بهترین ارز دیجیتال برای سرمایه گذاری طولانی مدت
در حال حاضر، سرمایهگذاری در ارزهای دیجیتال در بلندمدت سودآور است، اما قبل از سرمایهگذاری باید از بازار آن مطلع شوید. خوشبختانه، سرمایهگذاری بلندمدت میتواند یکی از سادهترین راههای سرمایهگذاری باشد، حداقل در تئوری دشواریهای بسیار کمتری نسبت به سایر روشهای سرمایه گذاری در ارز دیجیتال دارد.
اما یکی از سؤالات اصلی این است که بهترین ارز دیجیتال برای سرمایه گذاری طولانی مدت کدام است؟ کدام ارزهای دیجیتال سود بیشتری در بازه زمانی بلند مدت خواهند داشت؟ ارزهای دیجیتال معتبر زیادی در بازار وجود دارند، و در دراز مدت، بسیاری از این داراییها به شدت افزایش قیمت داشتهاند. بسیاری از این داراییها دارای ارزش بازار بیشتر از یک میلیارد دلار هستند. ما برای معرفی بهترین ارزهای دیجیتال برای سرمایه گذاری بلند مدت بر روی بزرگترین ارزهای دیجیتال بر اساس ارزش بازار تمرکز خواهیم کرد، زیرا بسیاری از این ارزهای دیجیتال دارای بهترین پتانسیل در بلند مدت هستند. برای آشنایی با این ارزهای دیجیتال تا انتهای این مطلب همراه داجکس باشید.
معرفی بهترین ارزهای دیجیتال برای سرمایه گذاری بلند مدت
برای کسب سود مناسب از سرمایه گذاری بلند مدت، حداقل باید 6 ماه تا 2 سال زمان در نظر بگیرید. حتی بعضی از سرمایه گذاران مدت زمانی بیشتر از یک دهه را برای سرمایه گذاری انتخاب میکنند. اخیراً، بعضی از کیف پولهای بیت کوین بعد از 10 سال مجدداً فعال شدهاند که نشان میدهد سرمایه گذاران بلند مدت، بسیار صبور هستند و به دنبال کسب بیشترین سود از سرمایه گذاری خود میگردند.
هولد کردن بیت کوین، اتریوم و سایر ارزهای دیجیتال که با نام HODL نیز شناخته میشود، یک استراتژی بسیار پرسود است؛ اما کدام یک از ارزهای دیجیتال برای چنین سرمایه گذاریهای مناسب هستند؟ لیست زیر شامل تعدادی از بهترین ارزهای دیجیتال برای سرمایه گذاریهای بلند مدت است. دقت کنید که این لیست شامل گزینههای مناسب در شرایط فعلی است. شما با شرکت در دورههای آموزش تریدینگ ارز دیجیتال میتوانید با تحلیل مناسب گزینههای دیگری را نیز در بازار ارزهای دیجیتال بر حسب نیاز خود پیدا کنید.
بیت کوین، بهترین ارز دیجیتال برای سرمایه گذاری طولانی مدت
بیت کوین، بزرگترین ارز دیجیتال در جهان، اولین محبوبترین گزینه برای سرمایه گذاری بلند مدت است. این ارز دیجیتال در سال 2009 توسط ساتوشی ناکاموتو ساخته شد که هویت او هنوز ناشناس است. بیت کوین را میتوان به عنوان “پول خصوصی” در مقابل ارز فیات که دولتها کنترل میکنند، معرفی کرد. هیچ نهاد یا دولتی وجود ندارد که عرضه بیت کوین را کنترل کند. در عوض، پارامترهای شبکه بیت کوین، عرضه پولی آن را کنترل میکند. بیت کوین دارای حداکثر 21 میلیون سکه است و بیش از 18 میلیون در حال حاضر استخراج شده است. این عرضه محدود، بیت کوین را به بهترین ذخیره ارزش در بازار تبدیل میکند. در دوره جامع ارز دیجیتال به طور ویژهای با بیت کوین آشنا میشویم و دلایل تبدیل شدن این ارز دیجیتال به بهترین گزینه برای سرمایه گذاری در بازار را بررسی میکنیم.
اتریوم، سوددهی بیشتر نسبت به بیت کوین در بلند مدت
اتریوم دومین ارز دیجیتال بزرگ از نظر ارزش بازار است که توسط Vitalik Buterin و 7 نفر دیگر در سال 2014 ایجاد شد. این ارز دیجیتال، یکی از بزرگترین پلتفرمها برای برنامههای غیرمتمرکز است که به نام DApps نیز شناخته میشوند. پلتفرم اتریوم و ارز اختصاصی آن اتر محبوبیت بسیار زیادی دارند.. این ارز به لطف قراردادهای هوشمند کار میکند که مجموعهای از شرایط و اقداماتی است که توسط توسعه دهندگان آن ایجاد شده و با یک سری قوانین تعریف شده توسط شبکه اجرا میشود.
با توجه به افزایش کاربردهای قراردادهای هوشمند و وجود تعداد زیادی آلت کوین که در شبکه اتریوم ساخته شدهاند، پیش بینی میشود قیمت بیت کوین در سالهای آتی همچنان افزایش پیدا کند. یکی از مواردی که در دوره آموزش حرفه ای ارز دیجیتال به آن پرداخته میشود شناسایی پروژههای جذاب همانند اتریوم برای سرمایه گذاری است.
چین لینک، یک پروژه جذاب و در حال پیشرفت
چین لینک (LINK) یکی از بهترین ارزهای دیجیتال برای سرمایه گذاری در سال گذشته بود. این پروژه بسیار معتبر است و علاقه سرمایه گذاران خرده فروشی و نهادی را به طور یکسان برانگیخته است. چرا Chainlink موفق بود؟ عمدتاً به لطف سیستمی از “گرهها” تعریف شده به عنوان گرههای پیوند زنجیرهای (CN)، که برای نظارت بر پیشرفت یک رویداد به منظور ارائه دادههای گفته شده به قراردادهای هوشمند پیکربندی شدهاند. یک روش ردیابی انقلابی که جرقه رونق توکن LINK را زد. قیمت لینک از کمتر از 3 سنت در سال 2018 به حدود 50 دلار در سال 2021 رسید. در حال حاضر قیمت این ارز دیجیتال در محدوده 15 تا 20 دلار قرار دارد که در آینده با نزدیک شدن به سقف تاریخی میتواند یک سرمایه گذاری بلند مدت بسیار مناسب باشد.
پولکادات، پروژه معتبر و کاربردی برای سرمایه گذاری بلند مدت
Polkadot (DOT)، به عنوان یک بلاک چین لایه صفر شناخته میشود. این شبکه، از 100 پاراچین در پلتفرم خود پشتیبانی میکند و به بلاک چینهای متمایز اجازه میدهد تا بتوانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. شبکه پولکادات از الگوریتم اثبات سهام که به دنبال راه حلی مقیاس پذیر برای بلاک چینهای قرارداد هوشمند است، استفاده میکند. ارز دات که در سال 2020 با قیمت حدود 2 دلار معرفی شد امروزه قیمتی در حدود 20 دلار دارد و توانسته قیمت بالاتر از 53 دلار را نیز تجربه کند. با توجه به افزایش کاربردهای شبکه پولکادات پیش بینی میشود در طی یکی دو سال آینده پولکادات به یکی از ارزهای ارزشمند بازار ارزهای دیجیتال تبدیل شود. پولکادات یکی از پروژههای دیفای نیز به حساب میآید. شما با مطالعه مقاله پروژه های دیفای چیست میتوانید با اهمیت این پروژهها در بازار ارزهای دیجیتال بیشتر آشنا شوید.
یونی سواپ، سرمایه گذاری بلند مدت در پروژه صرافیهای غیر متمرکز
Uniswap (UNI) یک توکن پیشرو در بلاک چین اتریوم است. این توکن حاکمیتی در بزرگترین صرافی غیرمتمرکز (DEX) در شبکه اتریوم مورد استفاده قرار میگیرد. Uniswap اساساً یک صرافی ارز دیجیتال غیر متمرکز با امکانات فراوان برای پروژههای بلاک چین است. کاربران میتوانند با استفاده از Uniswap بدون نیاز به ثبت نام برای یک حساب صرافی ارز دیجیتال، ارزهای دیجیتال را خرید و فروش یا به هم تبدیل کنند. قیمت یونی، در عرض یک سال از 4 دلار به بیشتر از 43 دلار رسید. افزایش استفاده از صرافیهای غیر متمرکز باعث شده است تا سرمایه گذاران به آینده این ارز دیجیتال خوش بین باشند.
سرمایه گذاری بلند مدت را با آموزش ارز دیجیتال شروع کنید
در این مقاله سعی کردیم با نحوه سرمایه گذاری بلند مدت در ارزهای دیجیتال آشنا شویم و بهترین ارز دیجیتال برای سرمایه گذاری طولانی مدت را معرفی کنیم. فراموش نکنید که موارد معرفی شده در این مقاله تنها مثالهایی از گزینههای مناسب برای سرمایه گذاری بلند مدت هستند. شما میتوانید با شرکت در دورههای جامع و پیشرفته ارز دیجیتال داجکس و پشت سر گذاشتن آموزشهای حرفهای به راحتی با انجام تحلیلهای دقیق بهترین گزینههای سرمایه گذاری را متناسب با استراتژی خود انتخاب کنید. پس فرصت را از دست ندهید و همین حالا در سایت داجکس ثبت نام کنید و دوره متناسب با نیازهای خود را خریداری کنید.
سرمایه گذاری بلندمدت در سهام بهتر است یا کوتاه مدت؟
سرمایه گذاران به دو دسته تقسیم می شوند: آنهایی که جهت کسب سود در کوتاه مدت سرمایه گذاری می کنند و آنهایی که در فکر کسب سود در بلندمدت هستند. هر استراتژی مزایا و معایب خود را دارد. با این حال، نتایج سرمایه گذاری متفاوت خواهد بود.
سرمایه گذاری کوتاه مدت چیست؟
سرمایه گذاری کوتاه مدت معمولا به سرمایه گذاری های زیر یکسال گفته می شود. برخی افراد سرمایه گذاری کوتاه مدت را دوره زمانی بسیار کمتری در نظر می گیرند. معامله گران روزانه تمایل به نگهداری یک سرمایه گذاری برای کمتر از یک روز دارند. یعنی در ابتدای صبح، یک موقعیت معاملاتی را باز می کنند و قبل از اتمام ساعات معاملاتی آن روز، معامله را می بندند. این یک استراتژی کاملا متفاوت از سرمایه گذاری کوتاه مدت می باشد. معاملات روزانه یک کار دشوار است و نیازمند مطالعه، صرف زمان و تمرین بسیار زیاد است.
در این پست، سرمایه گذاران کوتاه مدت فقط شامل سرمایه گذارانی نمی شوند که با دید کمتر از 12 ماه معامله می کنند، بلکه شامل سرمایه گذارانی می شود که معاملات خود را از چند هفته تا دو سال نگهداری می کنند. از سوی دیگر، سرمایه گذاران بلندمدت، سرمایه گذاری ها را 5 سال، 10 سال یا حتی 30 سال نگهداری می کنند.
خرید در قیمت پایین و فروش در قیمت بالا
هدف هر سرمایه گذار، افزایش مبلغ سرمایه گذاری شده است. این کار با خرید در قیمت پایین و فروش در قیمت بالاتر انجام می شود. سرمایه گذارانی که در دوره های زمانی کوتاهتری معامله می کنند تمایل دارند تا یک سهم را در زمانیکه قیمت ها پایین است یا در زمانیکه سهم، با ارزش به نظر می رسد اما قیمت آن کاهش یافته خریداری کنند. سپس آنها می توانند پس از چند روز، چند هفته یا چند ماه هر زمان که قیمت بازگشت و وارد سود شد سهم را بفروشند. در تئوری این همان کاری است که همه ما باید آن را انجام دهیم. اما در واقعیت دنیای سرمایه گذاری، همه چیز به این سادگی که بنظر می رسد نیست.
در استراتژی کوتاه مدت تنها راه حداکثر سازی سودتان، زمانبندی صحیح بازار است. این به معنی خرید یک سهم در پایین ترین قیمت و فروش آن در بالاترین قیمت قبل از اینکه سهام دوباره افت کند، می باشد. اگر سهم را خیلی زود بفروشید سود بالقوه را از دست می دهید. از سوی دیگر فروش دیر هنگام ممکن است موجب فاجعه شود. معامله گران حرفه ای به منظور زمانبندی بازار از ابزارهای پیشرفته تحلیل تکنیکال استفاده می کنند تا روند آینده قیمت را پیش بینی کنند. برای مثال اگر آنها یک سهم دیدگاه بلند مدت برای سیو سود بخصوص را زیر نظر داشته باشند نمودار قیمتهای تاریخی را مشاهده می کنند و سعی می کنند تا روند قیمتها را بیابند. آنها ممکن است نرخی را بعنوان ارزش واقعی سهم در نظر بگیرند و قیمت فعلی را با آن مقایسه کنند. سپس ممکن است به قیمتهای تاریخی توجه کنند. برای مثال بررسی می کنند که اگر یک سهم به اندازه x درصد به ریز ارزش واقعی خود نزول کند به انداره y درصد به بالاتر از ارزش خود صعود خواهد کرد. آنها با این اطلاعات، یک برنامه معاملاتی طراحی می کنند. زمانیکه قیمت به اندازه مورد نظرشان افت می کند شروع به خرید می کنند و نقطه فروش آنها بالاترین حدی است که انتظار دارند سهم صعود کند.
مشکل، زمانی خواهد بود که سهام در روند مورد انتظار حرکت نکند که در اغلب اوقات نیز این چنین است. گاهی اوقات یک سهم به کف خود می رسد و معامله گر شروع به خریدن می کند اما سهام به روند نزولی خود ادامه می دهد. در این حالت، معامله گر در دو راهی قرار می گیرد که آیا سهمش را به حال خود رها کند تا قیمت باز گردد یا با زیان فراوان بفروشد. همانگونه که قبلا اشاره کردیم روی دیگر سکه نیز می تواند اتفاق بیفتد. معامله گر در قیمت مورد نظر خرید می کند و همانگونه که انتظار داشته در سقف نیز می فروشد.
موضوع دیگری که در معاملات کوتاه مدت وجود دارد تعداد معاملات است که بطور مداوم باز و بسته می شوند. حتی با کارمزدهای تخفیفی، این می توان برای معامله گران تا حدودی پر هزینه باشد و ممکن است بسیاری از معامله گران تلاش کنند تا پس از کسر کارمزد، تنها در نقطه سر به سر باشند.
مزایای سرمایه گذاری بلندمدت
بالعکس، سرمایه گذاران بلندمدت کارمزد معاملاتی کمتری را متحمل می شوند. زیرا معاملات برای مدت طولانی نگهداری می شوند. سرمایه گذاری بلندمدت برای معامله گران کوتاه مدت کسل کننده است و اگر بخواهیم صادق باشیم این برای اغلب معامله گران مخصوصا معامله گران بی تجربه صدق می کند. با این حال، اکثر سرمایه گذاران حرفه ای و با تجربه در یک استراتژی بلندمدت خرید می کنند. سرمایه گذار مشهور آمریکایی، وارن بافت، که جزو ثروتمندترین افراد در دنیاست می گوید بهترین مدت زمان نگهداری سهم، نگهداری آن برای همیشه است. همچنین می گوید، تنها، سهمی را خریداری کنید که اگر بازار برای 10 سال در رکود باشد از نگهداری آن کاملا رضایت داشته باشید. به بیان دیگر، وارن بافت به سرمایه گذاری بلندمدت اعتقاد دارد. او نوسانات بازار را بعنوان فرصت می بیند و بدین ترتیب، میلیاردها دلار از طریق خرید و نگهداری بلندمدت سهام شرکتهای قوی در زمانهایی که دیگران از بازار هراس داشتند، بدست آورده است. جهت آشنایی با نحوه سرمایه گذاری وارن بافت می توانید این پست را مطالعه کنید.
سرمایه گذاران بلندمدت بایستی در جستجوی شرکتهایی باشند که رشد پایداری را داشته اند. با وجود اینکه شرکتهای نو پا می توانند گزینه مناسبی از نظر رشد در بلندمدت باشند، اما شرکتهای با تجربه ای که سابقه رشد را برای خود ثبت کرده اند می تواند گزینه کم ریسک تری باشد. گزینه مناسب دیگر، سهامی است که در گذشته سود نقدی قابل توجهی پرداخت کرده است. خصوصا آن دسته از سهامی که بصورت منظم سود نقدی را افزایش می دهند. این نوع از شرکتها تعهد خود را برای پرداخت سود نقدی ثابت کرده اند و این رویه را مانند گذشته ادامه خواهند داد.
بسیاری از سرمایه گذاران از مزیت پایداری نسبی در سرمایه گذارای بلندمدت بهره می برند. سرمایه گذاران تازه وارد بایستی بجای توجه به نوسانات بازار، به چشم انداز بلندمدت بازار تمرکز کنند. این بدان معنی نیست که شما باید یک سهم را برای مدت 20 سال نگهداری کنید و توجهی نکنید که چه اتفاقی برای سهم می افتد. اگر اتفاق قابل توجهی برای شرکت یا کل بازار رخ دهد، شما نیز باید مطابق آن تعدیلاتی انجام دهید. با این حال، معاملات شما بایستی بر اساس استراتژی کلی شما باشد و نه بر اساس نوسانات روزانه قیمت.
نتیجه گیری
معاملات کوتاه مدت برای آندسته از افرادی که به روش آن مسلط می شوند می تواند بسیار سودآور باشد. بسیاری از افراد توانسته اند میلیونها دلار از معاملات بسیار کوتاه مدت سهام بدست آورند. کلید موفقیت معاملات کوتاه مدت، تحقیق بسیار، ایجاد یک برنامه معاملاتی مستحکم و سپس دنبال کردن آن است. برای سرمایه گذاران معمولی، زمان کافی برای تحقیق، ایجاد برنامه معاملاتی و پیاده سازی آن وجود ندارد. بنابراین تلاش برای پیشبینی حرکت آینده بازار ممکن است منجر به فاجعه مالی شود. اگر در نظر دارید استراتژی معاملات کوتاه مدت را در پیش بگیرید تنها بخش کوچکی از سبد سهام خود را با احتیاط کامل به این منظور اختصاص دهید. اما برای اکثر سرمایه گذاران، رویکرد بلندمدت، روش مناسبی خواهد بود.
7 ویژگی یک معامله گر موفق
وقتی صحبت از ویژگی های افراد موفق می شود، مطالب زیادی می توانید در مورد رازهای موفقیت در کار و زندگی بیابید.در این نوشته با خصوصیات یک معامله گر موفق در بازار سرمایه آشنا میشویم.
خصوصیات معامله گران موفق در بورس
7 خصلت فردی موفق در معاملات بورس را بشناسید.
ویژگی اول : داشتن نظم و انضباط کامل
منضبط بودن در معاملهگری به معنای این نیست که روزانه 100 درصد زمان را پای کامپیوتر صرف کنید، بلکه معادل رعایت کلیه اصول و قواعد ترید است.
ویژگی دوم : عطش و تمایل همیشگی به یادگیری
بازارها همواره در حال تغییر هستند.
همیشه روندهای جدید، استراتژیهای متفاوت و ایدههای تازه در این صنعت شکل میگیرد. باید اطمینان حاصل کنید که نسبت به این تغییرات انعطافپذیری و آمادگی مناسب را دارا هستید.
اینترنت، دسترسی به این روندها و تغییرات را بسیار آسان کرده است.
ویژگی سوم : پذیرش زیانها و یادگیری از آنها
همه معاملهگران ضرر میکنند و شما نیز باید ضرر کردن را به عنوان یک واقعیت بپذیرید. برخی از افراد با توجه به ذهنیتی که از قبل داشتهاند به هیچ عنوان قادر به هضم زیان مالی نیستند.وقتی میگوییم “همه ضرر میکنند” منظورمان تریدهای موفق نیز هست.
اما تفاوت تریدرهایی که موفق میشوند با افرادی که از بازار خارج میشوند،
این است که موفقها در یادگیری از ضررها استاد شدهاند و ضرر را به عنوان یک جزء از فعالیتشان قبول کردهاند.
ویژگی چهارم : عدم دنبالهروی
نباید کاری که شخص دیگری کرده را دنبال کنید. باید وقتی بگذارید تا بازار را درک کنید، به اهداف شخصی خود در ترید بنگرید و با تمایلی که برای ریسک کردن دارید از ناحیه امن خود خارج شوید.
از دیگران یاد بگیرید ولی کپیکننده محض نباشید.
اگر سبک شخصی خود را در ترید دنبال نکنید، احتمال کمی وجود دارد که در بلندمدت موفق و خوشحال باشید.
باید بتوانید فکر کردن برای خودتان را یاد بگیرید.
ویژگی پنجم : تردید پیشگیرانه و مدیریت احساسات
به عنوان یک تریدر باید درک کنید که احساسات شما بزرگترین دشمن شما هستند. واکنش بیش از اندازه و احساسی به رویدادها میتواند بسیار مخرب باشد.
ویژگی ششم : گسترش یادگیری
فقط یک جنبه از را فرا نگیرید، میتوانید به دنبال یادگیری امواج الیوت، الگوهای هارمونیک و بسیاری دیگر از روشهایی باشید که در آنها مهارت ندارید.
ویژگی هفتم : صبر داشتن و فروتنی
یک معاملهگر حرفهای خیلی سریع ضررهای خود را محدود میکند ولی برای سیو سود عجلهای ندارد. ثروت در چند هفته یا چندماه بدست نمیآید، باید بطور آهسته با پیادهسازی استراتژی صحیح معاملاتی جمع شود.
بنابراین معاملهگر حرفهای صبر دارد و علاوه بر مداومت در کار، دست به خرید و فروش عجولانه نمیزند.
مدیریت مبتنی بر ارزش چیست؟
در دههی اول قرن ۲۱ شاهد دو بحران اقتصادی بودهایم که منجر به نابودی کامل برخی از شرکتهای بزرگ و مهم شد. این موضوع باعث شد تا رهبران سازمان به این فکر بیفتند که چگونه میتوانند در این شرایط بحرانی عملکرد اثربخشی داشته باشند تا بتوانند با موفقیت به بقای خود ادامه دهند.
اما، «موفقیت» حقیقتا به چه معناست؟ آیا به معنی سود بالا یا بالاتر رفتن ارزش سهام است؟ یا به معنی کارآمدتر بودن، آیندهنگری و کار کردن به شیوهای است که در شرایط بحرانی بقای شرکت را تضمین کند؟
اگر استراتژی شما برای دستیابی به موفقیت بر پایهی سود بنا شده باشد، احتمالا توجه کافی به تأثیرات بلندمدت تصمیم گیریهای خود نخواهید داشت. به عنوان مثال، میتوانید برای افزایش سود خود، قیمت محصولاتتان را افزایش دهید یا اینکه با تخفیف ناگهانی در قیمتها سود فصلی خود را افزایش بدهید و سرمایهگذاران و سهامداران شرکت خود را راضی نگه دارید.
این نوع تصمیمگیریها احتمالا در بلندمدت سهم بازار، توانایی رقابت کردن و همچنین کیفیت محصولاتتان را تحت تأثیر قرار خواهد داد. همچنین این مسئله بر توانایی شما در جذب و حفظ متخصصان باهوش و کارکنان بااستعداد در سازمانتان نیز بسیار اثرگذار است.
همهی افراد میخواهند با داشتن تیمها و پروژههای مقرون به صرفه و کمهزینه، عملکردی سودآور و اثربخش داشته باشند. هیچ کس نمیخواهد اهداف کوتاهمدت خود را نادیده بگیرد، اما قربانی کردن سودآوری بلندمدت برای سودهای کوتاهمدت، استراتژی مناسبی نیست. در نهایت، باید توانایی سودآوری در بلندمدت را در خود ایجاد کنید و به حداکثر برسانید. یکی از راههای رسیدن به این هدف، استفاده از مدیریت مبتنی بر ارزش (VBM) است.
در این مقاله نگاهی خواهیم انداخت به مفهوم مدیریت مبتنی بر ارزش و استراتژیهایی را مشخص خواهیم کرد که میتوانید از آنها برای بالا بردن ارزش کلی سازمان خود استفاده کنید. همچنین نقاط ضعف و ایرادات VBM را نیز بررسی خواهیم کرد و خواهیم دید که استفاده از VBM در چه مواقعی ممکن است مناسب نباشد.
نکته:
این مقاله بر پیادهسازی مدیریت مبتنی بر ارزش در زمینههای سازمانی تمرکز دارد. اما در صورت مشابه بودن اهداف کلی، از این مقاله میتوانید در پیادهسازی ایدههای سازندهی VBM در یک بخش یا یک تیم کوچک نیز استفاده کنید.
اصول مدیریت مبتنی بر ارزش
در رویکرد مدیریت مبتنی بر ارزش (VBM)، هدف کلی به حداکثر رساندن ارزش سازمان است که به این معناست که تصمیماتی که امروز گرفته میشوند صرفاً برای دستیابی به سود کوتاهمدت نباشند. اگر تأثیرات بلندمدت تصمیمات خود بر سودآوری و پایداری سازمان خود را در نظر داشته باشید، بازتاب آن را درآینده و در جریان نقدی به دست آمده توسط سازمان، مشاهده خواهید کرد.
VBM از افراد و کارکنان شرکت میخواهد تا همانند صاحبان شرکت فکر کنند و تصمیماتشان را به گونهای اتخاذ کنند که در نهایت به سود شرکت باشد. مدیران باید به طور مداوم به دنبال رشد فرصتها و سرمایه گذاری روی فرصتهایی باشند که به خلق ارزش منجر شوند و از سرمایههای شرکت به شیوهای استفاده کنند که موفقیت بلندمدت آن را تضمین کند.
یکی از اصول بنیادی VBM، اعتقاد به این موضوع است که جریان نقدی و رشد در آینده، منبع ارزش سازمان هستند. طرفداران رویکرد VBM تصمیمات خود را صرفاً با تکیه بر مقیاسهای مالی و برپایهی شاخصهای حسابداری (نظیر درآمد فصلی، سود هر سهم و نسبت قیمت سهم به سود بهدست آمده) اتخاذ نمیکنند. این کار ممکن است کار دشواری باشد به ویژه هنگامی که فشار قابل توجهی از طرف سرمایهگذاران موقت بر شرکت و مدیران آن اعمال میشود.
VBM هم یک نوع فلسفه است و هم نوعی روش شناسایی. این رویکرد مشخص میکند که تصمیماتی که به صورت روزانه اتخاذ میکنید همگی در ارزش سازمان نقش دارند. بنابراین VBM باید در کل سازمان جاری شود و نه فقط در سطح مدیران و هیئت مدیره. افراد در سطوح مختلف سازمان باید در حرکت به سوی این ارزش کلی مشارکت داشته باشند.
نقاط ضعف VBM
اگر چه رویکرد مدیریت مبتنی بر ارزش میتواند باعث بالابردن ارزش سازمان شود، اما باید به یاد داشته باشید که برای همهی مواقع و شرایط مناسب نیست. چرا که این رویکرد، رویکردی بلندمدت است که بر پیشبینیها و فرضیات در مورد اینکه چه چیزی میتواند در افزایش ارزش سازمان نقش داشته باشد؛ تکیه دارد.
به عنوان مثال، هنگامی که مطمئن هستید ارتقای سیستم نرمافزاری شرکت با افزایش اثربخشی فرآیندها باعث ایجاد ارزش خواهد شد و این کار پتانسیل زیادی برای افزایش سهم بازار دارد، پیشبینی تأثیرات یک فناوری جدید که خدمات شما را به کلی مختل و از عرصهی رقابت خارج میکند بسیار دشوار است.
اگر از VBM به عنوان تنها معیار تصمیمگیری و عملکرد استفاده کنید، ممکن است مجبور به فاصله گرفتن از پروژهها و استراتژیهایی بشوید که عدم اطمینان بسیاری در مورد خروجیهای آنها وجود دارد. اما از سوی دیگر ممکن است این موضوع تأثیر بسیاری در رشد و پایداری بلندمدت سازمان شما داشته باشد. به همین دلیل این رویکرد ممکن است مثلا برای تکنولوژیهای جدیدی که در مراحل اولیهی ورود به بازار قرار دارند، چندان مناسب نباشد.
همچنین استفاده از این رویکرد ممکن است برای شرکتهایی که تثبیت شدهاند و برای مدتهای طولانی استفادهی موفقی از یک مدل کسبوکار مشخص داشتهاند، مناسب نباشد. به عنوان مثال شرکتهای فعال در حوزهی کالاهای پایه، نظیر صنایع چوب و فولاد که بازار و سهام پایدار و ایستایی دارند، ممکن است به این نتیجه برسند که به کارگیری رویکرد مبتنی بر ارزش بیش از آنکه برای آنها دستاوردهای بالقوهای داشته باشد میتواند در روند کار آنها اخلال ایجاد کند. بنابراین در خلق ارزشهای سازمانی جدید، باید به این نکته توجه کامل داشته باشید که پروژههایی که به عنوان بخشی از فرآیند مدیریت مبتنی بر ارزش انتخاب میکنید نباید از ارزش کاری که در حال حاضر درحال انجام آن هستید بکاهد.
رویکرد VBM همچنین میتواند باعث شود که نگاه اجتماعی به مسائل کسبوکار خود را از دست بدهید و یا شاخصهای غیرمالی خود نسبت به موفقیت شرکت را نادیده بگیرید. این که شرکت شما به خوبی رسالتهای اجتماعی و انسانیاش را به انجام برساند میتواند ارزش قابل توجهی در پی داشته باشد. پروژههای هزینهبر برای کاهش تأثیرات منفی فعالیتهای شرکت بر محیط زیست، ممکن است به مذاق سهامداران زیاد خوش نیاید و از نظر آنها ارزشی به شرکت اضافه نکند، اما اگر با یک دید وسیعتر به ارزشهای اجتماعی به این پروژهها نگاه کنید، خواهید دید که واقعا میتوانند در ایجاد ارزشی پایدار و بلندمدت مثمر ثمر باشند. به همین صورت، برای برخی از صنایع، در اولویت قرار دادن نیازهای سهامداران بالاتر از نیازهای سایر ذینفعان (مثل مشتریان، کارمندان) میتواند نتیجهی معکوسی در پی داشته باشد و در نهایت به ضرر شرکت تمام شود.
بنابراین، این موضوع از اهمیت بسیاری برخوردار است که از رویکردهایی نظیر VBM در مقیاس و از یک منظر مشخصی استفاده کنیم که با اهداف و مأموریت کلی سازمان هماهنگی داشته باشد.
نکته:
جک ولش Jack Welch (مدیرعامل سابق شرکت جنرال الکتریک) یکی از مدافعان حداکثرسازی ارزش سازمان، در مصاحبهی معروفی در سال ۲۰۰۹ بیان کرد که «ایدهی ارجح دانستن ارزش مربوط سهامداران احمقانهترین ایدهی دنیاست.» ولش معتقد است که ارزش مربوط به سهامداران باید به عنوان نتیجهی حاصل از پیادهسازی یک استراتژی بهدست بیاید، نه اینکه خودش تبدیل به یک استراتژی شود.
نکتهی مورد نظر ولش این بود که نمیتوان گفت که استراتژی ما حداکثر کردن ارزش سازمان است، چرا که این بیان باعث به وجود آمدن نتایج محسوسی که افراد سازمان را انگیزهمند کند، نخواهد شد. بلکه او معتقد بود که برای ایجاد ارزش باید استراتژیهای موفق را پیادهسازی کنید و VBM میتواند بخشی از اجرای آن استراتژی به حساب بیاید.
پیادهسازی مدیریت مبتنی بر ارزش
مراحل مشخصی برای پیاده کردن مدیریت مبتنی بر ارزش در یک سازمان وجود ندارد و همانطور که اشاره شد، این رویکرد بیشتر یک مدل ذهنی و یک متد و شیوه است. برای پیادهسازی این رویکرد به یک برنامهی تغییر و تحول رسمی نیاز است که آغاز کنندهی مسیری برای سازمان است که با تعهد به خلق ارزش به انتها خواهد رسید.
اما برای موفقیت در شروع و تثبیت این مسیر، چهار نکتهی کلیدی وجود دارد:
- شناخت و درک محرکهای ارزش جهت حداکثرسازی ارزش عملکردی کوتاهمدت و بلندمدت
- تعیین شاخصهای اندازهگیری عملکرد جهت پشتیبانی از اهداف مبتنی بر ارزش
در ادامه با جزئیات بیشتری به بررسی این نکات خواهیم پرداخت.
۱. شناخت و درک محرکهای ارزش
جهت خلق ارزش و به حداکثر رساندن آن، باید منابع ارزش را بشناسید. اینکه صرفاً بخواهید خلق ارزش کنید کافی نیست و باید بدانید که چگونه میتوان این کار را انجام داد. اصولاً خلق ارزش هنگامی صورت میگیرد که نرخ بازگشت سرمایه بیشتر از هزینهی سرمایه باشد.
ابتدا، همهی روشهایی را که از طریق آنها منابع در سازمان شما سرمایهگذاری شدهاند، مورد بررسی قرار دهید و سپس ارزش این منابع را ارزیابی کنید. طبیعتا برخی از این ارزیابیها کاملا مالی هستند. به عنوان مثال، قبل از سرمایهگذاری، تحلیلی جامع از جریانهای نقدی آینده انجام دهید و از خود بپرسید که این سرمایهگذاری چگونه میتواند در بلندمدت، برای شما و سهامداران شرکت سودمند باشد.
سازمان شما ممکن است به شکلهای مختلفی ارزش آفرین باشد و شما نتوانید به راحتی همهی این ارزشها را اندازهگیری و ارزیابی کنید. به عنوان مثال، وقتی که برای مشتریان خود ارزشی ایجاد میکنید ممکن است در حقیقت برای سازمان خود و سهامداران آن نیز ارزشی خلق کرده باشید.
برای شناسایی و اندازهگیری حوزههای کلیدی در شرکت خود از تحلیل زنجیره ارزش استفاده کنید. با کمک این تحلیل میتوانید ارزش کلی سازمان خود را به حداکثر برسانید. (سعی کنید به درستی برای سوالات زیر پاسخ مناسبی پیدا کنید)
- چگونه میتوانید خدمات بهتری ارائه کنید؟
- در کدام قسمتهای سازمان خود میتوانید اثربخشی را افزایش بدهید و بازگشت سرمایهی بیشتری به دست آورید؟
- چگونه میتوانید از منابع خود (انسانی و مالی) به گونهای استفاده کنید که بیشترین ارزش ممکن را ایجاد کنید؟
۲. تدوین یک استراتژی جهت حداکثرسازی ارزش
برای پیادهسازی موفق یک برنامهی VBM داشتن یک الگوی ذهنی ارزشگرا، امری ضروری است و این الگوی ذهنی باید در بالاترین سطح سازمان شکل گرفته و سپس در تمام سطوح سازمان جاری گردد. با یک استراتژی مبتنی بر ارزشِ شفاف و واضح، میتوانید نشان دهید که ارزش سازمان از دیگر معیارهای موفقیت، مهمتر است و به شما کمک میکند که اقدمات و تصمیمات افراد خود را به سوی خلق ارزش هدایت کنید.
مدیریت مبتنی بر ارزش چارچوبی فراهم میکند تا با استفاده از آن به تحلیل همهی تصمیم گیریهای درون سازمان بپردازید. در هنگام تدوین یک استراتژی VBM برای سازمان خود و واحدهای مختلف آن از نکات زیر پیروی کنید:
- بررسی کنید که چگونه ارزش پشت هر استراتژی را تعریف کردهاید. به فرضیاتی که ارزش سازمان را تحت تأثیر قرار میدهند توجه داشته باشید و این تحلیل را در مورد استراتژیهای دیگری که به عنوان انتخاب پیش روی شما هستند نیز به کار ببرید.
- وزن ارزش هریک از انتخابهای استراتژیک خود را در نظر داشته باشید.
- منابع (سرمایهها) مورد نیاز برای هر استراتژی را مشخص کنید. منابع مالی و غیر مالی را به یک اندازه مورد توجه قرار دهید.
- تحلیل کنید که در مقایسه با رقبا، انتظار چه میزان بازگشت ارزش را دارید. قاعدتا میخواهید نسبت به رقبا برای مشتریان و سهامداران شرکت ارزش بیشتری ایجاد کنید.
- به گزینههای جایگزینی که میتوانند روی رقابت شما اثر گذار باشند توجه کنید. این گزینهها عناصر مهمی برای ارزش کلی سازمان به شمار میروند.
۳. تعیین اهداف عملکرد کوتاهمدت و بلندمدت
وقتی شروع به استفاده از یک استراتژی برگرفته از رویکرد مدیریت مبتنی بر ارزش کردید، آنگاه میتوانید اهداف عملکردی خود را تعیین کنید تا مطمئن شوید که همهی افراد در سازمان به سوی این اهداف مشترک گام بر میدارند. به این ترتیب فرهنگ مدیریت مبتنی بر ارزش در سازمان گسترش مییابد. هنگامی که بتوان روی هر فرد برای دستیابی به نتایج ارزش محور حساب کرد، آنگاه ایدهی ارزش سازمانی تبدیل به یک ارزش مشترک در کل شرکت خواهد شد.
جهت دیدگاه بلند مدت برای سیو سود ارتقا و گسترش این ایده، چگونگی ارتباط اهداف عملکرد با ارزش سازمان را به خوبی برای افراد روشن کنید. به عنوان مثال ارتباط مستقیمی میان برنامهی ۱۰ ساله، برنامهی ۳ ساله و برنامهی یک سالهی شرکت ایجاد کنید. وقتی به طور واضح، ارتباط عملکرد و نتایج (خروجیها) را مشخص کردید، آنگاه درک آنها برای افراد بسیار آسانتر خواهد بود؛ مدیریت بر مبنای اهداف، سیستم مفیدی برای انجام این کار است.
برای اینکه افراد به خوبی اهداف را دنبال کنند به برنامههای عملیاتی منسجمی نیاز خواهید داشت. این برنامهها استراتژی شما را به مراحل عملیاتی کوچکتر برای دستیابی به اهداف و افزایش ارزش سازمان، تقسیم میکند. اندازهگیری ارزش به عنوان یک هدف، اصلاً کار سادهای نیست، بنابراین برنامههای عملیاتی ساختار روزانهای ایجاد میکنند تا مدیریت مبتنی بر ارزش با موفقیت همراه شود.
۴. تعیین مقیاسهای اندازه گیری عملکرد جهت پشتیبانی از اهداف مبتنی بر ارزش
مطمئن شوید که سیستم مدیریت عملکرد شما، هدف نهاییتان، یعنی حداکثرسازی ارزش سازمانی را تقویت و پشتیبانی کند. وقتی بتوان چیزی را اندازهگیری کرد احتمال آنکه بتوان آن را به خوبی انجام داد افزایش پیدا میکند. بنابراین، باید مقیاسهای اندازهگیری مشخص و ویژهای داشته باشید تا بتوانید به همهی افراد انگیزه لازم را بدهید تا در جهت استراتژی مبتنی بر ارزش مورد نظرتان گام بردارند. به یاد داشته باشید که بسیار مهم و حیاتی است که بین عملکرد هریک از افراد و استراتژی بلندمدتان پیوند ایجاد کرده و چگونگی این پیوند را به خوبی برای افرادتان روشن کنید.
خرید و فروش پله ای : استراتژی کاهش ریسک و افزایش سود
خرید و فروش پله ای و استراتژی سود و زیان در آن به عنوان اصول اولیه در خرید و فروش سهام به حساب میآد و سرمایه گذاران موفق و فعال بازار از این روش برای زیان کمتر و سود بیشتر استفاده می کنند. یکی از ابهاماتی که در خصوص چگونگی خرید و فروش سهام وجود داره اینه که سرمایه گذاران یکباره خریدشون رو انجام دهند و یا اینکه اون رو در چند مرحله تکمیل کنن و به اصطلاح خرید پله ای انجام بدهند. يعني استراتژي معاملاتي هر سرمايه گذار در هنگام خريد سهم به خودش بستگي داره كه ايا خريد سهم رو يكباره انجام بده و يا از استراتژي خريد پله اي در بورس استفاده كنه.
در خرید سهام معمولا در بین سرمایه گذاران رویه ثابتی وجود نداره و اگر از کسی بپرسید که قراره از سهمی که مد نظرتونه چه حجمی بخرید عموما به جواب درستی نمیرسید. یعنی واقعا شخص نمیدونه چه استراتژی باید در خصوص میزان حجم خرید داشته باشه. به همین دلیل وقتی سهمی رو میخرن و قیمت سهم کاهش پیدا میکنه نمیدونن باید سهم رو بفروشن و یا اینکه تعدادش رو افزایش بدن و میانگین قیمت سهم رو کم کنن. پس همه سرمایه گذارا با این چالش مواجهن که سهم مورد نظرشون رو در چه قیمتی و با چه حجمی بخرن و سوال اصلی اینه که آیا باید حجم مورد نظرشون رو در یک مرحله بخرن و خریدشون رو تکمیل یا مرحله به مرحله خرید کنن.
در چه زمان هایی از خرید پله ای استفاده کنیم
گاهی اوقات پیش میاد که سهمی رو برای خرید مد نظر دارید و سعی میکنید در قیمت مناسب اون سهم رو کم کم بخرید و خریدتون رو تکمیل کنید ولی قبل اینکه خریدتون تموم بشه سهم صف خرید میشه و دیگه امکان ورود مجدد به شما نمیده و یا اینکه مجبورید در قیمت های بالاتری سهم رو بخرید. تو این وضعیت دو تا راهکار دارید؛ یا باید صبر کنید تا قیمت سهم کاهش پیدا کنه و سهم رو بخرید و یا اینکه در قیمت ها بالاتر به خرید های قبلی اضافه کنید. یکی از روش هایی که میتونه این مشکل رو حل کنه خرید پله ای سهامه. در کل خرید پله ای زمانی اتفاق میوفته که سرمایه گذار دید مثبتی رو سهم داره ( بنیادی یا تکنیکال فرقی نمیکنه) ولی انتظار حرکت رو به رشد در کوتاه مدت رو نداره پس در این حالت از خرید پله ای استفاده میکنه.
از طرفی در صورتی میتونیم از روش خرید پله ای در بازار استفاده کنیم که دیدگاهمون به وضعیت بازار در میان مدت مثبت باشه و انتظار زیادی برای تغییر جهت حرکتی بازار و شروع روند منفی وجود نداره (چشم انداز بازار در میان مدت منفی نباشه) و از طرفی سهمی که قصد خریدش رو داریم شرایط مناسبی دیدگاه بلند مدت برای سیو سود داشته باشه. روش خرید من برای سهامی که با استفاده از تابلو خوانی و تکنیک های معاملاتی در بورس تشخیص میدم به این صورت هست که بعد از شناسایی و انتخاب سهم یک مرحله خرید رو انجام میدم و در مرحله بعدی زمانی که برخی از مولفه ها در سهم مانند حجم معاملات و … تغییر کرد اقدام به خرید سهم در قیمت های بالاتر می کنم و به همین صورت خریدم رو تکمیل میکنم. در این حالت ممکنه بخشی از سود سهام رو از دست بدم ولی اینطوری خرید مطمئن تری انجام میدم.
استراتژي معاملاتي من براي خريد پله اي سهام در بورس
روش من در خرید سهم به این صورته که ابتدا سرمایه ای که میخوام برای خرید سهم تخصیص بدم رو به چند بخش تقسیم میکنم و در مرحله اول یه نقطه ای رو به عنوان نقطه ورود شناسایی میکنم که این نقطه میتونه حمایت تکنیکالی و یا ایجاد موقعیت مناسب به لحاظ تکنیکالی باشه یعنی سهمی باشه که اصلاح قیمتیش تموم شده باشه و به لحاظ بنیادی هم مشکلی نداشته باشه . بعد از تشخیص قیمت مناسب معمولا اولین پله از خرید رو انجام میدم و سپس برای تکمیل خرید روند حرکت سهم رو دنبال میکنم و سپس با توجه به رفتار خریدارها و فروشنده ها پله های بعدی خرید رو تکمیل میکنم. اگر قیمت سهم کاهش پیدا کنه و به قیمت های دلخواه برسه که پله های بعدی خرید رو انجام میدم اما اگر در محدوده ای که قصد خرید دارم به یکباره قیمت سهم افزایش پیدا کنه، تا زمانی که قیمت به هدف مد نظرم نرسیده؛ در اصلاح های قیمتی (بعد از رشد سهم) پله بعدی خرید رو انجام میدم.
ويژگي هاي خريد و فروش پله اي
از ويژگي هاي خريد پله اي در بورس ميتونيم به كاهش ميانگين خريد اشاره كنيم. اما بايد به اين نكته هم توجه كرد كه ايا سهم خريداري شده پتانسيل رشد قيمت رو در اينده داره و يا قراره باز هم قيمت كاهش پيدا كنه ولي بايد بدونيد كه با خريد پله اي كاهش قيمت سهم بر روي كل پرتفو لحاظ ميشه و به يكباره دچار زيان زيادي ميشيد. به همين دليل در هنگام خريد پله اي بايد وضعيت بنيادي و تكنيكال سهم رو مد نظر داشته باشيد، چرا كه نقدينگي هميشه به مقدار زياد موجود نيست كه هر بار اقدام به كاهش ميانگين كنيد. به عنوان مثال ممکنه شما یک محدوده تکنیکالی را برای خرید سهم تشخیص بدید اما ایا اون منطقه یک محدوده حمایتی مهم در سهم هست؟ آیا قرار هست بعد از رسیدن قیمت به اون محدوده تکنیکالی شاهد برکشت سهم و تغییر روند باشیم و یا شاید صرفا باید در انتظار یک پولبک و برگشت دوباره به روند قبلی باشیم. اینجاست که اهمیت تعیین محدوده های خرید پله ای مشخص میشه.
فروش پله ای در بورس چگونه است
فروش پله اي در بورس هم از ديگر استراتژي هاي سرمايه گذاران در بورسه كه بيشتر اتفاق مي افته يعني سرمايه گذار با توجه به برنامه ريزي كه انجام داده و تارگت قيمتي كه مشخص كرده، در محدوه هاي قيمتي مورد نظر كه معمولا هم همگام با برخورد به مقاومت سهم هست اقدام به سبك كردن سهم و اصطلاحا فروش پله اي ميكنه تا بخشي از سود رو سيو كنه و در ادامه با توجه به روند حركتي قيمت سهم تصميم به نگهداري يا فروش سهام باقي مانده ميگيره. یعنی اگر سهم مورد نظر توانایی عبور از مقاومت رو نداشت و به اصطلاح قدرت فروشنده در سهم وجود داشت و از طرفی رفتار قیمتی بازار به نفع فروشنده باشه سرمایه گذار باید اقدام به فروش سهم ذز بازار و شناسایی فروش کنه. حال اگر سهم با شرایط مناسبی مقاومت پیش رو ( استاتیک و یا داینامیک) رو شکست سرمایه گذار میتونه با سهم بمونه و به دنبال تارگت های بالاتر باشه.
مزایای خرید پله ای در بازار سهام
روش خرید پله ای خوبیش اینه که اگر به یکباره ریسک های سیستماتیک و یا غیر سیستماتیک به وجود بیاد و روند حرکت قیمتی سهم رو تغییر داد میتونید بدون اینکه سرمایه زیادی درگیر سهم کرده باشید از سهم خارج و زیان شناسایی کنید. البته این نکته رو هم باید بگم که تعیین محدوده مناسب برای وارد شدن به سهم در پله اول خرید از اهمیت بالایی برخورداره. در هر صورت تکنیک خرید پله ای با ریسک همراهه که حتما باید مد نظر قرار بگیره. يكي از روش هاي خريد پله اي در بورس روش مارتينگل هست كه در مقالات بعدي در خصوصش توضيح ميدم. اما در جریان باشید که در روش مارتینگل حتما باید محدوده های تکنیکالی و حمایت سهم رو مد نظر قرار بدید و ثانبا سهم به لحاظ بنیادی شرایط مناسبی داشته باشد.
برای دریافت روش محاسبات با استفاده از مارتینگل بر روی مارتینگل کلیک کنید.
خرید پله ای و شرایط بازار
در بخش های بالا در خصوص خرید پله ای صحبت کردیم. اما سوالی که مطرح می شود این است که ایا باید در هر زمانی اقدام به خرید پله ای کرد یا خیر. برای خرید پله ای در کنار بررسی سهم حتما باید شرایط بازار را نیز مورد بررسی قرار داد. اگر فشار فروش در دیدگاه بلند مدت برای سیو سود کلیت بازار بالا باشد و ارزش صف های فروش بازار بالا باشد انگاه دیگر نباید به فکر خرید پله ای بود چرا که شرایط بازار بر روی سهام اثر گذار است و همین عامل موجب فشار فروش بیشتر بر سهم می شود. پس اگر قرار باشد اقدام به خرید پله ای کنید حتما باید بازار شرایط نرمالی داشته باشد. از طرفی به خاطر داشته باشید که اگر قصد دارید در سهمی خرید پله ای به قصد کم کردن میانگین قیمت داشته باشید نباید سهم صف فروش باشد. اگر سهمی صف فروش است تا زمان نرمال شدن آن صبر کنید و سپس اقدام به کم کردن میانگین کنید و یا هرگاه سهمی دارای سرانه خرید به فروش نامناسب باشد تا تعادل سهم صبر کنید و سپس اقدام به خرید کنید.
دیدگاه شما