورد استفاده قرار می گیرد.
پیشنهاد ویژه: اگر میخواهید حسابداری مالیاتی را از پایه شروع کنید و از این طریق کسب درآمد داشته باشید پیشنهاد میکنیم آموزش حسابداری آموزشگاه اریا تهران را از دست ندهید.
نسبت گردش مالی
بزرگترین داراییهای یک تجارت، حسابهای دریافتنی و موجودی آنهاست که هر دوی این حسابها به سرمایهگذاری بزرگ نقدی احتیاج دارند. بنابراین خیلی مهم و حیاتی است که چگونگی جمع آوری وجه سریع پول نقد را اندازهگیری کنید. تا بتوانید داراییها را مدیریت کنید و جلوی شرر کردن را بگیرید.
نسبت گردش مالی میتواند محاسبه کند که یک کسبوکار چگونه و با چه سرعتی وجه نقد را از سرمایههای دریافتنی و موجودی خود جمع میکند. این نسبتها توسط تحلیلگران و سرمایهگذاران اصلی برای تعیین اینکه آیا یک شرکت برای سرمایهگذاری فرصت خوبی محسوب میشود یا نه استفاده میشوند.
در اینجا از حسابهای دریافتنی صحبت کردیم که لازم است توضیح مختصری درباره آن بدهیم تا موضوع شفافتر شود. حساب های دریافتنی نشاندهنده کل مبلغ فاکتورهای مشتری بدون پرداخت در هر زمان است.
مثلا اگر فرض کنیم فروش اعتباری، فروشی باشد که بلافاصله به صورت نقدی پرداخت نمیشود، در این صورت فرمول گردش مالی دریافتنی حسابها، فروش اعتباری تقسیم بر میانگین حسابهای دریافتنی است.
متوسط حسابهای دریافتنی نیز صرفاً میانگین مبلغ مانده حسابهای دریافت شده در پایان یک دوره زمانی خاص مثل یک ماه یا سال است.
این فرمولها به شما میگوید که در مقایسه با میزان فروش اعتباری خود، با چه سرعتی در حال بازگرفتن پرداختها هستید. مثلا اگر فروش اعتبار برای ماه در کل سی میلیون تومان و مانده حساب دریافتنی پنج میلیون تومان باشد، میزان گردش مالی شش است.
به یاد داشته باشید که هدف شما باید این باشد که با حداکثر فروش، مانده حساب دریافتنی را به حداقل برسانید تا بتوانید نرخ گردش مالی بزرگی تولید کنید.
تفاوت گردش مالی و درآمد
درآمد و گردش مالی دو اصطلاح حسابداری هستند که بسته به سیاستّهای کاری شرکتّها به عنوان مترادف در نظر گرفته میشوند. البته اصطلاح گردش مالی برای توصیف جنبههای اصلی داراییهای جاری نیز مورد استفاده قرار میگیرد.
پس تفاوت اصلی درآمد و گردش مالی این است که درآمد، میزان فروش یک شرکت است، اما گردش مالی چگونگی وصول پول نقد از حسابهای دریافتی و چگونگی فروش موجودی را ارزیابی میکند.
توجه داشته باشید که در جسابداری، اصطلاح دیگری به نام گردش موجودی نیز داریم که تعداد دفعاتی است که موجودی شرکت به فروش میرسد و با موجودی جدید در طی سال جایگزین میشود. این تعریف کاملا با تعریف گردش مالی متفاوت است و نباید با هم اشتباه گرفته شود.
تخمین گردش مالی
عملکرد گردش مالی مثل دسته چک است. با پرداخت مخارج، پول از حسابتان کسر میشود و هنگامی که مشتری پولی به شما میپردازد، این پول به حسابتان اضافه میشود.
صورتحساب ماهانه گردش مالی در این مرحله متفاوت است که این اختلاف میتواند مثبت و یا منفی باشد و برای آماده کردن آن لازم است به یاد داشته باشید پول ورودی و خروجی ماهانه را حساب کنید.
فرمول گردش حساب
تا اینجای مقاله شما متوجه شدید گردش مالی چیست و چه کاربردی دارد اما مهمترین مسئله ای که مطرح میشود این است که فرمول گردش حساب چیست.
اگر شما هم به دنبال فرمول گردش حساب هستید باید به شما بگوییم تراکنش های بانکی بر اساس فرمول خاصی محاسبه نمیشوند و محاسبه گردش مالی و کنترل حساب های بانکی بر اساس شاخص های دیگری انجام میشود.
به طور کلی بررسی گردش مالی برای این است که میزان مالیاتی که فرد باید برای گردش مالی خود بپردازد معین شود.
گردش مالی برای کسب و کار های قانونی کاملا مشخص است و مبدا و مقصد پول تعیین میشود برای مثال حقوق کارمند به صورت کاملا واضح معین است که از چه حسابی به چه مقصدی واریز میشود اما در صورتی که فرد بخواهد فرار مالیاتی داشته باشد در این حالت مبدا و مقصد گردش مالی را مخفی میکند و همین امر سبب میشود موضوع گردش مالی اهمیت بیشتری پیدا کند.
گردش حساب چیست
گردش حساب چیست و چرا باید حساب های بانکی مورد بررسی قرار بگیرند؟ این سوالی است که اغلب صاحبان کسب و کار ها از ما میپرسند و میخواهند بدانند دلیل بررسی گردش حساب چیست.
بررسی گردش حساب برای تعیین میزان مالیات میباشد اما باید این نکته را بدانید که حساب های بانکی به صورت پیش فرض مشمول مالیات نمیشوند اما در صورتی که گردش حساب این حساب ها بیشتر از مقدار معینی شود مشمول مالیات میشوند و صاحبان حساب ها باید برای پرداخت مالیات اقدام کنند.
نحوه محاسبه گردش حساب
از سال ۱۳۹۵ برای جلوگیری از پولشویی و فساد اقتصادی و فرار مالیاتی نظارت بر گردش های مالی انجام میشود اما نظارت بر گردش مالی برای همه حساب ها انجام نمیشود بلکه برای حساب هایی که گردش مالی آن ها بیشتر از ۵ میلیارد تومان است این بررسی انجام میشود و یا در صورتی که حسابی به عنوان حساب مشکوک شناخته شود مورد بررسی قرار میگیرد.
چرا تجزیه و تحلیل گردش مالی مهم است؟
اصولا از گردش مالی برای تحلیل چگونگی جمع کردن سریع یک وجه نقدی و یا سرعت فروش شرکت استفاده میشود.
با استفاده از صورتحساب گردش مالی می توانید بفهمید که برای کسب و کارتان چه زمانی و چه میزانی پول نیاز دارید و این نیاز مالی را با میزان پولی که ممکن است بتوانید در مدت مشخصی دربیاورید، مقایسه کنید.
در حوزه سرمایهگذاری، گردش مالی سریع نشانٔهنده کمیسیونهای بیشتر برای معاملات یک کارگزاری است.
پس خیلی مهم است که همه کسبوکارها گردش مالی سالانه و ماهانه خود را ثبت کنند تا بتوانند از آن برای جذب سرمایهگذار و همچنین جلوگیری از ضرر شرکت استفاده کنند و از طرف دیگر مطمئن باشند که میزان فروشی که دارند با میزان هزینههای مصرفی همخوانی دارد و به عبارتی دخلوخرج شرکت در تعادل است.
سوالات متداول
بله این دو تعریف تا حدودی با هم متفاوت هستند. سرمایه در گردش ، به میزان واقعی داراییهای نقد یا نزدیک به نقد یک سازمان گفته میشود که هزینهها و نیازهای روزمره آن سازمان را تامین میکند. اما در مقابل گردش مالی، محلی که پول از آن به دست آمده و جایی که پول در آن صرف شده را نشان میدهد.
در محاسبات گردش درآمدی لحاظ میشود؛ اما در میزان وجه نقد لحاظ نمیشود تا زمانی که پرداخت شود.
اگر یک شرکت تازه ثبت شده باشد ولی در سالهای گذشته گردش مالی خود ار ثبت نکرده باشد، در سال مالی جدید چگونه باید اقدام به ثبت آن در اسناد حسابداری کند؟
باید در اظهارنامه سال جدید به صورت سند اصلاحی وارد کنید.
جمعبندی
در این مقاله مفهوم گردش مالی و تفاوت آن با درآمد و سرمایه در گردش را توضیح دادیم و راههایی برای تخمین میزان گردش مالی نیز ارائه کردیم. از طرفی نیز توضیح دادیم که چرا محاسبه گردش مالی مهم است و چه کمکی به کسبوکار شما میکند. امیدواریم این مقاله برای شما مفید بوده باشد.
اگر به مطالعه این مطلب علاقه داشتید بهتر است مقاله سود انباشته را نیز مطالعه کنید.
برنامهریزی مالی چیست و چه مراحلی دارد؟
نویسنده: محمدرضا سیمیاری 16548 10 0 4 دقیقه
مفهوم برنامهریزی مالی
حتماً بارها و بارها تجربه کردهاید که موجودی داخل کیف و جیب و کارتتان کافی نبوده است و شما ماندهاید که پولهایتان کجا خرج شده است. در آموزههای سواد مالی، گامِ نخست، مسلط بودن بر اوضاع مالی و داشتن حساب دخل و خرجهاست؛ اینکه بدانید در یک ماه چقدر درآمد دارید و چه هزینههایی پرداخت میکنید.
درآمدهای گوناگونی مثل حقوق ثابت، همکاری پروژهای، کار با اسنپ و تپسی؛ و هزینههایی مثل رفت و آمد، لباس و کفش، سینما و استخر و تفریح، ورزش، دکتر و دوا و دیگر هزینهها.
اما این پایان کار نیست. باید هزینههای آینده را هم روی کاغذ آورد. اینکه در آینده چه چیزهایی میخواهید بخرید؟ لپتاب، موتور، خودرو، خانه و. .
برای خرید این چیزها، چه کارهایی لازم است انجام دهید؟ پسانداز داشته باشید؟ هزینههایتان را کاهش دهید؟ درآمدتان را افزایش دهید؟ از دوستان و آشنایان، صندوقهای قرضالحسنه قرض بگیرید یا تسهیلات بانکی دریافت کنید؟ یا سرمایهگذاری کنید؟
همچنین چگونه مخاطرات آینده در هزینهها، رویدادها و سرمایهگذاریها را مدیریت میکنید؟ برای مثال، چگونه خسارتهای ناشی از آتشسوزی، تصادف، حوادث و هزینه درمان بیماریها را کاهش داده یا به شخص دیگری (بیمه) منتقل میکنید؟ یا ریسکهای سرمایهگذاری را چگونه کاهش میدهید؟
به برنامهریزی درباره این امور، برنامهریزی مالی میگویند.
برنامهریزی مالی یعنی
- ثبت میزان درآمدها و هزینههایی که در حال حاضر داریم.
- ثبت هزینههایی که باید در آینده انجام بدهیم و پیشبینی درآمدهایی که باید این هزینهها را پوشش دهد.
- درآمدهای کنونی را برای استفاده بهتر در آینده و پیشرفت کشور سرمایهگذاری کنیم.
- بدهیهای خویش را به حداقل رسانده و بازپرداخت به موقع آنها را مدیریت کنیم تا اعتبارمان نیز حفظ شود.
- مخاطرات و ریسکهایی که متوجه ما و دارایی ما هستند را مدیریت کنیم.
اهمیت برنامهریزی مالی
هر چیزی که قابل اندازهگیری نیست، قابل کنترل نیست و هر چیزی که قابل کنترل نیست، قابل مدیریت نیست. همانطور که بدون برنامهریزی زمانی، دچار روزمرگی میشویم، وقت کم میآوریم و به خودمان میآییم و میبینیم به خیلی از آرزوها و خواستههایمان نرسیدهایم، بدون برنامهریزی مالی نیز همین اتفاق میافتد. یا همیشه هشتمان گروی نهمان خواهد بود یا خواستههایمان در زندگی، در حد یک رؤیا خواهد ماند.
برخی تصور میکنند برنامهریزی مالی فقط برای ثروتمندانی است که باید تصمیم بگیرند کجا سرمایهگذاری کنند. برخی دیگر گمان میکنند برنامهریزی مالی مخصوص کمدرآمدهایی است که از سطح معیشتی مناسبی برخوردار نیستند؛ در نتیجه باید با حساب و کتاب زندگی کنند. در حالی که نه چنین است و نه چنان! بلکه با هر سطحی از درآمد، برنامهریزی مالی لازم است.
برنامهریزی مالی، فرآیند مدیریت پول برای دستیابی به رضایت اقتصادی است. فرآیند برنامهریزی باعث کنترل موقعیت مالی میشود. هر فرد و خانوادهای دارای موقعیت مالی منحصر به فردی است؛ بنابراین ضروری است فعالیتهای مالی هر شخص، به صورت دقیق و شخصی، برنامهریزی شود تا به نیازها و اهداف تعیین شده دست یافته شود. موقعیتهای زندگی، ارزشهای شخصی و عوامل اقتصادی روی برنامهریزی مالی شخصی اثر میگذارند.
مراحل برنامهریزی مالی
ﺑﺮﻧﺎمهریزی ﻣﺎﻟﯽ دارای 6 مرحله است: تعیین موقعیت ﻣﺎﻟﯽ ﮐﻨﻮﻧﯽ، هدفگذاری مالی بر اساس ﭘﯿﺶﺑﯿﻨﯽ ﻧﯿﺎزهای چرا تعیین اهداف مالی مهم است؟ ﮐﻮﺗﺎهﻣﺪت و ﺑﻠﻨﺪﻣﺪت، شناسایی گزینههای گوناگون، ارزیابی گزینهها، ایجاد و اجرای ﯾﮏ ﺑﺮﻧﺎمه عملیاتی مالی همه ﺟﺎنبه ﺑﺮای ﭘﻮﺷﺶ ﺗﻤﺎم ﻧﯿﺎزها ﺑﺎ درﻧﻈﺮﮔرفتن ﻣﺤﺪودﯾﺖهای ﻣﺎﻟﯽ و در انتها، ارزیابی و تجدیدنظر برنامه مالی. اﯾﻦ ﻓﺮاﯾﻨﺪ به درآﻣﺪ، هزینهها، ﻧﯿﺎزهای زﻧﺪﮔﯽ، اهداف و تمایلات هر ﺷﺨﺺ ﺑﺴﺘﮕﯽ دارد.
1. تعیین موقعیت مالی کنونی؛ در اولین گام، وضعیت فعلی درآمد، پسانداز، هزینههای زندگی و بدهی خود را تعیین کنید. تهیه فهرستی از داراییهای فعلی، بدهیها و مصارف گوناگون، یک مبنا برنامهریزی مالی در اختیار شما قرار میدهد.
2. ایجاد اهداف مالی؛ شما باید به طور دورهای، اهداف مالی خود را تجزیه و تحلیل کنید. هدف از این تجزیه و تحلیل، جداسازی نیارها از خواستههایتان است. هدفگذاری خوب، برای برنامهریزی مالی، حیاتی است.
3. شناسایی گزینهها؛ هنگام تصمیمگیری، گزینههای جایگزین نیز وجود دارد. برای مثال، شما در ابتدا فکر میکنید به خرید وسیله نقلیه برای رفتن به محل کار نیاز دارید. با تأمل و کسب آگاهی بیشتر، گزینههای دیگری مانند لیزینگ وسیله نقلیه، خرید شراکتی وسیله نقلیه و حتی استفاده از وسایل نقلیه عمومی به عنوان جایگزین به ذهن شما میرسد.
4. ارزیابی گزینههای گوناگون؛ هر یک از گزینههای پیشِرو، ممکن است الزامات، پیامدها و خطراتی داشته باشند. در این مرحله به ارزیابی گزینهها برای انتخاب درست میپردازید. پیشبینی شرایط آینده مانند شرایط اقتصادی و اجتماعی، از عوامل مؤثر بر ارزیابی گزینهها هستند.
5. ایجاد و اجرای برنامه عملیاتی؛ شما اکنون آماده هستید یک برنامه مالی عملیاتی برای دستیابی به اهداف خود داشته باشید. برای مثال، میتوانید با کاهش هزینهها یا افزایش درآمد از طریق اضافهکاری، بیشتر پسانداز کنید.
6. بررسی، ارزیابی و تجدیدنظر برنامه مالی؛ برنامهریزی مالی یک فرآیند پویا است و با انجام یک اقدام خاص پایان نمییابد. شما باید تصمیمات مالی خود را به طور منظم ارزیابی کنید. بازبینی کامل امور مالی، حداقل یک بار در سال، ضروی است. تغییر عوامل مؤثر بر برنامهریزی مالی مانند عوامل فردی، اجتماعی و اقتصادی میتواند نیاز به ارزیابی مکرر داشته باشد.
چگونه یک مدیر مالی شویم؟
با توجه به اینکه روز به روز به تعداد شرکتهایی که علاقه دارند فعالیت خود را به دیگر کشورها گسترش دهند افزوده میشود، نیاز به داشتن یک مدیر مالی عالی و زبده نیز بیشتر از گذشته حس میشود.
مدیران مالی و یا Accountant مسئولیت سلامت مالی یک سازمان را بر عهده دارند و فارغ از وضعیت اقتصادی که بر جامعه حکم فرماست، رشد شرکت کاملا به وجود آنها بستگی دارد. از همگام شدن با پیشرفت تکنولوژیکی تا نظارت کامل بر امور مالی در شرکت، همگی جزء وظایف یک مدیر مالی شایسته است که باعث میشود شرکتی پیشرفت کند.
شغل مدیر مالی چیست؟
به طور خلاصه، مدیر مالی مسئول سلامت مالی یک سازمان است. او گزارشهای مربوط به مسائل مالی و فعالیتهای سرمایه گذاری مستقیم را تهیه میکند و در راستای اهداف مالی بلند مدت سازمان خود، استراتژی و برنامه ارائه میدهد. فعالیت مدیران مالی در شرکتهای مختلف، از جمله بانکها و شرکتهای بیمه است که اعداد و ارقام در آنها حرف اول را میزنند.
مدیران مالی به هیات مدیره در تصمیم گیریهایی که در سازمان تاثیرگذار هستند و به توانایی تحلیل نیاز دارند، کمک میکنند.
گذشته از کار با اعداد و ارقام، مدیران مالی باید به سایر اعضای سازمان خود نیز کمک کنند تا بتوانند به راحتی از پس گزارشهای پیچیده بربیایند.
کار مدیر مالی چیست؟
کار مدیر مالی چیست؟
مهمترین کار مدیر مالی همگام شدن با پیشرفت تکنولوژی و فناوری است، که باعث کم شدن زمان ارائه گزارش در شرکتها و سازمانها میشود.
در قدیم مسئولیت اصلی مدیران مالی، نظارت بر امور مالی شرکتها و سازمانها بوده است. اما در حال حاضر آنها بیشتر تجزیه و تحلیل دادهها را انجام میدهند و به مدیران ارشد درباره راههای افزایش سود ایده میدهند. آنها اغلب به صورت تیمی فعالیت میکنند و بسیاری آنها را به عنوان مشاور مدیران ارشد میشناسند.
کارهایی که مدیران مالی به طور معمول انجام میدهند، شامل موارد زیر میشود:
- تهیه صورتحسابهای مالی، گزارش فعالیتهای تجاری و ارائه پیش بینیهای مالی
- نظارت بر جزء به جزء مسائل مالی سازمان، برای مطمئن شدن از رعایت تمام و کمال قانون
- نظارت بر کارمندانی که کار ارائه گزارش مالی و برنامه ریزیهای مربوط به بودجه را انجام میدهند
- مرور کردن گزارشهای مالی شرکت و ارائه راهکارهایی در راستای کاهش هزینهها
- تجزیه و تحلیل بازار برای پیدا کردن فرصتهایی برای توسعه و پیشرفت
- کمک به مدیریت در تصمیم گیریهای مالی
مدیران مالی همچنین کارهایی که مختص هر سازمان یا صنعت است، را نیز انجام میدهند. به عنوان مثال، مدیران مالی دولت باید در امور تخصیص بودجه و فرآیندهای برنامه ریزی آن مهارت داشته باشند و مدیران مالی که در سازمانهای بهداشتی فعالیت میکنند، باید در مورد موضوعات مربوط به امور مالی بیمه و سلامت آگاهی داشته باشند. علاوه بر این، مدیران مالی باید از قوانین و مقررات ویژه مالیاتی که بر صنعت آنها تأثیر میگذارد، خبر داشته باشند.
مدیر مالی در کجا کار میکند؟
مدیران مالی با مدیران ارشد و بخشهایی که اطلاعات، اعداد و ارقام مورد نیاز مدیران مالی را تهیه میکنند، به صورت نزدیک همکاری میکنند. آنها میتوانند در بسیاری از سازمانهای مختلف از جمله بخشهای دولتی و خصوصی مانند شرکتهای چند ملیتی، خرده فروشان، مؤسسات مالی، بانکها، خیریهها، شرکتهای تولیدی، دانشگاهها و مشاغل عمومی مشغول به کار شوند.
مهارتهای یک مدیر مالی حرفه ای چیست؟
مهارتهایی که یک مدیر مالی دارد، میتواند به او در اجرای صحیح کارها کمک کند. مدیر مالی ماهر میتواند در معاملات مالی یک شرکت، تجزیه و تحلیل بودجه و محاسبه بازگشت سرمایه (ROI) و همچنین تصمیم گیری در مورد خرید و میزان حقوق کارکنان نظارت کند. مدیران مالی برای افزایش سود و کاهش ضرر در سازمانها و شرکتها، به صورت کاملا حرفهای و دقیق سراغ تجزیه و تحلیل دادهها میروند و پیشنهادهای استراتژیک ارائه میدهند. یک مدیر مالی خوب میتواند در اجرای نقشها و مسئولیتهای خود، مهارتهای بسیاری داشته باشد.
مدیر مالی میتواند:
- گردش مالی شرکت و سازمان را به خوبی درک و آنالیز کند.
- دادههای مالی را تجزیه و تحلیل کند.
- درآمد و هزینههای آینده را پیش بینی کند.
- مفاد قرارداد را بفهمد و از آنها در استخدام نیرو استفاده کنید.
- بر فروشندگان یا قراردادهای دولتی نظارت کند.
- تمام سیاستهای آورده شده در قرارداد را اجرایی کند.
- سیستمهای مدیریت مالی را، امن کند.
- از ریاضیات پیشرفته در کار خود استفاده کند.
- نرم افزارهای آماری و مالی را درک و از آنها استفاده کند.
نمونههایی از مهارتهای یک مدیر مالی خوب
مدیران مالی در طول دوران تحصیل، کار و حتی مسئولیتهای روزانه خود، مهارتهای بسیاری به دست میآورند. مدیران مالی موفق میتوانند هم در دوران کاری و هم با تلاش خود، مهارتهای زیر را به دست آوردند.
- رهبری
- حل مسئله
- ارتباطات
- تحلیل و بررسی
- برقراری ارتباط
- ریاضی
- توجه به جزئیات
- سازماندهی
- امور فنی
- توانایی کار به صورت مستقل
رهبری
مدیران مالی به عنوان جزئی از تیم مالی، با دیگر افراد سازمان همکاری مستقیمی دارند و به طور کلی پایه و اساس تیمهای مالی هستند. مدیران مالی در سازمانها، با اعتماد به نفس بالا و با استفاده از تواناییهای خود در مسیر پیشرفت و افزایش بهرهوری هر سازمانی قدم برمیدارند. رهبران کاربلد، توانایی هدایت دیگران، تیم و همچنین تفویض وظایف دارند. مدیران مالی خوب با داشتن مهارت رهبری، مسئولیت تمام مسائل مالی شرکت را بر عهده میگیرند و راهکارهایی مؤثر برای افزایش اعتماد بین اعضای سازمان ارائه میدهند.
حل مسئله: مهارت مدیر مالی
حل مسئله
یک مدیر مالی خوب، چه در حال تجزیه تحلیل بودجه شرکت باشد و چه در حال محاسبه ریسک سرمایه گذاری، در هر حال باید در یافتن راه حلها و اجرای آنها بسیار مهارت داشته باشد. مدیران مالی درک عمیقی از اهداف مالی شرکت دارند و راههای مؤثر برای دستیابی به آن اهداف را بدون ریسک و خطر کردن پیدا میکنند.
ارتباطات
از آنجایی که درک اطلاعات و اسناد مالی پیچیده هر شرکت کار هر کسی نیست، این مدیران مالی هستند که با مهارت بالا در برقراری ارتباطات کلامی و شفاهی میتوانند این موضوعات را درک کنند. مدیران مالی قادر به ارائه فرمولها یا تجزیه و تحلیلهای پیچیده هستند، تا بتوانند با استفاده از این مهارت اطلاعات و آمار را به درستی در اختیار مدیران ارشد دهند. مدیران مالی ممکن است با بسیاری از شرکتها و ادارات دولتی همکاری کنند و امکان تغییر در شیوه ارتباطی برای انتقال آسان اطلاعات، مهارتی حیاتی برای آنها به شمار میآید.
تحلیل و بررسی
به عنوان مدیر بخش مالی، این طبیعی است که مهارت تجزیه و تحلیل قوی داشته باشید. مدیران مالی موفق، به منظور ارائه یک تجزیه تحلیل جامع و قابل فهم، به تمام جزئیات آماری بسیار اهمیت میدهند. مدیران مالی هنگام نوشتن قراردادها، مشخص کردن بودجه و پیش بینی سود و ضرر سازمان یا شرکت، از مهارت تحلیلی خود استفاده میکنند.
برقراری ارتباط
مدیران مالی، برای حل مشکلات باید با اعضای تیم مالی و دیگر افراد سازمان همکاری کنند. آنها ممکن است بر کار تمام اعضای تیم نظارت داشته باشند و از نزدیک با آنها ارتباط برقرار کند. مدیران مالی موفق توانایی برقراری ارتباط با اعضای سازمان را دارند و با تشویق تیم، کاری میکنند که راندمان افراد بالاتر برود و در نتیجه محاسبات و تجزیه تحلیلها با دقت بیشتری انجام شوند.
اهداف استراتژیک چیست؟ (با مثال)
اگر این مقاله را دوست دارید، لطفا آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
شرکت ها اغلب اهداف مشخص و قابل اندازه گیری برای پیشرفت ایجاد می کنند. اهداف استراتژیک به کسب و کارها اجازه می دهد تا گام هایی را برنامه ریزی کنند که به تحقق چشم انداز آنها کمک می کند. درک اینکه اهداف استراتژیک چیست و چرا آنها مهم هستند، می تواند به شما کمک کند تا از طریق مشارکت خود در محل کار بهتر در این اهداف شرکت کنید و شکل دهید. در این مقاله به توضیح و مثال هایی از اهداف استراتژیک شرکت ها برای دستیابی به این اهداف می پردازیم.
هدف استراتژیک چیست؟
اهداف استراتژیک بیانیه های هدفی هستند که به ایجاد یک چشم انداز کلی کمک می کنند و اهداف و گام های قابل اندازه گیری را برای سازمان تعیین می کنند تا به یک نتیجه مطلوب کمک کنند. یک هدف استراتژیک زمانی مؤثرتر است که با نتایج آماری یا داده های قابل مشاهده قابل سنجش باشد.
کسب و کارها اهداف استراتژیک را برای پیشبرد چشم انداز شرکت ایجاد می کنند، اهداف شرکت را همسو می کنند و تصمیماتی را هدایت می کنند که بر بهره وری روزانه از بالاترین سطوح سازمان تا سایر کارکنان تأثیر می گذارد.
انواع اهداف استراتژیک
کسب و کارها اغلب اهداف استراتژیک را در دسته بندی ها برای دستیابی به اهداف متعدد گروه بندی می کنند. شما می توانید اهداف استراتژیک را بر اساس استراتژی صنعت یا برند خاص خود با هر هدف به عنوان بخشی از یک دسته گسترده تر تعیین کنید. شرکت ها اغلب اهداف استراتژیک را در دسته های زیر تعیین می کنند:
اهداف استراتژیک مالی
اهداف استراتژیک مالی برای کمک به شرکتها در پیشبینی سود، شکل دادن به بودجه و اندازهگیری هزینههای سازمانشان ایجاد میشوند. آنها به شرکت اجازه می دهند تا با گام های مشخصی برای افزایش یا کاهش هزینه ها، ارزیابی مجدد هزینه ها، تجزیه و تحلیل روند درآمد و برنامه ریزی برای رشد مالی، بر نیازهای پولی سازمان خود تمرکز کند.
اهداف استراتژیک رشد
کسب و کارها از اهداف رشد استراتژیک برای بیان اظهارات عملی در مورد گسترش و افزایش نفوذ شرکت خود در بازار و توسعه فرآیندهای داخلی جدید استفاده می کنند. اهداف استراتژیک برای رشد می تواند به یک شرکت کمک کند تا برای آینده کسب و کار با گام های مشخص در مورد چگونگی دستیابی به این اهداف بلند مدت برنامه ریزی کند.
اهداف استراتژیک آموزشی/یادگیری
شرکت ها با برنامه ریزی برای افزایش دانش و قابلیت های کارکنان با اقدامات خاص، اهداف استراتژیک را برای یادگیری ایجاد می کنند. اهداف استراتژیک برای آموزش روش هایی هستند که یک کسب و کار می تواند برنامه ریزی کند تا روی کارکنان خود سرمایه گذاری کند تا به اهداف عملکرد کلی برسد.
اهداف استراتژیک فرآیندها/عملیات تجاری
تغییر یا تجدید ساختار نحوه عملکرد یک کسب و کار، تمرکز اهداف استراتژیک برای فرآیندها و عملیات تجاری است. برای هدف گذاری موثر برای تولید، یک کسب و کار ممکن است تصمیم بگیرد که چگونه محصولی را با هدف اجرای فرآیند کارآمدتر ایجاد می کند، تنظیم و ارزیابی کند. سایر اهداف فرآیندی و عملیاتی ممکن است شامل استراتژی های کسب و کار به تجارت یا تاکتیک های تجاری به مصرف کننده باشد.
اهداف استراتژیک مشتری
برخی از کسب و کارها می خواهند که اهداف استراتژیک آنها بر تجربه مشتری متمرکز شود. یک کسب و کار ممکن است بخواهد برای ایجاد ارزش برای مصرف کنندگان خود بر اساس هزینه یک محصول یا خدمات تلاش کند. یا ممکن است یک شرکت بخواهد اهدافی را برای خدمات مشتری برجسته با اهداف قابل اجرا تعیین کند تا به این نتیجه کمک کند.
نحوه ایجاد یک هدف استراتژیک
برای ایجاد یک هدف استراتژیک، مراحل زیر را دنبال کنید:
۱. اهداف روشن را بر اساس چشم انداز خود تعیین کنید
قبل از تعیین یک هدف استراتژیک، در مورد اهداف کلی و نتایج مورد نظر خود تصمیم بگیرید. برنامه ریزی کنید که چه حوزه هایی برای استراتژی واگذاری شما مهم هستند. به این فکر کنید که برای دستیابی به چشم انداز کلی خود به چند هدف نیاز دارید. قبل از ایجاد اهداف استراتژیک خاص، این ایده ها را با همکاران و اعضای تیم مورد بحث قرار دهید تا نظرات آنها را دریافت کنید.
۲. یک بیانیه هدفمند بیان کنید
برای ایجاد یک هدف استراتژیک، بیانیه ای تشکیل دهید که نحوه حرکت شما از نقطه A به نقطه B را در مدت زمان معینی به اشتراک بگذارد. این فرمول تضمین می کند که بیان کرده اید به چه چیزی می خواهید برسید و چگونه آن را محقق خواهید کرد. انتخاب یک جدول زمانی نیز به یک هدف قابل اندازهگیری کمک میکند تا چیزی کلی که روی آن کار میکنید.
۳. از مراحل عملی استفاده کنید
هدف خود را عملی کنید، به این معنی که برنامه های شما را می توان از طریق یک سری مراحل یا اقدامات خاص به دست آورد. در نظر بگیرید که برای تکمیل هدف چقدر زمان لازم است و نتایج اندازه گیری شده ای که ثابت می کند شما به آن رسیده اید. از ارقام داده های خاص مانند درصد و سال یا سه ماهه استفاده کنید.
۴. پیشرفت خود را بررسی کنید
برنامه ریزی کنید تا پیشرفت خود را در حین کار برای رسیدن به اهداف استراتژیک در جدول زمانی انتخابی خود ارزیابی مجدد کنید. نحوه استفاده از مراحل عمل خود را برای ایجاد تغییر در اهداف کلی خود ارزیابی کنید. هر هدفی را که به مراحل اقدام متفاوتی نیاز دارد تنظیم کنید یا اهداف استراتژیک جدیدی را بر اساس آنچه مشاهده می کنید ایجاد کنید.
نمونه هایی از اهداف استراتژیک
در زیر دسته ها و نمونه هایی از اهداف استراتژیک که می توانند به اهداف کلی سازمان شما کمک کنند، آورده شده است:
نمونه هایی از اهداف استراتژیک مالی
در اینجا نمونه هایی از اهداف استراتژیک مالی برای کمک به سازمان شما برای برنامه ریزی بهتر آینده مالی آورده شده است:
- افزایش درآمد داخلی طی سه سال آینده
- هزینه های سربار را کاهش دهید
- بودجه اضافی برای ابتکارات بازاریابی اختصاص دهید
- هر سال سهام سهامداران را برای پنج سال آینده افزایش دهید
- ضایعات را در سال آینده کاهش دهید
- جریان های درآمدی متنوع تری ایجاد کنید
- موقعیت بازار را افزایش دهید
- جذب فروش بیشتر
- افزایش سبد سرمایه گذاری
- عرضه اولیه عمومی را ظرف دو سال ایجاد کنید
- هزینه های انجام شده کمتر
نمونه هایی از اهداف استراتژیک رشد
در اینجا برخی از اهداف رشد استراتژیک برای برنامه ریزی توسعه و موفقیت سازمان شما در صنعت شما آورده شده است:
- تیم هوش تجاری را پنج نفر در سال آینده افزایش دهید
- در دو سال آینده وارد دو بازار جدید خارج از کشور شوید
- رشد فروش ملی
- تا سال آینده سهم بیشتری از بازار منطقه ای به دست آورید
- طی دو سال آینده یک شرکت رقابتی کوچک را خریداری کنید
- تیم های آنلاین ایجاد کنید
- تجدید ساختار سیستم ارزیابی داخلی
- فرصت های بازخورد برای کارکنان ایجاد کنید
- ده مکان جدید را در سه سال باز کنید
- بیانیه چشم انداز شرکت را با ورودی تیم تجدید کنید
- گزینه های محصول را افزایش دهید
نمونه هایی از اهداف استراتژیک آموزشی/یادگیری
اهداف استراتژیک زیر برای آموزش و یادگیری میتواند به سازمان شما کمک کند تا راههایی را برای اصلاح مهارتها، کسب دانش بهروز صنعت و تسلط بر ابزارها و فرآیندهای شغلی خاص شناسایی کند:
- افزایش پیشنهادات توسعه حرفه ای به کارکنان
- سمینارهای ماهانه ناهار و یادگیری را راه اندازی کنید
- آموزش گواهی صندوق برای کارکنان IT
- پلتفرم های یادگیری دیجیتال ایجاد کنید
- فرصت های سفر کنفرانسی را ارائه دهید
- بودجه مطالعات درجه پیشرفته
- ارائه برنامه های گواهی
- در اجلاس رهبری شرکت کنید
- آموزش ایمنی برگزار کنید
- آموزش رهبری را اجرا کنید
- یک ابتکار مربیگری را شروع کنید
نمونه هایی از اهداف استراتژیک فرآیندها/عملیات تجاری
این اهداف استراتژیک برای فرآیندها/عملیات تجاری سازمان شما را قادر می سازد تا فرآیندها و سیاست ها را ساده و بهبود بخشد:
- از پیش بینی های هوش تجاری برای افزایش رشد در همه بازارها استفاده کنید
- نوآوری را در اولویت قرار دهید
- رشد مشتری را از طریق بازاریابی افزایش دهید
- افزایش بهره وری در طول سال
- سازماندهی مجدد فرآیندهای تولید
- مشارکت های فروش را حفظ کنید
- پیاده سازی یک سیستم ارتباط داخلی جدید
- ایجاد ساختارهای تحقیق و توسعه جدید
- انتشارات را برای دانش تخصصی مشارکت دهید
- استراتژی های بازاریابی دیجیتال را متنوع کنید
- کاهش مصرف انرژی در سراسر تاسیسات
- مشارکت های برند را افزایش دهید
نمونه هایی از اهداف استراتژیک مشتری
در اینجا نمونه هایی از اهداف استراتژیک مشتری برای کمک به سازمان شما برای جذب و حفظ مشتریان و مصرف کنندگان آورده شده است:
چرا تعیین اهداف مالی مهم است؟
سبد خرید
سبد خرید شما خالی است.
- تیم تحریریه مدیر سبز
موفقیت، دستیابی به اهداف است و هر چیز غیرازآن حاشیه است. این کشفی فوقالعاده در همه تاریخ بشریت است. زندگی شما زمانی به زندگی فوقالعادهای تبدیل میشود که خواستههای خود را دقیقا مشخص کنید، برنامهای برای چرا تعیین اهداف مالی مهم است؟ دستیابی به اهداف تعریف کرده و هر روز بر آن کارکنید.
فرایند تعیین هدف
1. خواستههای خود در هر حوزه کلیدی زندگی را دقیقا مشخص کنید
کار خود را با ایدهآلگرایی آغاز کنید. تصور کنید هیچ محدودیتی برای تحقق خواستههایتان و آنچه میخواهید باشید، داشته باشید و انجام دهید، وجود ندارد. تصور کنید که زمان و پول لازم، همه دوستان و رابطهها و تحصیلات و تجارب لازم برای تحقق اهداف تعیینشده را در اختیاردارید.
فرض کنید میتوانید چوبی جادویی را تکان دهید و در هر چهار حوزه کلیدی زندگی، کاملا موفق شوید. اگر زندگی شما در این حوزهها از هر نظر کامل بود، چه شکلی داشت؟
1. درآمد: میخواهید امسال، سال آینده و پنج سال دیگر درآمد شما چقدر باشد؟
2. خانواده: دوست دارید سبک زندگی خود و خانوادهتان چگونه باشد؟
3. سلامتی: اگر از هر نظر سالم باشید، چه فرقی با امروزتان دارید؟
4. ارزش خالص: مایلید در طول زندگی کاری خود چه مقدار پول پسانداز کنید؟
سه روش هدفگذاری
همینالان و در کمتر از 30 ثانیه سه هدف مهم زندگی خود را بنویسید. سریعا این کار را انجام دهید.
نحوه عکسالعمل شما به این «روش سریع نوشتن فهرست سه هدف»، تصویر دقیقی از خواستههای شما در زندگی به دست میدهد.
2. آنها را بنویسید
باید اهدافتان را بنویسید. آنها باید واضح، مشخص، با جزئیات دقیق و قابلاندازهگیری باشند. باید اهدافتان را طوری بنویسید، انگار اولویت آنها را مشخص کردهاید تا کارخانهای با شرایط عالی آنها را بسازد. در هر مورد، توضیحات شفاف و جزئی ارائه کنید. تنها 3 درصد افراد بالغ، اهداف خود را مینویسند و سایرین برای آن 3 درصد کار میکنند.
3. مهلتی تعیین کنید
ذهن ناخودآگاه شما از مهلتها بهعنوان «سیستم فشار» برای هدایت خودآگاه و ناخودآگاه شما برای دستیابی به اهداف تعیینشده استفاده میکند. اگر هدفتان بزرگ است، ریز مهلتهایی تعیین کنید. اگر میخواهید به استقلال مالی دستیابید، میتوانید هدفی 10 تا 20 ساله برای خود در نظر بگیرید و سپس هرسال، آن را به اهداف کوچکتری تقسیم کنید، بهاینترتیب میفهمید که سالانه چه مقدار پول برای پسانداز و سرمایهگذاری در اختیاردارید. اگر به دلایلی در موعد مقرر به اهداف خود نرسیدید، مهلت جدیدی برای خود تعیین کنید. هیچ هدف غیرمنطقی وجود ندارد، این مهلتها هستند که غیرمنطقی هستند.
4. موانعی که برای دستیابی به اهدافتان باید بر آنها غلبه کنید را مشخص کنید
چرا قبل از این به اهداف خود نرسیدهاید؟ تئوری محدودیتها میگوید: همیشه عامل محدودکننده یا محدودیتی وجود دارد که سرعت دستیابی به اهداف را تعیین میکند. محدودیت شما چیست؟
قانون 20/80 در مورد محدودیتها صدق میکند. 80 درصد دلایلی که شما را از دستیابی به اهدافتان بازمیدارد، درون خودتان است و عبارتاند از کمبود مهارتها، کیفیت یا دانش. تنها 20 درصد دلایلی که شما را از دستیابی به اهدافتان بازمیدارد، در محیط خارج است. همیشه از خودتان شروع کنید.
5. دانش، اطلاعات و مهارتهایی که برای دستیابی به اهدافتان نیاز دارید را مشخص کنید
مخصوصا مهارتهایی که برای قرار گرفتن در میان 10 نفر برتر حوزه کاری خود لازم دارید را مشخص کنید. ضعیفترین مهارت کلیدی شما، بیشترین درآمد و موفقیت را برایتان به همراه دارد. با کار کردن بر مهارتی که بیشتر از سایر مهارتها باعث عقب افتادن شما شده است، پیشرفت بیشتری خواهید داشت. کدام مهارت در صورت بهتر شدن، بیشترین کمک را در دستیابی به مهمترین هدف به شما خواهد کرد؟ این مهارت هر چه هست، آن را بنویسید، برنامهای طراحی کنید و هر روز روی آن کارکنید.
6. افرادی که با کمک و همکاری آنها قادر به دستیابی به اهدافتان هستید را مشخص کنید
فهرستی از همه افرادی که برای دستیابی به اهداف باید با آنها یا در کنار آنها کارکنید را مشخص کنید. این کار را با اعضای خانواده خود شروع کنید که به همکاری و حمایت آنها نیاز دارید. رئیس، همکاران و زیردستان خود را نیز به این فهرست اضافه کنید. مخصوصا، مشتریانی را مشخص کنید که برای فروش میزان کافی از محصولات و خدمات خود و کسب پول موردنظر به حمایت آنها نیاز دارید.
برای دستیابی به اهداف بزرگ، به کمک و حمایت افراد زیادی احتیاج دارید. حضور یک شخص کلیدی در زمان و مکانی خاص در زندگی شما، همهچیز را تغییر میدهد. موفقترین افراد کسانی هستند که بزرگترین شبکهها را از سایر افراد شکل داده و حفظ میکنند، افرادی که میتوانند به آنها کمک کنند و آنها نیز میتوانند در عوض به این افراد کمک کنند.
7. فهرستی از همه کارهایی تهیه کنید که برای دستیابی به اهداف باید انجام دهید
موانعی که باید بر آنها غلبه کنید، دانش و مهارتی که باید ارتقا دهید و افرادی که به همکاری آنها نیاز دارید را با هم ترکیب کنید. فهرستی از همه گامهای قابلتصوری تهیه کنید که برای دستیابی به اهداف باید از آنها پیروی کنید.
وقتی فهرستی از همه موارد لازم برای دستیابی به اهداف تهیه کردید، میفهمید که این هدف خیلی سادهتر ازآنچه تصور میکردید، قابلدسترسی است. «سفر چند هزار کیلومتری با اولین قدم آغاز میشود». میتوانید با اضافه کردن یک آجر در هر زمان خاص، بزرگترین دیوار دنیا را بسازید.
8. فهرست خود را در قالب یک برنامه سازماندهی کنید
این فهرست را با مرتب کردن گامهایی سازماندهی کنید که ترتیب و اولویت آنها را مشخص کردهاید.
قبل از هر کاری، باید چه کار دیگری را و با چه ترتیبی انجام دهید؟ چه چیز مهمتر و چه چیز کماهمیتتر است؟
قانون 20/80 میگوید که 80 درصد نتایج، نتیجه 20 درصد فعالیتهای شما است. قانون 80/20 میگوید که اولین 20 درصد زمانی را که به برنامهریزی اهدافتان و سازماندهی برنامهتان میگذرانید، بهاندازه 80 درصد زمان و تلاش لازم برای دستیابی به اهداف ارزشمند است. برنامهریزی بسیار مهم است.
9. برنامهای تهیه کنید
فهرست خود را از ابتدای شروع کار تا دستیابی به هدف، در قالب مجموعهای از گامها سازماندهی کنید.
• پیشاپیش برای هر روز، هفته و ماه برنامهریزی کنید.
• در ابتدای هر ماه برای آن ماه برنامهریزی کنید.
• آخر هر هفته برای هفته بعد برنامهریزی کنید.
• هر روز عصر برای روز بعد برنامهریزی کنید.
هر چه در برنامهریزی فعالیتها دقیقتر و جزئینگرتر باشید، کارهای بیشتری را در زمان کمتری به انجام میرسانید. قانون این است که هر یکدقیقهای که صرف برنامهریزی میشود، باعث صرفهجویی 10 دقیقهای در فعالیتهای اجرایی میشود؛ بدین معنی که با برنامهریزی پیشاپیش روزها، هفتهها و ماهها، 1000 درصد بازگشت سرمایه زمانی دارید.
10. مهمترین کار هر روز خود را مشخص کنید
با استفاده از اصل پارتو – قانون 20/80، اولویتهای فهرست خود را مشخص کنید. این سوال را از خود بپرسید: «اگر فقط بتوانم یکی از کارهای این فهرست را انجام دهم، کدام فعالیت از همه مهمتر است؟» پاسخ این سوال هر چه هست، عدد «1» را کنار آن بنویسید.
سپس از خود بپرسید: «اگر بتوانم یک کار دیگر از این فهرست را هم انجام دهم، کدام مورد بیشترین ارزش صرف زمان را دارد؟» سپس عدد «2» را کنار آن فعالیت بنویسید و این کار را تا زمانی ادامه دهید که 7 فعالیت مهم به ترتیب اولویت مشخصشده باشد.
سوال دیگری که میتوانید از خود بپرسید این است که: «اگر بتوانم تمام طول روز فقط یک کار را انجام دهم، کدام فعالیت بیشترین ارزش را برای من و اهدافم دارد؟»
11. عادت به نظم شخصی را در خود ارتقا دهید
وقتی مهمترین وظیفه خود را مشخص کردید، صرفا بر همان وظیفه تمرکز کنید تا آن را 100 درصد به انجام برسانید.
توانایی شما برای انتخاب مهمترین وظیفه و کار روی آن بدون انحراف یا حواسپرتی، کیفیت و کمیت خروجی و بهرهوری را دو یا سه برابر میکند.
انجام یک کار در زمان واحد، یکی از قدرتمندترین تکنیکهای مدیریت در همه دورانها است و بدین معنی است که وقتی کاری را آغاز میکنید، از هر نوع حواسپرتی اجتناب کرده و آنقدر به آن کار میپردازید تا کار تمام شود. وقتی به انجام کامل کارها عادت کردید، دو، سه و حتی پنج برابر سایر افراد درآمد کسب میکنید.
12. تجسم اهداف را تمرین کنید
اهدافتان را چنان ببینید انگار قبلا به آنها دستیافتهاید. خود را در حال لذت بردن از این اهداف به نتیجه رسیده مجسم کنید. اگر هدف شما خرید یک اتومبیل خاص است، خود را در حال رانندگی با آن اتومبیل مجسم کنید. اگر این هدف رفتن به تعطیلات است، خود را در آن تعطیلات مجسم کنید. اگر این هدف خانه زیبایی است که در رویای آن هستید، خود را در حال زندگی در آن خانه مجسم کنید.
در تجسم، چند دقیقه را به ایجاد احساسی اختصاص دهید که دستیابی موفقیتآمیز به هدف در شما ایجاد میکند. یک تصویر ذهنی که با احساس همراه باشد، اثر بزرگی بر ضمایر ناخودآگاه و فراآگاه شما دارد.
13. تمرین هدفگذاری
یک صفحه کاغذ بردارید و واژه «اهداف» را بالای آن بنویسید و تاریخ امروز را درج کنید. خود را موظف کنید که حداقل 10 هدفی که میخواهید در سال آینده یا در آینده قابل پیشبینی به آنها دستیابید را بنویسید. هر هدف را با کلمه «من» شروع کنید. بعد از آن یک فعل عملی بیاورید که مانند ارسال فرمانی از ضمیر خودآگاه به ضمیر ناخودآگاه عمل میکند. اهداف خود را با فعل زمان حال بنویسید، گویی قبلا به آنها دستیافتهاید. اگر هدف شما این است که مقدار معینی پول در سال مشخصی به دست آورید. باید بگویید: «من این مقدار پول را تا آخر امسال به دست میآورم».
اگر هدف شما این است که اتومبیل جدیدی بخرید باید بگویید: «من ماشین جدید …. را تا تاریخ ….. میخرم».
نهایتا، وقتی اهدافتان را مینویسید، همیشه آنها را با لحن مثبت بنویسید. بهجای اینکه بگویید: «سیگار کشیدن را ترک خواهم کرد»، بگویید: «من غیرسیگاری هستم».
همیشه اهداف خود را طوری بیان کنید انگار قبلا به واقعیت پیوستهاند و قبلا آنها را انجام دادهاید. این کار ضمایر ناخودآگاه و فراآگاه شما را فعال میکند تا واقعیت خارجی را طوری تغییر دهند که با فرمانهای درونی شما سازگار باشد.
14. بر اساس هدف مشخص و اصلی خود تصمیمگیری کنید
وقتی چرا تعیین اهداف مالی مهم است؟ فهرستی از 10 هدف خود تهیه کردید، این سوال را از خود بپرسید: «اگر بتوانم چوب جادویی را تکان دهم و ظرف مدت 24 ساعت به یکی از اهداف این فهرست دستیابم، کدام هدف مثبتترین اثر را بر زندگی من دارد؟»
دایرهای دور هدفی بکشید که پاسخ این سوال است. سپس این هدف را بالای صفحه سفید دیگری بنویسید.
1. آن را شفاف و با جزئیات دقیق بنویسید.
2. مهلت یا اگر لازم است ریز مهلتهایی برای دستیابی به این هدف تعیین کنید.
3. موانعی که برای دستیابی به هدف باید بر آنها غلبه کنید و مهمترین موانع داخلی و خارجی را مشخص کنید.
4. دانش و مهارتهایی که برای دستیابی به هدف به آنها احتیاج دارید و مهمترین مهارتی که باید در آن خبره شوید را مشخص کنید.
5. افرادی که به کمک و همکاری آنها احتیاج دارید را مشخص کنید و فکر کنید چه کاری میتوانید انجام دهید که شایسته کمک آنها باشید.
6. فهرستی از همه کارهایی که برای دستیابی به هدف باید انجام دهید، تهیه کنید. هر موضوع جدیدی که به ذهنتان میرسد را به این فهرست اضافه کنید.
7. فهرست خود را بر اساس ترتیب و اولویت سازماندهی کنید و کارهایی که باید اول انجام دهید و مهمترین کار را مشخص کنید.
8. با سازماندهی فهرست در قالب اولین تا آخرین گام، برنامهای تهیه کنید و سپس هر روز روی آن کار کنید.
9. هدف خود را در قالب فعالیتهایی برنامهریزی کنید که برای دستیابی به هدف باید آنها را روزانه، هفتگی و ماهانه انجام دهید.
10. اولویتهای فهرست خود و مهمترین کارهایی که هر روز میتوانید انجام دهید تا با سرعت بهسوی هدف بشتابید را مشخص کنید.
11. خود را موظف کنید که فقط روی مهمترین کار امروز متمرکز شوید تا آن را 100 درصد به نتیجه برسانید. انجام تکتک و مجزای کارهای مهم را تمرین کنید.
نتیجهگیری
از پیش به خود قول بدهید هر اتفاقی بیفتد، از کارتان دست نمیکشید. مقاومت به معنی داشتن نظم شخصی در کارها است. هر بار که مقاومت کرده و بر شکستها و ناامیدیهای غیرقابلاجتناب غلبه میکنید، حس میکنید قویتر و بهتر شدهاید. شخصیت قویتر و عمیقتری پیدا میکنید و اعتمادبهنفس و عزتنفستان افزایش مییابد.
هدف شما این است که بهتدریج «توقفناپذیر» شوید. خواسته خود را دقیقا مشخص کنید، آن را بنویسید، برنامهای طراحی کنید و هر روز روی آن کارکنید. اگر این کار را آنقدر انجام دهید که به عادت تبدیل شود، در هفتهها و ماههای کمتری کارهایی بیشتر ازآنچه مردم در طول چندین سال انجام میدهند، انجام خواهید داد. همین امروز آغاز کنید.
دیدگاه شما