سطوح حدضرر و حدسود نباید به صورت تصادفی و شانسی انتخاب شوند.
چگونگی محاسبه ریسک به ریوارد
بهترین روش برای محاسبه سود معاملات
شایسته ترین طریق برای حساب و کتاب نتیجه معاملات , حساب و کتاب نسبت ریسک به ریوارد
اکثر داد و ستد گران و فعالین بازار فارکس از درصد بازدهی , پیپ یا این که فیض دلاری برای تحلیل تلاش معاملات
خویش به کارگیری می کنند . به صورت نمونه احتمالا معاملهگری داعیه نماید که معاملات وی در یک هفته ۱۰۰
پیپ و یا این که ۲۰۰ دلار و یا این که ۳۰ درصد بازدهی داشته داشت .
احتمالا چنین ادعاهایی برای جذب سرمایهگذار مطلوب باشد ,
ولی چنانچه شما پیرو تبدیل شدن به یک داد و ستد گر حرفهای و چیره میباشید ,
سفارش ما این است که از نسبت ریسک به ریوارد برای آنالیز همت معاملاتی خویش به کار گیری فرمایید .
درین شیوه سؤال حیاتی این است که شما با یک دلار ریسک کردن , یکسری دلار فیض کسب کردهاید؟
عمده داد و ستد گران با نسبت ریسک به ریوارد آشنا میباشند . حساب و کتاب نسبت ریسک به ریوارد خیلی بی آلایش است .
فقط کافی است نتیجه بهدستآمده را بر اندازه ریسک داد و ستد تقسیم فرمائید .
معمولاً این نسبت را با صحبت انگلیسی R نشان می دهند .
زمانی شما با سیگنالی مثل پین توشه وارد بازار می شوید ,
ریسک خرید و فروش شما به عبارتی حد ضرروزیان خرید و فروش است که در پایین یا این که بالای پین توشه قرار میگیرد .
فیض یا این که ریوارد داد و ستد نیز محل مسدود شدن خرید و فروش در محدوده سوددهی است .
به صورت نمونه شما با پین باری وارد خرید و فروش خرید میشوید ,
ریسک شما میزان حد ضرروزیان ( پیپ یا این که دلار ) و ریوارد نیز حد نتیجه خرید و فروش است که گشوده می تواند با پیپ
یا این که دلار حساب و کتاب شود . از آنجایی که R یک نسبت است , واحدی ندارد .
بهترین روش برای محاسبه سود معاملات
فرض فرمایید در معاملهای شما ۵۰ پیپ نتیجه کردهاید , درحالیکه حد زیان شما برای داد و ستد صرفا ۲۵ پیپ بوده است .
در صورتیکه ۵۰ را تقسیم بر ۲۵ پیپ نمایید , R برابر ۲ خواهد بود . یعنی شما به ازای هر دلاری که ریسک میکنید ,
دو دلار نتیجه میکنید . البته چک کارایی معاملات بهاین نحوه چه مزیتی دارد؟
برای معاملهگرانی که در هم اکنون فراگرفتن رشته فارکس میباشند ,
اندازه پیپ یا این که بازدهی معاملات نمیتواند ترازو قابل قبولی باشد . در واقع در حالتی که معاملهگری به تامل فیض باشد ,
یعنی وارد بازار فعالیت شده و دیگر نیازی به فراگرفتن و تمرین ندارد .
یا این که ممکن است شما در بخش اعظم معاملات با ضرر و زیان از بازار بیرون شدهاید ,
البته در پایانی داد و ستد خویش با نتیجه تقریبا متعددی داد و ستد را بستهاید .
در صورتیکه مقدار نتیجه پایانی اکانت را ملاک قرار دهید , احتمال دارد بازدهی شما ۳۰ درصد و یا این که مثلاً ۱۰۰ پیپ بوده باشد .
البته آیا چنین تحلیل از سعی معاملاتی عمل صدق است؟
داد و ستد گران تازهکار خوب تر است که در اولِ کار خویش بخش اعظم به نسبت ریسک به ریوارد معاملات دقت
نمایند تا نتیجه بهدستآمده .
تغییرات R یا این که نسبت ریسک به ریوارد خرید و فروش گر در یک زمان وقتی میتواند تصویر بهتری از کارایی
معاملاتی اورا به اکران بگذارد . شما می توانید جدول سادهای را برای معاملات خویش بسازید و دستکم ۲۰ خرید و
فروش انتها خویش را نظارت فرمایید . ممکن است در معاملهای نسبت ریسک به ریوارد شما ۲ و در داد و ستد دیگری ۳ باشد .
در معاملاتی که حد ضرروزیان فعال شده عدد یک را در درون پرانتز بگذارید .
در آخر کلیه معاملاتی که با نتیجه بسته شدهاند را با نیز توده
نمائید و بر تعداد معاملاتی که با خسارت بسته شدهاند تقسیم نمائید . عدد بهدستآمده سعی کلی شما در بازار خواهد بود .
بهترین روش برای محاسبه سود معاملات
جدول ثبت نسبت ریسک به ریوارد
در نمونه بالا مجموع معاملاتی که با فیض بسته شدهاند برابر ۳۳R و مجموع معاملاتی که با ضرر و زیان بسته شدهاند برابر ۱۱R است .
چگونگی محاسبه ریسک به ریوارد
در طول دو هفته اخیر یک روش معاملاتی را امتحان میکردم تا به کسانی که در مورد اهمیت رعایت نسبت سود به ضرر در ترکیب با استراتژی مبتنی بر پرایس اکشن تردید دارند، نکتهای را ثابت کنم. در این مقاله به شما ثابت میشود که اگر یک نسبت سود به ضرر صحیح را در معاملات خود رعایت کنید و همچنین علاقه به یادگیری یک استراتژی معاملاتی قوی مبتنی بر پرایس اکشن داشته باشید، میتوانید در بازار فارکس به سود مستمر برسید. این مقاله نگاه شما را تغییر میدهد، بنابراین توصیه میکنم تا انتها به مطالعه آن ادامه دهید و مفاهیم گفته شده را یاد بگیرید.
آزمایش
برای اینکه اهمیت بالای رعایت نسبت سود به ضرر معاملات را نشان دهم و آن را ثابت کنم، طی ۲ هفته اخیر تصمیم گرفتم در یک حساب دِمو، بصورت تصادفی و رندوم به ۲۰ معامله در جفتارزهای EURUSD، GBPUSD و AUDUSD ورود کنم. برای این معاملات از هیچ نوع روش یا استراتژی معاملاتی یا روش پرایس اکشنی استفاده نشده است. من فقط در مدت ۱۰ روز ۱۹ معامله در جفتارزهای مذکور انجام دادم و در هر معامله با نسبت سود به ضرر ۲ به ۱، حد ضرر را به اندازه ۵۰ پیپ و حد سود را به اندازه ۱۰۰ پیپ تعیین کردم. در طول معاملات هیچ کاری نمیکردم و بعد از ورود به معامله و تعیین حدود سود و ضرر، آن را رها میکردم تا بالاخره با فعال شدن حد سود یا حد ضرر معامله به پایان برسد، تا به این ترتیب اهمیت رعایت نسبت سود به ضرر را ثابت کنم.
اگرچه این آزمایش را برای اثبات اهمیت رعایت نسبت سود به ضرر در معاملات انجام دادم، اما به خوبی قدرت استراتژیهای معاملاتی مبتنی بر پرایس اکشن در ترکیب با نسبت سود به ضرر را نیز نشان میدهد. نتایج این معاملات نشان میدهد که با داشتن نسبت سود به ضرر ۲ به ۱ در هر معامله و ۱۲ معامله منفی از کل ۱۹ معامله، در پایان سود کوچکی نیز داشتهام. یعنی همانطور که در تصویر زیر مشاهده میکنید، درصد موفقیت معاملات من ۳۶٫۸۴ درصد بوده است و ۶۳٫۱۶ درصد معاملات منفی بودهاند. با اینحال و با اینکه ورود به معاملات بصورت کاملا رندوم و تصادفی بوده است، اما در آخر حدود ۱۰۰ دلار هم سود کردهام.
از این آزمایش چه درسی میگیریم؟
تاریخچه معاملات به خوبی اهمیت رعایت نسبت سود به ضرر در معاملات را نشان میدهد. اما باید از خودمان سؤال کنیم که اگر از یک روش معاملاتی مانند روشهای مبتنی بر پرایس اکشن با احتمال موفقیت بیشتر استفاده میکردیم، نتایج چقدر بهبود پیدا میکرد. اگر استراتژیهای پرایس اکشن را با آموزش و تجربه ترکیب کنید، قطعا میتوانید معاملاتی با احتمال موفقیت بالای ۵۰ درصد انجام دهید. بنابراین اگر فرض کنیم که با استفاده از یک استراتژی ساده پرایس اکشنی به درصد موفقیت ۵۰ درصدی برسیم و همچنین در هر معامله نسبت سود به ضرر ۲ به ۱ را رعایت کنیم، بعد از ۲۰ معامله با احتساب ۵۰ دلار ریسک در هر معامله، در نهایت ۵۰۰ دلار سود میکنیم (۱۰۰۰ دلار سود از معاملات مثبت و ۵۰۰ دلار ضرر ناشی از معاملات منفی).
بنابراین حالا دیگر میدانیم که بدون شک و تردید استراتژی نسبت سود به ضرر به خوبی کار میکند. یعنی حتی اگر بصورت رندوم به معاملات ورود کنید و حد سود هر معامله را به اندازه ۲ برابر حد ضرر تعیین کنید، در نهایت یا سود کمی بدست میآورید و یا نه سود میکنید و نه ضرر. حالا اگر همین کار ساده را با یک روش با احتمال بالای موفقیت مانند پرایس اکشن ترکیب کنیم، به یک استراتژی حرفهای معاملاتی و مدیریت سرمایه میرسیم. و اگر آموزش صحیح و تجربه هم به این استراتژی اضافه کنیم، قطعا پس از ۲۰ معامله یا بیشتر به سود و کسب درآمد از بازار میرسیم.
معاملهگران حرفهای میدانند برای کسب درآمد باید معاملات مثبت آنها بیشتر از معاملات منفی آنها باشد، اگر هیچ شانسی در بازار نداشته باشید و حتی ۵۰ درصد معاملات شما هم مثبت نباشند، اما نسبت سود به ضرر حداقل ۲ به ۱ را رعایت کنید، احتمالا بعد از چند سری معامله به نقطه سربهسر میرسید. اکثر معاملهگران نسبت سود به ضرر معاملات را به درستی رعایت نمیکنند. آنها معمولا سود معاملات را به اندازه کمتر از ۲ برابر ریسک آنها در نظر میگیرند و بنابراین برای اینکه در نهایت به سود برسند، بایستی معاملات آنها درصد موفقیت (win rate) بالایی داشته باشد. با در نظر گرفتن سود معاملات به اندازه کمتر از ۲ برابر ریسک آنها، در واقع به ضرر خود عمل میکنید، چرا که در این صورت برای اینکه بتوانید در بازار سود کنید، باید بیش از ۵۰ درصد معاملات چگونگی محاسبه ریسک به ریوارد شما مثبت باشند.
یک ستاپ پرایس اکشنی خوب به شما امکان میدهد پس از ورود به معامله و تعیین حدود سود و ضرر، آن را به حال خود رها کنید و در عین حال شانس موفقیت معاملات شما بیشتر از ۵۰ درصد باشد. به عبارتی دیگر، با کمک پرایس اکشن و رعایت نسبت سود به ضرر معاملات، میتوانید تقریبا بدون استرس و نگرانی در بازار معامله کنید. شما باید صبر کنید تا یک موقعیت پرایس اکشنی واضح در محل تلاقی سطوح حمایتی و مقاومتی یا در یک روند شکل بگیرد، سپس نسبت سود به ضرر ۲ به ۱ را تعیین کنید و بعد از آن معامله را رها کنید و به باقی امورات خود برسید تا اینکه معامله بسته شود. اگر واقعا این کار را بطور منظم و با دیسیپلین انجام دهید، یعنی در موقعیتهای پرایس اکشنی واضح به معامله ورود کنید و به نسبت سود به ضرر ۲ به ۱ پایبند باشید، قطعا پس از یک سری از معاملات به سود میرسید.
نکته مهم این است که پس از چند معامله منفی دلسرد و ناامید نشوید یا اینکه پس از چند معامله مثبت مغرور و هیجانزده نشوید. به این فکر کنید که اگر در ۸ معامله ابتدایی از ۲۰ معامله خود ضرر کنید، چه اتفاقی میافتد؟ یکبار دیگر نتایج معاملات من را مشاهده کنید. آیا متوجه شدید که من در ۹ معامله ابتدایی شکست خوردم و پس از آن معاملات مثبت من شروع شده است؟ حرفه معاملهگری همین است، گاهی اوقات پشت سر هم ضرر میکنید و بعضی اوقات هم پشت سر هم سود میکنید. اما نباید اجازه دهید این سودها یا ضررهای متوالی برنامه معاملاتی شما را تحت تأثیر قرار دهند. همواره به خودتان یادآوری کنید که با شانس موفقیت بالای معاملات و همچنین رعایت نسبت سود به ضرر، در نهایت نتیجه مثبت خواهد شد.
دریافت آموزش صحیح
جدای از اینکه باید احساسات خود را کنترل کنید و همیشه نظم و دیسیپلین کاری خود را حفظ کنید و همچنین نسبت سود به ضرر را در هر معامله رعایت کنید، بزرگترین مسئلهای که میتواند در موفقیت حرفهای شما مؤثر باشد این است که آیا اساسا میدانید در چه زمانی و چه موقعیتهایی باید معامله کنید. در اینجاست که موضوع آموزش صحیح معاملهگری فارکس و استراتژیهای بسیار محتمل معاملاتی مانند پرایس اکشن مطرح میشود. زمانی که ستاپهای پرایس اکشن را با مدیریت سرمایه همراه کنید،مانند یک معاملهگر حرفهای عمل کردهاید. معاملهگران حرفهای در مقایسه با معاملهگران تازهکار دیدگاه کاملاً متفاوتی نسبت به بازار دارند و هرگز کار خود را خیلی پیچیده نمیکنند.
آنها اول بازار را بررسی میکنند تا ببینند آیا شرایط معامله کردن برقرار است یا خیر. اگر شرایط برای معامله کردن مساعد نباشد، برای مدتی کامپیوتر خود را رها میکنند یا به نمودارها توجهی نمیکنند. اما اگر شرایط مناسبی برای معامله کردن وجود داشته باشد، بررسی میکنند که آیا تعیین نسبت سود به ضرر ۲ به ۱ در آن موقعیت منطقی است یا خیر. در صورتی که تعیین نسبت سود به ضرر ۲ به ۱ ممکن باشد، به معامله ورود میکنند و پس از تنظیم حدود سود و ضرر، آن را به حال خود رها میکنند.
دلیل اینکه معاملهگران حرفهای اینگونه فکر و معامله میکنند این است که خود را درگیر و وابسته هیچ معاملهای نمیکنند. آنها به خوبی میدانند که هر معامله تنها یک معامله از مجموعه بزرگی از معاملات است که باید انجام دهند تا در نهایت نتیجه روش کاری آنها که احتمال موفقیت بالایی دارد مشخص شود. در مقابل، معاملهگران مبتدی در تکتک معاملات گرفتار میشوند و در برابر احساسات ناشی از هر معامله مثبت یا منفی از خود واکنش نشان میدهند. چرا که به دلیل عدم داشتن تجربه کافی و دیدگاه صحیح، در عوض اینکه تصویر بزرگتر و برآیند نتایج معاملات را ببینند، نگاه خود را به جزئیات و نتیجه هر یک معامله معطوف میکنند. داشتن یک استراتژی موفق همراه با مطالب بالا می تواند سوددهی مستمر از مارکت را ساده کند.طراحی یک استراتژی موفق مراحلی دارد برای اطلاع از این مراحل مقاله “ چگونه یک استراتژی معاملاتی موفق طراحی کنیم؟” را مطالعه نمایید.
حد سود چیست و چه کاربردی در بازار سرمایه دارد؟
دو رکن اساسی در سرمایه گذاری و معامله کردن در بازار سرمایه تعیین نقطه ورود و نقطه خروج است. اینکه در کدام نقطه از بازار خارج شویم همیشه دغدغه ای بوده که همه سهام داران با آن سروکار دارند. در زمان ورود به معامله باید تعیین کنیم که به طور مثال سهمی که خریداری شده تا چه قیمتی رشد خواهد کرد و اصطلاحا یک هدف قیمتی برای سهم مشخص کنیم و در زمان رسیدن به آن، از آن سهم خارج شویم. در مقاله حد ضرر در بورس و سرمایه گذاری چیست و چه کاربردی دارد؟ با مفهوم حد ضرر آشنا شدیم. در این مقاله به معرفی و بررسی حد سود در بورس می پردازیم.
حد سود چیست؟
حد سود به محدوده ای از قیمت گفته می شود که معامله گر بر اساس تحلیلی که بر روی سهم انجام می دهد، آن محدوده را برای ذخیره سود و خروج از سهم مناسب پیش بینی می کند.
چرا تعیین حد سود مهم است؟
در تحلیل تکنیکال تعیین حد سود به اندازه حد ضرر مهم است. گاهی معامله گر به قدری درگیر تعیین نقطه ورود میشود که فراموش میکند کی باید از سهم خارج شود. در تعیین حد سود معامله گر بر اساس ابزاری که دارد نقطهای که میخواهد از سهم خارج شود را تعیین میکند.
البته باید این نکته را در نظر داشته باشیم زمانی که جو کلی بازار و سهم خوب است، میتوانیم حد سود را ارتقا دهیم. برای مثال زمانی که قیمت 5000 تومان را برای خروج تعیین کردیم ولی شرایط بازار مناسب است، میتوانیم این حد سود را بالاتر ببریم و به 5500 تومان ارتقا دهیم. در اصل به این عمل تعیین حد سود شناور گفته میشود.
گاهی معامله گر برای تعیین نقطه ورود تلاش زیادی میکند و فراموش میکند که باید برای نقطه خروج هم برنامه ریزی کند.
تعیین حد سود :
برای مثال یک معامله گر میگوید که سهم را در کف کانال صعودی میخرم و در سقف کانال میفروشم. خریدش تعیین نقطه ورود و فروشش تعیین نقطه خروج محسوب میشود. حال اگر شرایط بازار و سهم خوب بود، معامله گر هدف دومی را برای سهمش در نظر میگیرد و میگوید تا هدف دوم صبر میکنم و بعد از رسیدن به این نقطه سهم را میفروشم.
معامله گر در نهایت همان طور که برای خرید سهم برنامه ریزی میکند و نقطه ورود را تعیین میکند، برای خروج از سهم هم باید برنامه داشته باشد. معامله گر با تعیین محدوده حد سود، عملا نقطه خروج از سهم را تعیین میکند. نکته مهم دیگر در این ارتباط غلبه کردن به حس طمع است. وارن بافت میگوید ترس و طمع دو دشمن بزرگ معامله گر میباشد که برای موفقیت در بورس باید بتوان این دو حس را به خوبی شناخت و بر آن غلبه کرد. پس به عنوان یک معامله گر باید برای فروش سهم تان حتما برنامه داشته باشید. نمیتوانید یک سهم را بخرید و بگویید “حالا هر وقت حس کردم زمان مناسبی بود میفروشمش”.
استفاده از نقطه ورود و خروج بسیار مهم است. نمیتوان یک سهم را بدون برنامه و فقط به دلیل اینکه کانالی یا شخصی گفته در هر قیمتی بخریم و بفروشیم.
چگونه حد سود را تعیین کنیم؟
تعیین حد سود بستگی به استراتژی معاملاتی معامله گر دارد و نمیتوان یک نسخه همگانی برای آن پیچید. اینکه خریدهایتان را بر اساس تحلیل تکنیکال انجام میدهید و یا بنیادی، تعیین نقطه خروج میتواند برای معامله گران متفاوت باشد.
به طور مثال در تحلیل بنیادی به این نتیجه میرسید که ارزش سهم شما 1000 ریال است؛ ولی قیمت حال حاضر بازار 700 ریال میباشد، پس حد سود خود را 1000 ریال قرار میدهید و هر وقت قیمت به این عدد رسید از معامله خارج میشوید و در تحلیل تکنیکال هم به طور مثال سقف کانالی که در محدوده قیمتی 1000 ریال است را حد سود خود قرار میدهید.
جدای از مشخص کردن حد سود بخش دیگری از معامله یعنی حد ضرر نیز بسیار مهم است. حد ضرر یک نوع احتیاط است که اگر بازار مطابق انتظار شما پیش نرفت، آن سهم را میفروشید و متحمل زیان بیشتر نمیشوید.
حد ضرر در بورس:
هیچ قانون کلی برای تعیین حد ضرر وجود ندارد؛ اما برای تعیین این حد، نکته های قابل توجهی وجود دارند که باید آنها را در نظر گرفت؛ مثلا میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- حد ضرر یا حد توقف زیان به معنی آن است که وقتی کاهش قیمت سهام به حد مشخص و تعیین شدهای رسید، باید آن را بفروشیم تا از ضرر بیشتر جلوگیری شود.
- کم شدن سود هم نوعی ضرر است؛ بنابراین زمانی که قیمت سهام بالا رفت حد ضرر را نیز باید متناسب با قیمت افزایش داد.
- یکی از رایج ترین اشتباهات تغییر حد ضرر بدون دلیل فنی و منطقی است. بدین ترتیب که با نزدیک شدن قیمت به حد ضرر، معامله گر اقدام به تغییر یا حذف آن میکند و منتظر کمتر شدن یا از بین رفتن زیان میماند. با وجود اینکه ممکن است در مواردی این حرکت موجب جبران یا کمتر شدن زیان شود؛ اما در بلند مدت نتیجه ای جز از بین رفتن سرمایه نخواهد داشت.
- حد ضرر نباید بیشتر از ۱۰ درصد مبلغ خرید باشد و این یعنی بیش از ۱۰ درصد مبلغ خریدتان را نباید از دست دهید.
- حد را نباید با فاصله خیلی زیاد یا خیلی کم از قیمت خرید قرار دهید.
- در تعیین حد ضرر، دیدگاه زمانی یک سرمایه گذار بسیار اهمیت دارد؛ مثلا تعیین حد برای معامله های کوتاه مدت با تعیین حد برای معامله های بلند مدت متفاوت است.
- در معاملات کوتاه مدت، حد ضرر را تقریبا بین ۸ تا ۱۰ درصد در نظر میگیریم و در خریدهای میان مدت و بلند مدت، حد ضرر را تقریبا بین ۱۰ تا ۲۰ درصد پایینتر از قیمت خرید در نظر میگیریم.
- وقتی مقاومت یک سهم شکسته شد و قیمت سهم در بالای محدوده مقاومتی تثبیت گردید، حد را روی مقاومت شکسته شده که حالا به عنوان حمایت عمل میکند، قرار دهید.
نسبت ریسک به ریوارد چیست؟
نسبت ریسک به ریوارد یا نسبت سود به زیان شاخصی برای تعیین حد ضرر و حد سود برای سرمایه گذاری در معاملات بورس میباشد که با استفاده از این نسبت میتوان درباره خرید یا عدم خرید سهم در بورس تصمیم گیری نمود. به زبان ساده نسبت ریسک به ریوارد به این معنی است که شما حاضرید در مقابل چند درصد سود، چند درصد از سرمایه تان را به خطر بیندازید.
نحوه محاسبه نسبت ریسک به ریوارد در بورس
برای اینکه با نحوه محاسبه ریسک به ریوارد بهتر آشنا شوید آن را با یک مثال توضیح میدهیم. فرض کنید اگر یک معامله گر سهامی را در 260 تومان بخرد و حد ضرر 230 تومان و حد سود 340 تومان برای آن قرار دهد؛ ریسک، ریوارد و نسبت ریسک به ریوارد آن به صورت زیر خواهد بود:
ریسک: ریسک این معامله به ازای هر سهم 30 تومان میباشد. 30 =230-260
حد ضرر – قیمت سهم = ریسک
ریوارد: ریوارد یا پتانسیل سود آن 80 تومان میباشد. 80 =260-340
حد سود – قیمت سهم = ریوارد
نحوه محاسبه ریسک به ریوارد: برای محاسبه این نسبت ابتدا باید ریسک و ریوارد را طبق فرمول زیر بدست بیاوریم؛
فرمول محاسبه ریسک به ریوارد:
37% یا 80/30 =Risk / Riward
در صورتی که طبق معادله فوق ریسک را تقسیم بر ریوارد و ضربدر 10 تومان کردیم و عدد به دست آمده کمتر از 50% بود، سهم برای خرید مناسب میباشد.
در این مثال هم با توجه به اینکه عدد به دست آمده (0.37 یا 37%)، کمتر از 50% میباشد، پس سهم برای خرید مناسب است.
در پایان، برای انجام معاملاتی موفق و سود ده به این نکات توجه کنید:
1- قانون اساسی سرمایه گذاری
یک سرمایه گذار موفق به خوبی از این واقعیت آگاه است که اگر ریسک را نادیده بگیرد، نمیتواند از مزایای ریسک بهره مند شود. زمانی که صحبت از سرمایه گذاری است، این یکی از قوانین اساسی است. برای درک اهمیت سرمایه گذاری در داراییهای ریسکی، باید بازده بالایی که از این گونه سرمایه گذاریها به دست میآیند را در نظر گرفت. به همین ترتیب نیز سرمایه گذاریهایی که ریسک اندکی دارند، بازده آنچنانی به همراه ندارد.
2- سرمایه گذاری کنید، نه سفته بازی
در مقوله سرمایه گذاری، الزاماً نیازی نیست تا برای مشخص کردن بهترین زمان ورود یا خروج به طور مداوم حرکات قیمت و بازار را دنبال کنید. از طرفی هم نمیتوان به پیش بینی افراد مختلف در خصوص زمان مناسب سرمایه گذاری اکتفا کرد. با این حال، اگر واقعاً قصد دارید سرمایه خود را برای مدت زمانی طولانی جمع آوری کنید، از حدس و گمانه زنی دست بردارید و شروع به سرمایه گذاری کنید. حدس و گمان چیزی شبیه به شرط بندی بر روی حرکات قیمت اما به صورت کوتاه مدت است؛ اما سرمایه گذاری به این معناست که سرمایه خود را در کاری قرار دهید که میتواند در دراز مدت برای شما سود به همراه داشته باشد.
استفاده از نسبت ریسک به ریوارد (risk/reward) در معاملات
معاملهگران در بازارهای مالی از نسبت ریسک/پاداش برای ارزیابی پتانسیل سود یک معامله نسبت به پتانسیل ضرر آن استفاده میکنند. برای دستیابی به ریسک و پاداش یک معامله، پتانسیل ریسک و سود یک معامله باید توسط معاملهگر تعریف شود.
- ریسک با استفاده از یک حد ضرر (stop loss) تعیین میشود. مقدار ریسک معامله، قیمت بین نقطه ورود معامله و دستور حد ضرر آن است.
- حدسود (profit target) برای تعیین نقطه خروج به کار گرفته میشود. در صورتیکه معامله در جهت مطلوب حرکت کند، سود بالقوه برای معامله فاصله بین قیمت ورود و حد سود است.
اگر یک معاملهگر سهامی را در ۲۶۰ تومان بخرد و حدضرر ۲۳۰ تومان و حدسود ۳۴۰ تومان برای آن قرار دهد، ریسک این معامله به ازای هرسهم ۳۰ تومان و پتانسیل سود آن ۸۰ تومان است.
سپس ریسک با سود مقایسه میشود تا نسبت ریسک به ریوارد به دست آید:
۰.۳۷۵ = ۸۰ / ۳۰ = پاداش/ریسک
اگر این نسبت بزرگتر از ۱.۰ باشد، ریسک معامله بزرگتر از پتانسیل کسب سود در معامله خواهد بود و معامله منطقی نیست. اگر نسبت کوچکتر از ۱.۰ باشد، پتانسیل سود در این معامله، بیشتر از ریسک خواهد بود و یک معامله مناسب تلقی میشود.
نگاهی دقیقتر به نسبت ریسک/پاداش
در کل، به نظر میرسد معاملاتی که نسبتهایی با ریسک پایین ۰.۱ و ۰.۲ دارند بهتر هستند. با این حال، لزوما اینگونه نیست.
معامله گران همچنین باید احتمال رسیدن قیمت به حدسود (قبل از اینکه قیمت به حدضرر برسد) را در نظر بگیرند.
شما میتوانید با قرار دادن حدسود خود در نقطهای دورتر از نقطه ورود، هر معاملهای را جذابتر جلوه دهید. اما چقدر امکان دارد بازار، پیش از رسیدن به سطح حد ضرر به آن هدف بزرگ برسد؟
بنابراین، بین نسبت ریسک به سود معاملات و احتمال رسیدن قیمت به حدسود باید تعادل برقرار شود. به عبارتی دیگر ممکن است نسبت ریسک به سود یک معامله مناسب باشد ولی وقتی بطور منطقی بررسی کنید، متوجه شوید احتمال اینکه قیمت به حدسود شما برسد پایین است. پس این نکته را باید در نظر بگیرید.
بیشتر معاملهگران کوتاهمدت، نسبتهای ریسک/پاداش مناسب را معمولا بین ۱.۰ و ۰.۲۵ قرار میگیرند، با این حال استثنائاتی نیز وجود دارد.
معامله گران کوتاهمدت و بلندمدت و سرمایهگذاران باید از معاملاتی که پتانسیل سود کمتر از میزان ریسک است دوری کنند.
به عنوان مثال ریسک/پاداش بزرگتر از ۱.۰ مناسب نیست. نسبت ریسک به پاداش ۱.۰ به این معناست که دربرابر پتانسیل سودآوری ۱۰ درصدی، احتمال زیان ۱۰ درصدی را به جان خریدهاید.
در بازار همیشه فرصت مطلوب برای معامله یافت میشود و دلیلی برای ریسکپذیری بیشتر به جهت سود کمتر وجود ندارد.
به هنگام محاسبه نسبت ریسک/پاداش برای یک معامله، حد ضرر را طبق استراتژی خود در مکانی منطقی روی نمودار قرار دهید، سپس حد سود را به طور منطقی براساس استراتژی/تحلیل خود تعیین کنید.
سطوح حدضرر و حدسود نباید به صورت تصادفی و شانسی انتخاب شوند.
تنها هنگامی که نقاط حد ضرر و سود هدف تعیین شدند، میتوانید ریسک/پاداش معامله خود را ارزیابی کرده و تصمیم بگیرید که آیا معامله شما ارزش انجام دادن دارد یا خیر.
یک اشتباه رایج این است که معاملهگران نسبت ریسک/پاداش مشخصی در ذهن دارند.
به عنوان مثال، آنها فقط ممکن است بخواهند ۵ درصد ریسک کنند تا ۲۰ درصد سود به دست آورند، بنابراین در هر نقطهای که وارد معامله میشوند حدضرر ۵ درصدی برای آن تعیین میکنند و حدسود را ۲۰ درصد بالاتر قرار میدهند بدون اینکه تحلیلی انجام داده باشند.
اگرچه این نوع معاملات ممکن است بطور شانسی موفقیتآمیز باشند اما راهی ایدهآل برای انجام معامله نیستند.
برای معامله موثر، یک برنامه معاملاتی داشته باشید که به شما بگوید دقیقا چه موقع و کجا میتوانید وارد یک معامله شوید و هدفها و سطوح حد ضرر خود را باید کجا و تحت چه شرایطی قرار دهید.
سپس قانونی تنظیم کنید مبنی بر اینکه شما تنها باید معاملاتی را انجام دهید که نسبت ریسک/پاداش یک عدد خاص یا کمتر را ایجاد میکنند.
مثلا میتوانید تعیین کنید فقط وارد معاملاتی میشوید که درصد احتمالی سود (به طور واقعبینانه) دوبرابر درصد احتمالی زیان باشد (ریسک به ریوارد ۰.۵).
یک مثال کاربردی از معامله با ریسک و بازه مناسب
قصد داریم نماد “ثشاهد” را در نقطه کنونی بررسی کنیم که آیا براساس ریسک و ریوارد، نقطه مناسبی برای ورود به معامله است یا نه.
افت احتمالی از محدوده ۲۷۲ تومان تا ۲۳۵ تومان (حمایت مهم سهم) معادل حدودا ۱۶ درصد ضرر است.
رشد احتمالی از محدوده ۲۷۲ تومان تا ۲۹۰ تومان (مقاومت سهم) معادل حدودا ۶ درصد سود است.
رشد و افت احتمالی براساس حمایتها و مقاومتهای سهم مشخص میشود. برخی اندیکاتورها و ابزارهای دیگر مانند فیبوناچی نیز میتوانند برای تشخیص نقاط برگشتی احتمالی کمک کنند.
بنابراین در نقطه کنونی به خاطر اینکه پتانسیل زیان از سود بیشتر است، ورود به معامله یک تصمیم مناسب نیست.
مثال دوم: شتران
رشد احتمالی از محدوده ۶۱۰ تومان تا ۶۶۰ تومان (مقاومت سهم) معادل حدود ۸ درصد سود است.
افت احتمالی از محدوده ۶۱۰ تومان تا ۵۶۰ تومان (حمایت سهم) معادل حدودا ۸ درصد ضرر است.
در این معامله نسبت ریسک به ریوارد تقریبا ۱.۰ میشود، به این معنی که پتانسیل سود و زیان تقریبا به یک مقدار است.
برخی از معاملهگران ترجیح میدهند وارد این معاملات نشوند ولی علاوه بر ریسک و ریوارد، باید احتمال رسیدن قیمت به حدسود بیشتر از احتمال رسیدن قیمت به حدضرر باشد. برای تشخیص این موضوع میتوان روند شاخص صنعت موردنظر را بررسی کرد که در چه نقطهای قرار دارد.
سخن آخر در مورد نسبت ریسک/پاداش
بطور کلی بهتر است معاملاتی انجام شوند که نسبتهای ریسک/پاداش کمتری دارند، زیرا به این معنی است که پتانسیل سود بر ریسک برتری دارد.
با این حال، نیازی نیست نسبت ریسک/پاداش در رقمهای خیلی کم باشد تا یک معامله را مناسب بدانید.
هر نسبتی پایینتر از ۱.۰ احتمالا نتایج بهتری نسبت به انجام معامله با نسبت ریسک/پاداش بیشتر از ۱.۰ ایجاد میکند.
نسبت ریسک/پاداش اغلب در ترکیب با سایر نسبتهای مدیریت ریسک، مانند نسبت برد/باخت (win/loss ratio) که تعداد معاملات برنده را با تعداد معاملات بازنده مقایسه میکند، و همچنین با درصد سر به سر (break-even percentage) که تعداد معاملات برندهای که برای سر به سر شدن لازم است را ارائه میدهد مورد استفاده قرار میگیرد.
چه تفاوتهایی میان سرمایه گذاری پر ریسک و کم ریسک وجود دارد؟
ریسک در تمام جنبههای زندگی انسان وجود دارد و عموما محاسبه آن، به دلیل تاثیر گرفتن از عوامل مختلف، کار آسانی نیست. برای سرمایهگذاران در بازار رمز ارزها شناخت ریسک و محاسبه آن مهارت بسیار مهمی است. در این مقاله درباره Risk و تفاوت میان سرمایه گذاری کم ریسک و سرمایهگذاری پر ریسک صحبت خواهیم کرد. با ما همراه باشید.
سرمایه گذاری پر ریسک و کم ریسک چیست؟
قبل از پرداختن به تفاوتهای سرمایه گذاری پر ریسک و کم ریسک ، باید ابتدا با مفهوم Risk آشنا شویم. در نگاهی کلی، ریسک به معنی احتمال از دست دادن سرمایه است. تا اینجا هیچ بحثی در میان نیست؛ تقریبا همه ما میپذیریم که احتمال از دست دادن سرمایه وجود دارد. بحث اصلی بر سر نحوه اندازهگیری و میزان آن است.
مفهوم ریوارد یا بازده (وجه مثبت آن) نیز همواره در کنار ریسک به کار میرود. Reward به معنی احتمال کسب سود است. بازده و خطر یا ریسک همواره در کنار هم بوده و تقریبا نمیتوان چگونگی محاسبه ریسک به ریوارد شرایطی را در نظر گرفت که احتمال یکی از این دو صفر باشد. درصد احتمال وقوع هر یک از این دو متفاوت است و تمام کاری که ما انجام میدهیم، محاسبه و مقایسه این دو است.
سرمایه گذاری پر ریسک به سرمایه گذاری گفته میشود که نسبت ریسک به ریوارد آن “بالا” است و در مقابل، سرمایه گذاری کم ریسک یا کم خطر، به حالتی گفته میشود که میزان ریسک و بازده آن “پایین” است. کلمه “بالا” و “پایین”، مفاهیم نسبی بوده و تعریف ثابتی برای آن وجود ندارد.
اکنون که نسبت به دو کلمه ریسک و ریوارد شناخت پیدا کردیم، میتوانیم کمی دقیقتر در مورد آنها و کاربردشان در سرمایه گذاری صحبت کنیم. اما همین ابتدا یک برداشت غلط از سرمایهگذاری را مطرح میکنیم: بسیاری از سرمایهگذاران مبتدی تصور میکنند که به صورت کمی و عددی میتوانند میزان ریسک سرمایهگذاری خود را محاسبه کنند؛ اما در واقعیت اینطور نیست. محاسبه دقیق Risk امکانپذیر نیست. حتی روش یکسانی که مورد قبول همه باشد نیز برای محاسبه آن وجود ندارد.
در جوامع آکادمیک، بسیاری از صاحبنظران نوسانات بازار را ابزاری برای محاسبه خطر معرفی میکنند. با این تعریف، کمی از سردرگمی بیرون میآییم. مقدار نوسانات بازار برای همه ما قابل فهم است و به راحتی میتوانیم آن را اندازهگیری کنیم. برای مثال، نوسان بیت کوین به این معناست که قیمت آن در یک روز چقدر تغییر میکند.
سرمایهگذاری پر خطر یا High-Risk به آن دسته از سرمایه گذاریهایی گفته میشود که درصد از دست دادن سرمایه در آن بالاست. مطابق تعریفی که در بالا اشاره شد، نوسان قیمت بیت کوین در یک روز بسیار بالاتر از نوسان قیمت طلا است؛ پس سرمایهگذاری در بیت کوین پر ریسک، و سرمایه گذاری در طلا، یک سرمایهگذاری کم خطر است.
حال بیایید بیت کوین را با دوج کوین مقایسه کنیم. نوسانات قیمت Dogecoin در یک روز، بسیار بالاتر از نوسانات روزانه بیتکوین است. پس BTC در مقایسه با DOGE یک سرمایهگذاری کم ریسک به حساب میآید. پس محاسبه سرمایه گذاری پر ریسک و کم ریسک کاملا نسبی است. میزان سود و زیان در این نوع سرمایه گذاریها بالاست؛ سرمایهگذاری کم خطر، دقیقا مفهومی مخالف آنچه در بالا گفتیم دارد. در این حالت، احتمال از دست دادن سرمایه کم است. به همین میزان، پتانسیل سود نیز پایین است. مثال میزنیم:
قیمت هر اونس طلای جهانی در ابتدای سال ۲۰۲۰ میلادی معادل ۱۵۰۰ دلار و قیمت آن در انتهای سال ۲۰۲۰، معادل ۱۹۰۰ دلار بوده است؛ پس بازده آن در یک سال ۲۶ درصد بوده است. اکنون قیمت Bitcoin در همین سال را محاسبه میکنیم؛ قیمت بیت کوین در ابتدای سال ۲۰۲۰ معادل ۷۲۰۰ دلار و در انتهای سال معادل ۲۹۰۰۰ دلار بوده، که بازدهی آن در این سال ۳۰۰ درصد بوده است. این مثال نشان میدهد که با سرمایه گذاری در بازار طلا یک سرمایه گذاری کم ریسک در مقایسه با بازار بیتکوین بوده است. اما برای نمایش تفاوت میان سرمایه گذاری پر ریسک و کم ریسک تعاریف دیگری وجود دارد که در ادامه از نگاهی دیگر آن را بررسی خواهیم کرد.
پرتفولیو یا سبد سرمایه گذاری
فارغ از بحث تغییرات قیمتی یک دارایی در بازه زمانی معین، داشتن یا نداشتن سبد سرمایهگذاری نیز میزان ریسک یک سرمایهگذار را تعیین میکند. حتما مثال سنتی که تمام تخممرغهای خود را در یک سبد قرار ندهید را شنیدهاید؛ این مثال نماینده یک ایده و تفکر سرمایهگذاری در بازارهای مالی است.
کلید واژه این ایده، ایجاد تنوع در سرمایهگذاری است. یکی از بهترین راهها برای کاهش ریسک سرمایهگذاری، حضور در بازارها و خرید داراییهای متنوع است؛ بازار سهام، بازار طلا، بازار اوراق قرضه، بازار ملک، بازار رمز ارزها، بازار فارکس از جمله بازارهای شناخته شده برای سرمایهگذاری هستند. در این ایده، شما باید تمام دارایی خود را میان این بازارها توزیع کرده و در همه یا بخشی از آنها سرمایهگذاری کنید.
همانطور که در مثال بالا، تفاوت میان بازار طلا و بیت کوین را نشان دادیم، اگر شما در هر دوی این بازارها فعالیت داشته باشید، در سبد سرمایه گذاری شما هم دارایی پر ریسک حضور دارد (بیتکوین) و هم طلا به عنوان سرمایه گذاری کم ریسک. در این صورت، شما به صورت کلی ریسک سرمایهگذاریهای خود را با ایجاد این سبد، تعدیل خواهید کرد.
عموما سرمایهگذاران حرفهای و موفق، ترجیح میدهند به جای آن که تمام سرمایه خود را در یک بازار درگیر کنند، با سرمایهگذاری در چند بازار، تنوع ایجاد کرده تا از مزایا و پتانسیلهای تمام بازارها استفاده کنند. در بخش بعدی، نگاهی دیگر به ریسک سرمایهگذاری را معرفی خواهیم کرد.
ریسک سرمایهگذاری در بازار چگونگی محاسبه ریسک به ریوارد رمز ارزها
به بازار ارزهای دیجیتال باز میگردیم. میخواهیم بدانیم در این بازار تفاوت میان سرمایهگذاری پر ریسک و کم ریسک چیست؟ در این بازار ارزهای دیجیتال بسیاری حضور دارند که هر یک به دنبال پیادهسازی ایدههای خود هستند و طرفداران و جامعه توسعهدهندگان خود را دارند. در راس این بازار رمز ارز Bitcoin را داریم که تقریبا تمام دنیا از طریق این ارز رمزنگاری شده با این بازار آشنا شدهاند.
این بازار را از جنبههای مختلف میتوان دستهبندی کرد؛ رمز ارزهایی که شبکه بلاکچین خاص خود را دارند، کریپتوهایی که بر روی یک شبکه بلاک چین راهاندازی شدهاند، رمز ارزهایی که در حوزه بازی و گیمینگ فعالیت دارند، ارزهای دیجیتالی که در حوزه امور مالی جای گرفتهاند، ارزهای دیجیتالی که بستری برای پرداخت مالی چگونگی محاسبه ریسک به ریوارد الکترونیک هستند و غیره. فردی که قصد سرمایه گذاری در این بازار را دارد، حوزههای مختلفی را در پیش روی خود میبیند. به طور حتم ریسک سرمایهگذاری روی BTC با سرمایه گذاری روی یک پروژه جدید دیفای یکسان نیست؛ هر چند هر دوی آنها در بازار ارزهای دیجیتال حضور دارند. با ذکر این مثال قصد داریم تا نگاهی دیگر به سرمایهگذاری پر ریسک و کم ریسک را معرفی کنیم.
سرمایهگذاری در بازار رمز ارزها به دلیل ماهیت آن، یک سرمایهگذاری پر ریسک به حساب میآید. اما درون این بازار پر خطر، سرمایه گذاری بر روی بیت کوین در مقایسه با سرمایهگذاری روی یک توکن دیفای، ریسکهای متفاوتی دارند؛ بین این دو، بیت کوین یک سرمایهگذاری کم خطر و توکن Defi یک سرمایه گذاری پر خطر به حساب میآید.
همانطور که در ابتدای مقاله اشاره کردیم، ریسک در سرمایه گذاری یک مفهوم نسبی است و برای تعیین آن باید بدانیم که چه داراییهایی را با هم مقایسه میکنیم و از تفاوت میان آن دو اطلاع داشته باشیم. پس اگر قصد سرمایهگذاری در بازار کریپتوکارنسیها را دارید، تفاوت میان داراییهای پر ریسک و کم ریسک را بدانید. منطقی نیست که تمام دارایی خود را بر روی داراییهای پر خطر سرمایهگذاری کنید.
در این مثال قصد داریم تا تغییرات قیمت BTC ،BNB و ETH را از ابتدای سال ۲۰۲۰ میلادی تا به امروز محاسبه کنیم.
در ابتدای سال ۲۰۲۰ میلادی، قیمت بیتکوین ۷۲۰۰ دلار، قیمت اتر ۱۳۰ دلار و قیمت بایننس کوین معادل ۱۴ دلار بوده و اکنون قیمت آنها به ترتیب، ۵۶۰۰۰، ۲۲۰۰ دلار و ۵۳۰ دلار است (در زمان نگارش مقاله). بازدهی آنها به ترتیب ۶۸۰ درصد، ۱۵۰۰ درصد و ۳۵۰۰ درصد بوده است.
همانطور که ملاحظه میکنید، قیمت Bitcoin تقریبا ۷ برابر، اتریوم ۱۵ برابر و بایننس کوین ۳۵ برابر شده است. فارغ از مقدار بازدهی، بیتکوین یک ارز شناخته شدهتر بوده و ریسک سرمایهگذاری در آن (در مقایسه با سایر رمز ارزها) کمتر است، اتریوم پروژهای به مراتب بزرگتر و قویتر از بایننس بوده و ریسک آن کمی بیشتر از BTC و کمتر از BNB است و در انتها، بایننس کوین هر چند به صرافی بزرگ Binance وابسته است، اما به هر حال یک پروژه متمرکز در بازار غیرمتمرکزهاست و طبیعتا پر ریسکتر است؛ اما همانطور که میبینید، بازدهی این سه کوین با یکدیگر بسیار متفاوت است. هر چه سرمایهگذاری پر ریسک تر باشد، پتانسیل سود و ضرر آن بالاتر خواهد بود و هر چه سرمایهگذاری کم خطرتر باشد، میزان سود و زیان کاهش خواهد یافت.
این تصمیم شماست که با توجه با خلق و خو و میزان پذیرش ریسک خود، کدام دارایی را برای سرمایه گذاری انتخاب میکنید.
جمع بندی
در این مقاله سعی کردیم تا در مورد تفاوت سرمایه گذاری پر ریسک و کم ریسک مثالهایی را ارائه دهیم. به طور کلی ایجاد سبد سرمایهگذاری متشکل از داراییهای مختلف در بازارهای مختلف، ایده بهتری برای یک سرمایهگذاری بلندمدت است و این کار همواره در بلندمدت سوددهی خوبی داشته است. بازار رمز ارزها به دلیل ماهیت آن، جزو بازارهای پر ریسک دسته بندی میشود؛ اما در همین بازار نیز میتوان داراییها را بر اساس میزان ریسک به دسته پر خطر و کم خطر تقسیم کرد. همچنین میزان ریسک نیز کاملا نسبی است و به طور دقیق نمیتوان آن را محاسبه کرد. تجربیات خود را در رابطه با متنوع سازی سبد و میزان سود و زیانی که در بازار کریپتو داشتهاید، با ما در میان بگذارید.
دیدگاه شما